امروز جمعه 1403/01/10
Skip to main content
×

هشدار

اجزای کامپوننت را به یک آیتم منو اختصاص بدهید

منشورات پژوهشکده

میراث استاد

مسیر انقلاب ما با مسیر عالم مدرن یکی نیست؛
این می خواهد دنیا را دینی کند در صورتی که آن می خواهد دین را دنیوی کند؛
این ملکوتی و قدسی به عالم نگاه می کند و آن دیگری نگاه سکولاریستی دارد؛
این می خواهد ملکوتیان و قدسیان و انبیاء و اولیاء در دنیا راه را نشان دهند اما آن می خواهد همه این ها را کنار بگذارد.
منبع: کتاب تحول علوم انسانی
من چیزی مهمتر از این مطلب نداشتم که به شما بگویم:
حیات، این نیست که امروز داریم و این ها مشکلاتی نیست که با آن دست به گریبان هستیم. رنج این نیست که امروز می کشیم و تلخی، این نیست که امروز می چشیم. دشواری این نیست که ما می بینیم ... اگر تلخی است، تلخی پس از مرگ است و اگر رنجی هست، رنج آنجاست و اگر لذتی هم انسان بچشد، لذت این جهانی، لذت نیست؛ بلکه لذت آنجاست. چرا هنگامی که چاره از دست رفت، انسان متوجه مسئله شود؟ مسئله ای به این مهمی را چرا هنگامی بفهمیم که نتوانیم حل کنیم؟!
دوماهنامه تربیتی اخلاقی خلق، شماره ۶۲ و ۶۳
ایمان رسمی که برای حرکت از ظلمت به نور لازم است با ایمان اسمی تفاوت دارد؛
با ولایت تحقق می یابد و ولایت، با علوم انسانی - اسلامی است.
البته وقتی علوم انسانی - اسلامی و اقتصاد اسلامی استخراج گردد و قوانین اسلامی بر مبنای آن وضع شود، قوه مجریه باید بر همان اساس عمل کند، که تا آن مرحله راهی دراز در پیش است.
دوماهنامه تربیتی اخلاقی خلق، شماره ۶۲ و ۶۳
الان جنگ در مراکز علمی واقع می شود؛
و خطرش همینجاست یعنی مراکزی که محل نشر و ترویج علوم انسانی غرب است ... ما در عصری هستیم که آمریکا، اروپا و کلا غرب می گویند: خود خلق باید ببیند چه کار کنند ... مراجع تقلید ما نماز، روزه، حج و جهاد را می نویسند ولی آنان اقتصاد و علوم تربیتی و سیاست و مدیریت و .. را تنظیم می کنند.
دوماهنامه تربیتی اخلاقی خلق، شماره ۶۲ و ۶۳

صوت

ویدئو

تصاویر

آثار استاد

بیشتر
کتاب

تفکر

  • سال نشر: ۱۳۹۷
  • قطع: رقعی
  • تعداد صفحه: ۹۶
  • شابک: 978-600-441-139-4
  • ناشر: دفتر نشر معارف
معرفی کتاب

درآمد

حجت الاسلام و المسلیمن محمد حسین فلاح زاده که چهره او در ذهن بسیاری از ایرانیان به عنوان راوی احکام در تلویزیون نقش بسته از جمله شاگردان مرحوم آیت الله حائری شیرازی است که در مدرسه حقانی در سال های پیش و پس از انقلاب اسلامی دروس مختلفی چون شرح لمعه، عقاید، تفسیر قرآن کریم و... را  از محضر آن مرحوم فرا گرفته است. او در این گفت و گو ضمن بیان نکات برحسته اخلاقی و مشی سیاسی مرحوم آیت الله حائری شیرازی، خاطرات جالبی از تواضع و فروتنی ایشان و علت حضورشان در کفشداری حرم حضرت معصومه )سلام الله علیها( را تشریح کرده است .

 

*به عنوان سؤال نخســت تقاضای من این است كه یک مقدار از آغاز آشنایی و ارتباط تان با مرحوم آقای حائری بگویید و اینکه چه شــد كه ارتباط بین شــما دو نفر روز به روز بیشتر و نزدیک تر شد؟

بســم الله الرحمن الرحیم، ضمن سپاس از حضرتعالی و همکارانتان نســبت به لطــف و عنایتی که به حضرت آیــت الله حائری شــیرازی )رضوان اللــه تعالی علیه( دارید، به نظرم گرامیداشــت یاد ایشــان و سیره عملی ایشان یکی از وظایف ماســت. اما آغاز آشنایی بنده با حضرت اســتاد بر می گردد به روزهــای اولی که به قم آمدم و در مدرســه منتظریه معروف به مدرســه حقانی در سال ۱۳۵۵ درس خودم را آغاز کردم. آشنایی من از آنجا شد که ایشان استاد عقاید ما بودند. یعنی ما درس عقاید را از محضر ایشــان استفاده می کردیم و بعد هم بخشی از کتاب شــرح لمعه را محضر ایشان بودیم. به یاد دارم اولین کتاب شرح لمعه که خدمت ایشان بودیم کتــاب جهاد بود. بعد هم که انقلاب شــد و ایشــان به عنوان امام جمعه شیراز از طرف حضرت امام منصوب شدند، چون ما علقه و علاقه ای به شیراز و استان فارس داشــتیم و من در آغاز طلبگی هم حدود یک سال و نیم در شــیراز، مدرسه شــهید آیت الله دستغیب بودم، لذا به شــیراز رفت و آمد داشــتیم و گاهی به محضر ایشان  می سیدیم. ارتباط هم خودم، هم اخوی ها و هم ابوی با ایشــان هیچ گاه قطع نشد و لطف و محبت و عنایت ایشان همیشگی بود .

علاوه بر این، ایشان غیر از مباحث اعتقادی یک مبحثی تحــت عنوان نماز داشــتند که محــور مبحث اعتقادی ایشان انسان شناسی بود. من نیز دروس ایشان را با کمک دوستان -حضرت آقای آشتیانی- بازنویسی کردیم و به محضر ایشان دادیم .

چند نوبتی هم من جداگانه در جبهه ها خدمت ایشــان بودم لذا آشــنایی ما اســتمرار پیدا کرد و تا رفت و آمد خانوادگی ادامه داشت. علاوه بر این، ایشان یک لطف و محبــت ویژه ای نســبت به ابوی ما داشــتند و حتی گاهی اگر از مســیر ابرقو (زادگاه ما) عبورشان می افتاد به منزل ابوی می-رفتند و گاهی هم ایشــان ما را دعوت  مــی کردند. به هر حال این ارتبــاط همچنان ادامه پیدا کرد تا زمانی که ایشــان در این ســال های اخیر باز به قم برگشتند .

ما و جمعی از دوســتان از ایشان درخواست کردیم که یک درس تفســیری داشــته باشــند و با آن نگاه لطیف موشــکافانه ای که دارند ما نیز بهره مند شویم که ایشان تقبل کرده و فرمودند که من ســوره  یوســف را شــروع می کنم اگر پســندیدید ادامه می دهم. ایشــان ســوره یوسف را شروع کردند و جمعی از فضلا (حضرت استاد محدثی، اســتاد لطیفی، اســتاد حجتی، استاد شریفی ،اســتاد علوی و دوســتان دیگر) در این درس شــرکت می کردند که نهایتاً به بیماری ایشــان منتهی شــد و در مدت بیماری هم گهگاهی به محضر ایشان می رسیدیم .پدر ما هم وقتی که به شیراز می رفتند باز به دیدن ایشان می رفتند، قم می آمدند منزل ایشان می رفتیم. این ارتباط تا روزهــای آخر ادامه پیدا کرد و خلاصه دســت اجل  بین ما و ایشان جدایی انداخت.

 

*شما سال ۵۵ برای فراگیری علوم دینی وارد قم شــدید و قم در آن زمان یکی از پایگاه های مهم ترویج تشیع بود و اساتید بسیار مبرزی در قم حضور داشتند. برای شما كه یکی از رشته  های تخصصی تان احکام و فقه است، شیوه  تدریس مرحوم حائری چه جذابیتی داشت كه شما و... را به آن شکل مجذوب كرده و پای درس خودشان بنشانند؟

مهمتریــن رمز این موضــوع به حیث اخلاقــی و تعبّد ایشــان باز می گردد. گرچه همین جا باید اشــاره کنم که ایشــان یک عالــم ذی فنون بودند یعنــی جنبه های مختلفی داشــتند اما مهمترین ویژگی ای که دوستان را جذب خودشــان کرده بود، مسئله  تعبّد و اخلاق حسنه آقای حائری بود علاوه بر آن، آن زمان ها بحث انقلابی بودن و در راستای انقلاب فعالیت کردن هم یک ویژگی مهمی بود که ایشان داشتند. ضمناً چون ایشان یک عالم متخلق و انقلابی بودند ســبب می شد که دوستان بیشتر علاقمند به ایشان بشــوند. اما نسبت به رشته تحصیلی که اشــاره کردید نظم و دســته بندی مطالبی که ایشان ارائه می فرمودند و بر تابلو می نوشــتند برای این حقیر جذابیت خاصی داشت طوری که این باعث شد به دسته بندی احکام بپردازم.

 

*آقای حائری در مباحثشان به اهداف نهضت امام به صورت مستقیم هم اشاره داشتند؟

آن ســال هــا( ،۱۳۵۰ تــا ۱۳۵۶) ســال هــای اوج خفقــان نظام طاغوتی بود و ایشــان تــازه از زندان آزاد شــده بودنــد. و یــک آدم انقلابی، زندان رفتــه و پیرو حضــرت امــام و مدافع اهداف انقــلاب و امام، هرگز  نمی توانست که آن نکات انقلابی را نداشته باشد اما در عیــن حال بحث تقیه هم مطرح بود و گاهی در مجالس خصوصی آشکارا بیان می کردند.

 

*ایشــان در جبهه به چه شکلی حضور پیدا  می كردند؟ یعنی به عنوان رزمنده حضور پیدا می كردند یا به عنوان سخنران؟

حضور ایشــان حضور تبلیغی بود. می دانید که یکی از جنبه های مهم در جنگ همین امر تبلیغ بود. ایشــان در خطبه های نماز جمعه و در سخنرانی ها، بسیج عمومی را تقویــت می کردند. همچنین حضور ایشــان و امثال ایشــان در جبهه ها بر اســتقامت نیروها تأثیر به سزایی داشــت. ایشان به عنوان مبلغ می رفتند و سخنرانی های ایشــان در جبهه ها بسیار تأثیر گذار بود و اینطوری نبود که همیشه مثلاً پشت خط باشند. در برخی از مواقع در خط مقدم هم حضور داشتند.

نکتــه  مهــم و جالــب توجــه در خصــوص حضــور ایشــان در جبهــه ها این بــود که هیچ تقیــدی به امور تشــریفاتی نداشــتند و نــه تنها در جبهــه، در جاهای دیگر هــم همان گونه که دیگران بودند، ایشــان حاضر  می شــدند. واقعاً اگر ایشــان لبــاس روحانیت بر  تن نمی داشــتند، کسی ایشان را نمی شناخت، در نشست و برخاســت شان، در استراحت شان، در فعالیت شان، هیچ کس تشــخیص نمی داد که ایــن یک عالم بزرگ ،یــک اندیشــمند و امــام جمعــه  مرکز یک اســتان و نماینده ولی فقیه هستند.

 

* ارتباط علمی شــما بعــد از انقلاب به چه نحوی بر قرار بود؟

آن مدتی که ایشان در شیراز به عنوان امام جمعه بودند ،مــا در قم بودیم. خیلی ارتباط علمی برقرار  نبود. گاهی مواقع برخی از مباحث ایشــان مانند شرح دیوان حافظ یا نوشــته های ایشان را اســتفاده می کردیم. گاهی هم به محضر ایشــان می رســیدیم و به مناســبتی ســؤالی می پرسیدیم که ایشــان مطالبی را می فرمودند. ارتباط همین مقدار بود. اما چند نوبت که ایشان قم می آمدند توسط برخی از دوستان ایشان به مدرسه  شهیدین دعوت می شــدند و ســخنرانی می کردند و گاهــی ما هم در محضر ایشــان بهره می بردیم. اتفاقاً چند ســال قبل از اینکه ایشــان به قم برگردند یعنی هنوز امام جمعه شیراز بودند ما پیشــنهاد تفسیر قرآن را دادیم که ضبط بشود و بماند ولی چند سال تأخیر افتاد.

 

*نگاه ایشان به تفسیر قرآن چه ویژگی ممتازی داشت؟ متاسفانه یکی از مشکلات موجود بر سر راه شناخت آرای مرحوم آقای حائری به این باز می گردد كه آثار مکتوب بسیار اندكی دارند و افکارشان را می توان از سخنرانی هایشان شناخت. در موضوع مهم تفســیر قرآن، چه مواردی نگاه ایشان را نسبت به مفسرین معاصر متمایز می كرد؟

آنچه که می توانم به آن اشاره کنم، این است که همچنان مانند سال های قبل از انقلاب، محور مباحثشان انسان شناسی بود و در تفسیرشــان هم این نکته موج می زد .ایشان طبق همان حدیث «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» راه سعادت را خداشناسی و طریق خداشناسی را انسان شناسی می دانستند. بنابراین از اکثر آیات این برداشت را داشتند که این کتاب برای هدایت انسان هاست بنابراین انسان باید شــناخته بشــود تا بتواند این طریق هدایت را از قــرآن اخــذ کند و بپیماید تا به خدا برســد. روش تفسیری ایشان آیه به آیه و کلمه به کلمه نبود. بلکه گاهی چندیــن آیه را می خواندند و یــک مطلب مهمی از آنها یا حتی یک آیه از مجموعه آیات خوانده شــد، را مطرح مــی فرمودند. نکته  دیگــری که می توانم اشــاره کنم ظرایف برداشــت های موشــکافانه و لطیفی اســت که ایشان در مباحث دیگر هم داشتند، در تفسیرشان هم به چشــم می خورد که گاهی آدم در تفاسیر دیگر یا بیانات عالمان دیگر نمی دید.

 

*شاهد مثال هایی هم از این نکات و ظرایف به خاطر دارید؟

بــه یــاد دارم کــه ایشــان در تفســیر «بســم الله» که مــی گوینــد همــه  قــرآن خلاصــه در بســم اللــه  می شــود بســم الله هم مظهر رحمانیــت و رحیمیت خداســت، می فرمودند انســان باید تــلاش کند از آن رحمانیت خــدا برای مقــام رحیمیت اســتفاده کند و تحــت رحیمیت خــدا قرار بگیــرد. بنابرایــن کل این قــرآن به این مســئله بــر می گــردد که اگر انســان به مقام کمال رســید تحــت ظلّ آن رحیمیــت الهی قرار می گیرد و لذا قرآن در پی آن اســت که انسان را بسازد تا از مقام رحیمیت الهی بهره مند شــود که کمال انسان در همین معنا نهفته اســت. لذا قرآن خلاصه  در همین بسم الله است.

 

*یکــی از مواردی كه فکر می كنم شــما دو بزرگوار را به هــم نزدیک می كرد مهارت خاص آقای حائری در تمثیل بود. شــما هم كه متخصــص در احکام با روش تمثیل هســتید. مــی خواســتم ببینــم در این قســمت چه بهره هایی از آن اســتاد بردید و احیاناً نکاتی را هم از ایشان می پرسیدید؟

ایــن نکتــه ای کــه فرمودیــد واقعــاً نکتــه ی قابــل اهمیــت و حائــز اهمیــت اســت. یکــی از اصولــی کــه در روش بیــان احــکام خدمــت عزیــزان عرض می کنــم تطبیق احــکام مصادیق یا ذکر مثال اســت .ایشــان واقعاً در تمثیل کم نظیر بودند و یکی از ویژگی های خاص ایشــان این بود که وقتی به یک برگ درخت یا شــی دیگری نگاه می کردند از آن یــک بهره  علمی  مــی بردند و از همان اســتفاده مــی کردند. من از این ویژگی ایشــان واقعاً اســتفاده کردم که احکام را با ذکر مثال و مصداق تبیین کنم .

اتفاقــاً بعضــی از مــوارد بــوده اســت کــه بنــده از ایشــان ســؤال می کردم چــه نمونــه ای مــی توانیم ذکر کنیــم تا برای مــردم بهتر تبیین شــود که ایشــان هــم گاهی اوقــات مثال مــی زدند و گاهی اشــعاری می خواندند. نمونه ی آن همین شــعر معروف ســعدی است که می فرماید: «زکات مال به در کن که فضله  رز را/ چو باغبان بزند بیشــتر دهد انگــور» این واقعاً مثال زیبایی اســت که برای من یک کتــاب معرفتی در باب فلسفه ی زکات است.

 

*رابطه پدر شــما و مرحوم آقای حائری به چه دلیل بوده است؟ این دو بزرگوار همدیگر را از گذشته می شناختند؟

نه! رابطه  آنها رابطه  قبل از آشــنایی ما نبوده است. بعد از آشنایی ما بود که ارتباط میان آنها نیز ایجاد و تقویت شد. ابوی هم عشق و علاقه ی ویژه ای به عالمان دینی داشته اند و زمانی که قم می آمدند باید به محضر برخی از علما می رفتند. با اینکه ایشان دروس حوزوی را آشنا نبودند ولی علاقه  بســیار خاصی به این دروس داشتند حتی در بعضی از درس ها هم شرکت می کردند. عالم شهر ما به نام مرحوم شــیخ محمد جواد شریف نژاد از علمای بازگشته از نجف بودند که فرد بسیار عالم، زاهد و اخلاقــی ای بود و برای پدر ما نمــاد یک عالم دینی شــده بود. ایشــان به افرادی که این ویژگی ها را در آنها مــی دیدند - یعنی زهد و اخــلاق و انقلابی-  علاقمند می شدند. علاوه بر این ابوی ما هم مقلد حضرت امام )ره(  بودند و همین موارد موجب شد که ارتباط بسیار خوبی با مرحوم آیت الله حائری پیدا کنند. همچنین یک سری ویژگی هایی هم ابوی ما داشــتند که حضرت آیت الله حائــری هم به ایشــان علاقمند شــدند. حتی آن طرح  «فلاحت در فراغت» را که ایشان در شیراز اجرا کردند

- انصافاً یک کار بسیار بسیار ارزشمندی بوده و به نظر بنده جزء باقیات الصالحات ایشان شناخته می شود- در یک ســفری مفصلاً ابوی را بردند و تمام اینها را دیدند و ابوی هم که کشــاورز هستند، سؤال هایی می کردند . بعد هم ارتباطات خیلی بیشــتر و دوستانه شد.

 

*ویژگی پدر شــما كه به آن اشاره داشتید و آقای حائری به آن علاقمند شدند چه بوده است؟

ابوی ما هم آدم عابدی است و هم انقلابی است. ایشان هر شب تهجد چند ســاعته دارند. از این حیث در بین مردم هم معروف و شــناخته  شــده هســتند. همچنین انقلابــی بودن و در خــط امام، رهبــری و ولایت فقیه حرکت کردن از دیگر خصوصیات ایشــان است. همین ویژگی ها باعث شــده بود که آیت الله حائری به ایشان علاقمند شده بودند.

 

*فکــر مــی كنــم شــما در مــورد رابطه  آیــت الله حائری بــا مقام معظــم رهبری هم اطلاعات خوبی باید داشــته باشید. رابطه ایشان بــه چه نحوی بوده اســت؟ دیدارهایی كه با هم داشته اند چگونه بوده است؟ آیا دیدار منظمی با هم داشتند؟

از دیدار منظم اطلاعی ندارم اما دیدارهایی داشــتند که از تصاویری که اخیراً منتشر شده است معلوم است. اما نکته قابل توجه نگاه ایشــان به ولایــت مطلقه فقیه بود .یکی از ویژگی های خاص ایشــان از ایــن قرار بود که خط بازی ها و جناح بندی های تند سیاســی را دوست نداشــتند و همواره مدافع حقوق امت و طرفدار انقلاب و ولی فقیه بودند. حالا آنهایی که ریزش کردند و آنهایی که ضد انقلاب هستند، حسابشان جدا است. اما به نظر ایشــان اگر تمام امت با یکدیگر متحد شوند و تابع ولی فقیه باشــند، نجات و پیشرفت کشور تضمین می شود.

 

*به عنوان ســوال آخر چه نکات برجســته و ارزنده ای در ســلوک و شــخصیت مرحوم آیت الله حائری مشاهده كردید؟

من به طور خلاصه چند نکته را در خصوص ویژگی های  ایشــان عــرض می کنــم. اول اینکه ایشــان یک عالم ذی فنــون بودنــد. تنهــا یک فقیــه یا یــک محدث و فیلســوف نبودند. ایشــان به علــوم ادبی کاملاً آشــنا بودنــد. هم علوم ادبی عربی و هم فارســی را به خوبی مــی شــناختند چنانچــه کــه شــرح حافــظ او  خیلی گیرا است .

مرحوم آقای حائری هم اصولی، هم فقیه، هم فیلســوف و ادیب آشــنا به علوم رایج بودند. ایشان آشنایی خوبی با ریاضیات، جامعه شناسی و روانشناسی و علم اقتصاد و در بســیاری از این علوم صاحب نظر بودند. بسیاری از افراد از نظریه ایشان در مورد پول و بانکداری اطلاع دارنــد. الحمدالله نظرات خود را در آخر عمرشــان در موسســه موضوع شناسی احکام فهقی در جمع تعدادی از پژوهشــگران آن موسســه و عالمان اقتصاددان حوزه مطرح کردند و ضبط شد. با این وجود هیچ وقت اظهار نمی کردند که من چنین و چنان هســتم. البته به جهت اهمیــت موضوع یک بار اظهــار کردند و آن زمانی بود که در دفترشــان مسئولین تربیتی اســتان فارس دعوت شــده بودند، ایشــان می فرمودند من در مسائل تربیتی صاحب نظر هســتم و فرمودند که به خانواده ها توصیه کنید که با فرزندانشــان رفیق باشــند که اگر با آنها رفیق نباشــند با دیگران رفیق می شــوند. این شاه بیت کلام ایشان را من به یاد دارم .

ایشــان حتی در مســائلی مثل کشاورزی هم اطلاعات خوبــی داشــتند و جالب اســت کــه وقتــی در مزارع با پــدر ما قدم مــی زدند، ســؤال های بســیار دقیقی می پرســیدند و اتفاقاً در آخر هم ایشان می فرمودند که من خیلی افراد را دعوت کردم اینجا سؤال هایی پرسیده ام ولی از جمله کســانی که خیلــی دقیق جواب دادند ،پدر شما بودند .

نکته  بعدی اینکه ایشان صرفاً دانشمند نبودند و به تعبیر رهبر معظم انقلاب در رحلت ایشــان، یک اندیشــمند متفکر بودند و خودشان می فرمودند برای سخنرانی ها بیشــتر از آنکه مطالعه کنند، فکر می کردند .

نکته بعدی اینکه ایشــان یک عالمِ عابــدِ عامل بودند .یعنــی واقعاً اهل عمــل بودند و می توانــم بگویم یک مجاهد اهل ریاضت .

نکتــه  دیگر اینکه ایشــان ضمن برخــورداری از مقام تقوایی، ویژگی های انقلابی هم داشتند. بعضی از افراد آدم های زاهدی هستند اما گوشه گیر هستند و کاری به مسائل انقلابی، اجتماعی و سیاسی روز ندارند. بعضی هم از آن طــرف آدم های انقلابی تندی هســتند، مقام تقوایی و زهد آنها کم اســت. اما بعضی از شــخصیت هــا این دو حیث را مانند انبیاء، ائمــه و بزرگان دینی با هم جمع کرده اند.

نکتــه بعدی اینکه واقعاً ایشــان تکلیف محور و وظیفه محــور بودند. یعنی ایشــان حســاب نمی کــرد تعداد شــاگردان چند تا هستند، چه درسی بگویم، چه درسی نگویم. هر چه درخواســت می کردند، ایشــان تدریس می کردند. حتماً شــما و دیگران اطلاع دارید که گاهی وقت ها ایشــان در کفشــداری حرم حضرت معصومه مــی رفتنــد کفش مــی گرفتند. افــراد که مــی آمدند نمــی دانســتند این کســی کــه اینجا در کفشــداری   کفش شــان را می گیرد یک اندیشمند است، یک عالم است، یک مجاهد است، نماینده ولی فقیه است، استاد حوزه و دانشگاه است.

من یک وقتی پرســیدم این داستان کفشداری چیست؟ ایشان فرمودند داســتان خاصی ندارد، همسر ما گاهی به کفشــداری می رفتند و می آمدند و بنده هم علاقمند شــدم. بعد  فرمودند که تولیت حرم گفته آقای حائری ،خادمی حرم که فقط کفشــداری نیســت! شــما اینجا می آیید ســخنرانی کنید هزاران نفر اســتفاده کنند. بعد با آن لحن زیبایشــان فرمودند «حرم می رویم سخنرانی باشد، سخنرانی می کنیم. ســخنرانی نباشد کفشداری مــی کنیم» برای او هیچ فرقی نداشــت کــه بالای منبر بنشــیند چند هزار نفر به ســخن او گــوش بدهند یا در کفشداری بایستد کفش یک زرگر یا کشاورز را به عنوان زائر فاطمه ی معصومه )ســلام الله علیها( بگیرد .

نکتــه  بعدی کــه در صحبت های گذشــته هم بود این اســت که واقعاً ایشــان ولایی بود. یعنی هم نســبت به خدا، نســبت به انبیاء، ائمه و در زمان غیبت نســبت به ولایت فقیه ارادت داشتند .

در آخرً باید بگویم که «عاشــا ســعیداً و ماتا سعیداً» و اجمالا هم بگویم «عاشــا غریباً و ماتا غریبا.» ایشــان مخالفانی هم داشتند و بعضی از آن مخالفین هم با قصد قربت با ایشان مخالفت می کردند، اما از ایشان سخنی نشنیدیم که در مخالفت با آنها باشد، یا تندی و توهینی بکند. بلکه بسیار صبور بودند. خداوند انشاءالله ایشان را با اولیا محشور کند و به ما هم توفیق دهد که قدری در این مسیر باشیم و ان شاءالله عاقبت ما ختم بخیر باشد.

نظر شما

captcha