Compartir en Telegram مدیر اخبار الجمعة ۲۰۲۲/۰۹/۲۳ | ۰۹:۴۶ TPL_MOHIYEDDIN_ARTICLE_HITS امتداد حکمت اسلامی در هنر نشست «امتداد حکمت اسلامی در هنر؛ گذشته، حال و چالشهای پیش رو» با سخنرانی شمسالملوک مصطفوی، دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد. وی در ابتدای این نشست با بیان اینکه ما میتوانیم فلسفه هنر اسلامی داشته باشیم یعنی فلسفه یا نظریه هنری که بتواند آثار هنر اسلامی را تبیین کند گفت: در این باره این سوال مطرح است که اساسا هنر اسلامی چیست؟ در این باره اتفاق نظر وجود دارد و با رویکردهای سنتی، استشراقی و … هم معتقدند هنر اسلامی وجود دارد اما آنها که با رویکرد تاریخی میبینند ویژگیهای زیبایی شناسی کار را لحاظ میکنند. در چهارچوب مطالعات اسلامیهم هنر باز از وجه زیبایی شناسی در نظر گرفته نمیشود. این پژوهشگر در ادامه درباره نسبت حکمت و هنر اسلامیسخن گفت و ادامه داد: در هر دورهای فلسفهای حاکم بوده و هنر نیز متأثر از آن بوده است مخصوصاً آرای حکمت اشراق که مربوط به سهروردی است بر هنر دوران خود از جمله تصویرگری، شعر و ادبیات و … تأثیرگذار بوده است. همچنین حکمت مشاء بر هنرهای زمانه خود تأثیرگذار بوده است. در فلسفه ابن سینا میتوانیم بازنمایی را توضیح دهیم که معتقد است اثر هنری تقلیدی از بیرون است. در حکمت اشراق، زیبایی امری عینی دانسته میشود یعنی امر زیباتر آن چیزی است که واقعیت را به شکل بهتری توضیح دهد. همچنین در این دوران گفته میشد باید از جزییات به امر کلی برسیم. لذا اندیشههای حکمیهمواره در فرآیند خلق آثار هنری تأثیرگذار بودهاند. به گفته دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامیعنصر تناسب و تعادل در اندیشه ابن سینا و ملاصدرا به میزان زیادی وجود دارد و این امر به عنوان یک معیار در هنر اسلامی نیز جا افتاده است اما اصل این مطلب به نهجالبلاغه و این بحث حضرت علی(ع) بر میگردد که تأکید میکنند مسلمان کسی است که حد میانه را رعایت کند و نه دائما غرق در زهد و نه کاملا غرق در زندگی باشد. از این آموزه در مباحث اخلاقی و زندگی استفاده و سپس وارد هنر شده و تأکید شده است که آن هنری میتواند به شکل بهتری زیبایی الهی را تجسم کند که متعادل باشد. مصطفوی در ادامه با اشاره به عناصر موجود در هنر اسلامی و نسبتشان با حکمت اسلامی اظهار کرد: نخستین عنصر نور است؛ در قرآن کریم هم آمده که خداوند نور آسمانها و زمین است که جهان را از تاریکی رها کرده است. در اندیشه افلاطون هم مثال خیر با خورشید مقایسه شده و تأکید میشود اگر خورشید نباشد با تاریکی محض مواجه هستیم. در پدیدارشناسی بر روشنایی و چیزی را از تاریکی در آوردن تأکید میشود. هنرمندان ما هم همیشه تلاش کردهاند ماده را به صورتی درآورند که مرئی شود چراکه ماده وقتی میدرخشد که خود را در قالب اثر هنری نشان دهد. او افزود: عنصر دیگر رنگ است که از نظر هنرمندان و حکمای ما، عالم روحانی را نشان میدهد و هر رنگی نمادی از عوالم روحانی است. این رنگها تلألو نور را نیز نشان میدهند. عنصر بعدی خیال است. سهروردی برای عالم خیال، وجه حقیقی قائل است. ابن سینا نیز به مقوله تخیل پرداخته است اما همه حکمای مسلمان، عالم خیال را در اندیشه خود دارند و این عنصر به خوبی با آثار هنری اسلامیپیوند خورده است. مهمترین عنصر نیز زیبایی است که تجلی حقیقت کلی در عالم هستی و به تعبیر عرفا، ظهور مقام وحدت در مرتبه صورت است و زیبایی یک شی به معنای کمال آن شی است و از نظر حکمای ما، شیء وقتی زیباست که آینه صفات الهی باشد. پیامبر اسلام(ص) نیز در حدیثی تاکید دارند که شیء وقتی به حد اعلا و کمال میرسد که بتواند صفتی از صفات الهی را بازتاب دهد. تمثیل، رمز و استعاره که در ادبیات هم کاربرد دارند از دیگر عناصری هستند که در هنر اسلامی وجود دارند. دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی درباره امکان تدوین نظریه حکمی و فلسفی در هنر اسلامی بر مبنای معرفتشناسی اسلامی بیان کرد: حکمای اسلامی، هنر را تعریف نکردهاند بلکه مصادیق آن را تعریف کردهاند. از سوی دیگر برخی میگویند نمیتوانیم یک زیباییشناسی اسلامی تدوین کنیم و دلایل مختلفی هم میآورند و معتقدند بر اساس زیباییشناسیهای کنونی میتوانیم هنر اسلامی را هم تبیین کنیم. معتقدم باید بتوانیم هنر را تعریف و حکمت و فلسفه هنر را تلفیق کنیم. از سوی دیگر باید زیباییشناسی اسلامی را به خوبی تعریف کنیم چراکه نیازمند نظریهای برای توضیح هنر اسلامی هستیم تا بتوانیم آن را معرفی و از سایر هنرها متمایز کنیم. او با اشاره به عناصر هنر اسلامی و تلفیق آن با معنویت متصل به عالم قدسی گفت: سوال این است چطور میتوان با چنین نظریه ای هنر اسلامی را شرح داد. ما در عالم اسلامی بازنمایی را داریم اما ما نظریه ای میخواهیم که آثار هنر اسلامی را با آن شرح بدهیم هیچ کدام از نظریات این قابلیت را ندارند و تنها ابعادی از هنر اسلامی و تفاوتهای آن را شرح دهند. ما نیاز داریم چنین نظریه ای را بر اساس حکمت اسلامی و بخشهایی از آن که خودش را در هنر نشان داده مانند نور، تمثیل، خیال و … تاسیس کنیم برای این کار لازم است ابتدا خود این مفاهیم روشن شود. به همین جهت به طور مثال در زیبایی، نور و رنگ باید این اختلافات حل شود و بر اساس آن نظریه ای تدوین شود که وجوه کامل هنر را شرح دهد. دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی در پایان یادآور شد: قرار نیست نظریات گذشته را حذف کنیم اما هر کدام از اینها میتواند وجهی از هنرها را نشان دهد و تمام آن را نشان نمیدهد، به همین دلیل باید یک نظریه خاص درباره هنر اسلامی وضع شود. امروز مباحثی مانند خلاقیت، ذوق و … در هنر مدرن وجود دارد که باید دوباره در آثار هنر اسلامی واکاوی شود. با همین رویکرد معرفت شناسی اسلامی میتوان مبانی هنر را تبیین کرد و دوباره عناصر هنر مدرن را در هنر اسلامی جست و جو کرد. نشست «امتداد حکمت اسلامی در هنر؛ گذشته، حال و چالشهای پیش رو» با سخنرانی شمسالملوک مصطفوی، دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد. وی در ابتدای این نشست با بیان اینکه ما میتوانیم فلسفه هنر اسلامی داشته باشیم یعنی فلسفه یا نظریه هنری که بتواند آثار هنر اسلامی را تبیین کند گفت: در این باره این سوال مطرح است که اساسا هنر اسلامی چیست؟ در این باره اتفاق نظر وجود دارد و با رویکردهای سنتی، استشراقی و … هم معتقدند هنر اسلامی وجود دارد اما آنها که با رویکرد تاریخی میبینند ویژگیهای زیبایی شناسی کار را لحاظ میکنند. در چهارچوب مطالعات اسلامیهم هنر باز از وجه زیبایی شناسی در نظر گرفته نمیشود. این پژوهشگر در ادامه درباره نسبت حکمت و هنر اسلامیسخن گفت و ادامه داد: در هر دورهای فلسفهای حاکم بوده و هنر نیز متأثر از آن بوده است مخصوصاً آرای حکمت اشراق که مربوط به سهروردی است بر هنر دوران خود از جمله تصویرگری، شعر و ادبیات و … تأثیرگذار بوده است. همچنین حکمت مشاء بر هنرهای زمانه خود تأثیرگذار بوده است. در فلسفه ابن سینا میتوانیم بازنمایی را توضیح دهیم که معتقد است اثر هنری تقلیدی از بیرون است. در حکمت اشراق، زیبایی امری عینی دانسته میشود یعنی امر زیباتر آن چیزی است که واقعیت را به شکل بهتری توضیح دهد. همچنین در این دوران گفته میشد باید از جزییات به امر کلی برسیم. لذا اندیشههای حکمیهمواره در فرآیند خلق آثار هنری تأثیرگذار بودهاند. به گفته دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامیعنصر تناسب و تعادل در اندیشه ابن سینا و ملاصدرا به میزان زیادی وجود دارد و این امر به عنوان یک معیار در هنر اسلامی نیز جا افتاده است اما اصل این مطلب به نهجالبلاغه و این بحث حضرت علی(ع) بر میگردد که تأکید میکنند مسلمان کسی است که حد میانه را رعایت کند و نه دائما غرق در زهد و نه کاملا غرق در زندگی باشد. از این آموزه در مباحث اخلاقی و زندگی استفاده و سپس وارد هنر شده و تأکید شده است که آن هنری میتواند به شکل بهتری زیبایی الهی را تجسم کند که متعادل باشد. مصطفوی در ادامه با اشاره به عناصر موجود در هنر اسلامی و نسبتشان با حکمت اسلامی اظهار کرد: نخستین عنصر نور است؛ در قرآن کریم هم آمده که خداوند نور آسمانها و زمین است که جهان را از تاریکی رها کرده است. در اندیشه افلاطون هم مثال خیر با خورشید مقایسه شده و تأکید میشود اگر خورشید نباشد با تاریکی محض مواجه هستیم. در پدیدارشناسی بر روشنایی و چیزی را از تاریکی در آوردن تأکید میشود. هنرمندان ما هم همیشه تلاش کردهاند ماده را به صورتی درآورند که مرئی شود چراکه ماده وقتی میدرخشد که خود را در قالب اثر هنری نشان دهد. او افزود: عنصر دیگر رنگ است که از نظر هنرمندان و حکمای ما، عالم روحانی را نشان میدهد و هر رنگی نمادی از عوالم روحانی است. این رنگها تلألو نور را نیز نشان میدهند. عنصر بعدی خیال است. سهروردی برای عالم خیال، وجه حقیقی قائل است. ابن سینا نیز به مقوله تخیل پرداخته است اما همه حکمای مسلمان، عالم خیال را در اندیشه خود دارند و این عنصر به خوبی با آثار هنری اسلامیپیوند خورده است. مهمترین عنصر نیز زیبایی است که تجلی حقیقت کلی در عالم هستی و به تعبیر عرفا، ظهور مقام وحدت در مرتبه صورت است و زیبایی یک شی به معنای کمال آن شی است و از نظر حکمای ما، شیء وقتی زیباست که آینه صفات الهی باشد. پیامبر اسلام(ص) نیز در حدیثی تاکید دارند که شیء وقتی به حد اعلا و کمال میرسد که بتواند صفتی از صفات الهی را بازتاب دهد. تمثیل، رمز و استعاره که در ادبیات هم کاربرد دارند از دیگر عناصری هستند که در هنر اسلامی وجود دارند. دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی درباره امکان تدوین نظریه حکمی و فلسفی در هنر اسلامی بر مبنای معرفتشناسی اسلامی بیان کرد: حکمای اسلامی، هنر را تعریف نکردهاند بلکه مصادیق آن را تعریف کردهاند. از سوی دیگر برخی میگویند نمیتوانیم یک زیباییشناسی اسلامی تدوین کنیم و دلایل مختلفی هم میآورند و معتقدند بر اساس زیباییشناسیهای کنونی میتوانیم هنر اسلامی را هم تبیین کنیم. معتقدم باید بتوانیم هنر را تعریف و حکمت و فلسفه هنر را تلفیق کنیم. از سوی دیگر باید زیباییشناسی اسلامی را به خوبی تعریف کنیم چراکه نیازمند نظریهای برای توضیح هنر اسلامی هستیم تا بتوانیم آن را معرفی و از سایر هنرها متمایز کنیم. او با اشاره به عناصر هنر اسلامی و تلفیق آن با معنویت متصل به عالم قدسی گفت: سوال این است چطور میتوان با چنین نظریه ای هنر اسلامی را شرح داد. ما در عالم اسلامی بازنمایی را داریم اما ما نظریه ای میخواهیم که آثار هنر اسلامی را با آن شرح بدهیم هیچ کدام از نظریات این قابلیت را ندارند و تنها ابعادی از هنر اسلامی و تفاوتهای آن را شرح دهند. ما نیاز داریم چنین نظریه ای را بر اساس حکمت اسلامی و بخشهایی از آن که خودش را در هنر نشان داده مانند نور، تمثیل، خیال و … تاسیس کنیم برای این کار لازم است ابتدا خود این مفاهیم روشن شود. به همین جهت به طور مثال در زیبایی، نور و رنگ باید این اختلافات حل شود و بر اساس آن نظریه ای تدوین شود که وجوه کامل هنر را شرح دهد. دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی در پایان یادآور شد: قرار نیست نظریات گذشته را حذف کنیم اما هر کدام از اینها میتواند وجهی از هنرها را نشان دهد و تمام آن را نشان نمیدهد، به همین دلیل باید یک نظریه خاص درباره هنر اسلامی وضع شود. امروز مباحثی مانند خلاقیت، ذوق و … در هنر مدرن وجود دارد که باید دوباره در آثار هنر اسلامی واکاوی شود. با همین رویکرد معرفت شناسی اسلامی میتوان مبانی هنر را تبیین کرد و دوباره عناصر هنر مدرن را در هنر اسلامی جست و جو کرد. COM_FARA_COMMENT_YOUR_COMMENT COM_FARA_COMMENT_SUBMIT