Compartir en Telegram مدیر اخبار سه شنبه ۱۴۰۰/۰۱/۲۴ | ۱۰:۴۸ ۵۱۵۹ بازدید دکتر محمد هادی ایمانیه: فقط عالم نبود بلکه عامل هم بود درآمد دکتر«محمدهادی ایمانیه» که روزگارانی را به همراه پدر خود در کنار مرحوم آیت الله حائری شیرازی بوده، خاطرات و نکات فراوانی را از آن مرحوم به ذهن دارد؛ او که در سوابق خود عضویت در هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز، ریاست دانشگاه علوم پزشکی شیراز به مدت ۱۲ سال دارد در این گفت وگو از خاطرات فراوان خود با آن مرحوم گفته که مشروح این گفت و گو را می خوانید. *ارتباط و آشنایی شما با مرحوم آیت الله حائری شیرازی از چه دوره ای شکل گرفت، آیا می توان این رابطه را بیش از یک ارتباط معمولی و كاری دانست؟ بله! رابطه ما با آن مرحوم به ارتباط عمیق ایشان با مرحوم پدر و پدربزرگ من باز می گردد که در آن ســال ها و در وارد مجلس شــدند و امامت جمعه شیراز را پذیرفتند ،رابطه میان آنها عمیق تر شــد. حدود ۲۰ ســال قبل که پــدر بنده به رحمــت خدا رفتند، رابطه مســتقیم من با ایشان بیشتر شــد و ایشان همیشه به بنده لطف داشتند. حــدود چنــد ســال قبــل یکــی از آرزوهای ایشــان محقــق و مرکز پژوهش های علوم انســانی- اســلامی که داشــتند، به بنده سپردند. دســتخطی را هم به من و فرزندان خود دادند و ایــن موضوع را تاکید کردند. هم زمان از جناب آیت الله کلانتری (نماینده مردم فارس در خبرگان رهبری) خواستند تا در شکل گیری و موفقیت هر چه بهتر این مرکز کمک کنند. قرار بر این شد که از میان هزاران نوار، سی دی، فیلم و ...که از سخنرانی های ایشان وجود دارد، مطالب به شکل موضوعی تدوین و در خصوص اقتصاد اسلامی، اخلاق اســلامی و مدیریت اسلامی )که همگی از دغدغه های آن مرحوم بود( مباحث اســتخراج شود. البته چند سری از این کتاب ها منتشــر شده و ان شاالله الباقی کارها نیز به تدریج منتشر خواهد شد. *تاكنون خروجی قابل قبولی هم از این مركز ارائه شده است؟ همانطور کــه گفتم چند کار تا به حال چاپ شــده اما با توجه به اینکه مدت زیادی از فوت ایشــان نگذشــته است، ما در حال پیگیری هستیم و تاکنون چندین جلسه با حضور شــخصیت های مختلــف از جمله حضرت آیت الله کلانتری، خانم دکتر شــجاع نوری و بستگان ایشان داشــته ایم. همچنین گروهی از طلاب در حال پیاده سازی و ویرایش آثار هستند و تاکنون نزدیک به پنج اثر منتشر شده است و در تلاش هســتیم تا حمایت ها را افزایش دهیم تا این کار ســرعت و گستردگی بیشتری پیدا کند. * مهم ترین دغدغه های مرحوم آیت الله حائری در رابطه با علوم انسانی اسلامی چه بود؟ نگرانی ها و دغدغه های ایشــان در این حوزه مشــخص بود؛ اقتصــاد و مبارزه با ربا یکــی از دغدغه های مهم ایشان بود و شــاید اگر آن زمان به تذکرات ایشان دقت مــی کردند، امروز با چنین وضعــی که می بینیم مواجه نمی شدیم. به خاطر دارم که ایشان در یکی از خطبه های نماز جمعه از مردم خواســتند دســت ها را بالا ببرند و علیه ربا در بانک ها شــعار بدهند. شــاید این یک اقدام بی سابقه بود که در دوران ما که شــعار بانکداری اســلامی داده می شــود، شــخصی در اندازه مرحوم آیت الله حائری شــیرازی چنین اقدامی را انجام دهد. ایشان معتقد بود که نباید اسکناس و پول این چنین جایگاهی داشته باشد و بانک ها باید به وظیفه اصلی خودشــان عمل کنند . اینکه صرفا به قرار دادن نام هایی مانند عقود اســلامی ،مضاربه، مساقات و... اکتفا کنیم در عمل کاری از پیش نخواهیم برد و نتیجه آن می شــود که امــروز می بینیم حجم نقدینگی به ۱۵۰۰ میلیارد تومان رســیده است و هر روز هم این نقدینگی به یک ســمت می رود. ما در پژوهش های علوم انســانی، به دنبال این هستیم که نگاه ایشــان به اقتصاد اسلامی را مورد تبیین دقیق قرار دهیم و به خصوص موضوع ربا را دقیقا بررســی کنیم. موضــوع مبــارزه بــا ربــا آنچنــان بــرای مرحــوم آیــت اللــه حائــری شــیرازی اهمیــت داشــت کــه حتــی در لحظــات پایانــی عمر خــود بــه آن اهتمام ویــژه ای داشــتند طــوری کــه وقتــی آقــای دکتــر علــی لاریجانــی در قم بــه عیــادت ایشــان آمدند، مرحوم آقای حائری باز هم پیگیر همین موضوع بودند .به یاد دارم در ماه های پایانی عمر خود، یکی دو ماهی در مشهد بودند، خدمت ایشان رسیدم که تاکید داشتند این موضوع را از مجاری مختلف (مسئولان امر، نمایندگان مجلس و...) به جد پیگیری کنم. * به جایی هم رسیدند؟ مگر الان که ســرها به ســنگ خورده مســئولین به این موضوع توجه کنند. به هر صورت وقتی کســی در بستر بیمــاری بر یک موضوع اینقدر تاکید می کند نشــان از اهمیت آن دارد. صرفا با اینکه برخی می گفتند «چشــم حــاج آقا» که کاری انجام نمی شــود بلکه باید اقدامی صورت گیرد. *جناب آقای دكتر! پدر شما از جمله مهم ترین حامیان نیروهای انقلاب در شیراز بودند .كمی از روابط پدر و مرحوم آیت الله حائری شــیرازی در سالهای مبارزه بگویید. نقلی هم شنیدم كه در اوایل پیروزی انقلاب، اجاره منزلی كه مرحوم آیت الله حائری در آنجا بودند، توسط پدر شما به نمایندگی از امام خمینی(ره) پرداخت، می شد. خــب این موضــوع در خانواده ما بســیار ریشــه دار اســت؛ مرحوم پدربزرگ ما نماینده مراجع عظام وقت - حضراتی آیاتی چون بروجردی، حکیم، شــاهرودی ،آقا سید ابوالحسن اصفهانی و...( - بودند. مرحوم پدر مــا هم نماینده حضرت امام خمینی، آیات عظام صافی گلپایگانی، اراکی، تبریزی، مرعشــی، مکارم شیرازی ،سیســتانی و مقام معظم رهبــری بودند و پس از مرحوم پدر نیز این وکالت به بنده و برادرم ســپرده شد و من هم اکنون وکالت اخذ وجوهات از آیات عظام سیســتانی ،مکارم شــیرازی و مقام معظم رهبری را بر عهده دارم . جالب اینکــه پدر و پدربزرگ من هیــچ کدام روحانی نبــوده و تاجــر بودند و بــه دلیــل اعتمــاد بالایی که آقایــان به آنها داشــتند، ایــن کار را انجــام می دادند .یکــی از کارهای آنهــا این بود که وجوهــات دریافتی را در راســتای حمایــت از نیروهــای انقلابــی هزینه میکردند. بر همین اساس افرادی مانند شهید دستغیب، آیــت الله حائری شــیرازی و مرحوم آقــا صدرالدرین حائــری شــیرازی توســط پــدر مــا حمایــت مالی میشــدند و به تعبیر بهتر پدر ما رابط بین مراجع عظام وقــت و روحانیون انقلابی شــیراز بــود و حمایتهای مراجع را به آنها میرساند . گاهــی اوقــات ایــن افــراد بــه زنــدان و یــا تبعیــد مــیرفتنــد و در نتیجــه خانــواده آنهــا بــا مشــکل مواجــه میشــدند، در ایــن حالت مرحوم پــدر ما با وکالتــی که از مراجع داشــتند، به خانــواده آنها کمک مــیکردنــد. پــس از پیــروزی انقــلاب ایــن رابطه تقویــت شــد و پــدر مــا بــه دلیــل ارتباطی کــه با حضــرت امــام خمینــی(ره) داشــتند، در تعییــن آیــت الله حائری بــه عنوان امام جمعــه و نماینده ولی فقیه نقش آفرینی کردنــد. ناگفته نماند که حمایت پدر ما از مرحوم آیت الله حائری شــیرازی همیشــگی بود و در حــوادث میانه دهه شــصت که آیــت الله حائری بــه شــدت مــورد هجمــه قــرا ر گر فتنــد و آیــت الله جنتی از طرف امام خمینی به شــیراز آمدند ،پدر ما همواره از ایشان حمایت کردند. * به غیر از پدرتان، شخص دیگری در خانواده تان در سالهای پیش از انقلاب با ایشان ارتباط داشتند؟ بله! یکی دو نفر از آنها نیز رابطه بســیار وسیعی داشتند و برای من تعریف می کردند که جلســات شبانه ای در طبقه دوم منزل ایشــان داشــتند که مرحوم آقای حائری برای اینکه نیروهای ساواک به آن جلسات پی نبرند، همه چراغ ها را خاموش و شمع روشن می کردند. گاهی اوقات نیز این جلســات چند ســاعت طول می کشــید و نکته مهم اینکه این جلســات طولانی را حتی برای یک نفر برگزار مــیکردند و اینگونه نبود که تعداد این موارد برایشــان اهمیت خاصی داشــته باشــد بلکه کیفیت جلسات برایشان مهم بود. * یکی از خصوصیات مهم مرحوم حائری ارتباط مستمر ایشان با دانشگاهیان بود. به نظر شما دلیل موفقیت ایشان در این زمینه چه بود؟ بلــه! این نکته درســتی اســت کــه به نظرم بــه مراتب علمــی و آشــنایی ایشــان بــه زبــان انگلیســی بــاز می گردد. به خاطر دارم یک بار در همایشــی که حدود ۵۰۰ نفر از پزشــکان شــیعه دنیا به دعوت دکتر ولایتی به ایران آمدند و ایشــان از من خواســتند که برایشان در شیراز برنامه ای داشته باشیم. من هم از آیت الله حائری شــیرازی خواســتم برای این جمع به ایراد ســخنرانی بپردازند که حاج آقا هم دعوت ما را پذیرفتند. برنامه ما در سالن صدرا برگزار شد و کل ســالن هم مملو از جمعیت بود. ایشان برای سخنرانی ابتدا عمامه خود را از ســر برداشــتند و بعد با استفاده از ماژیــک و تخته وایت برد، بحث خودشــان را آغاز کردند و حدود یک ســاعت و نیــم موضوع توحید را به زبان انگلیســی برای پزشکان شــیعه از سرتاسر جهان توضیح دادند. ایــن موضوع بســیار مهمی اســت که مبلغــان ما برای فراگیری هر چه بیشــتر اســلام به زبان انگلیسی مسلط شــوند و آقای حائری هم این چنین بودند. یکی دیگر از توانمندی های ایشــان در جذب مخاطبان علمی، توانمندی خاص ایشــان در تمثیل بود و همیشه هم از آن اســتفاده می کردند و شــاید در این زمینه کم نظیــر و بی نظیر بودند و محال بود که خطبه ای بخوانند و مثال نزنند . مثــلا یکبار که می خواســتند در مورد بذل و بخشــش مثالــی بیاورنــد، گفتند کــه در مرغداری هــای جدید سیســتم آبرســانی بــه نحوی اســت که هر چــه مرغ از آب اســتفاده کنــد، آب جدیــد جایگزیــن آن می شود و اگر هم استفاده نکند، آب در یک نقطه جمع شــده و پس از آن می گندد. پس ما هم که به سرچشمه لایزال الهی وصل هســتیم باید اهل بذل و بخشــش از محل عنایات پروردگار باشیم تا اموال ما نگدد و همیشه تازه باشــد که این مثال برای خود من بسیار جالب بود. البته من دلیل موفقیت ایشان در ارتباط با اقشار مختلف را تنهــا در علم آیت الله حائری نمی بینم بلکه ایشــان بســیار اهل عمل هم بودند و برای مثال طرح «فلاحت در فراغت» را که به راه انداختند با این هدف بوده است کــه از منابع خاکی شــیراز و همچنین از منابع آبی- که بخش عمده ای از آن به هدر می رفت- اســتفاده بهینه داشته باشــند. ایشان بارها از مسئولان برای دیدن نتایج طرح دعوت نمودند کــه در یکی از همان بازدید ها من نیز به همراه ســایرین حضور داشــتم و صبح بسیار زود - قبل از صبحانه- شــاهد این بودیم که ایشان سریع تر و جلوتــر از همه راهپیمایی مــی کنند. همه ما نفس کم آورده بودیم اما ایشان خیلی سر حال بودند. در این طرح هم اشــتغال ایجاد کردند و هم برای کارمندان که نمی توانســتند در حالت عادی باغی برای خودشان بخرند ،امکان خرید زمین را فراهم نمودند. متاســفانه عده ای هم در این میان شــروع به شایعه پراکنی کردند که آقای حائری به دنبال منافع خودش هســت اما من شــهادت می دهم که ایشــان برای خودشــان هیچ چیزی از آن زمین ها برنداشــتند. ایشــان حتی در مســائل شخصی خودشــان هم فرد فوق العاده ای بودند و به شخصه از رابطه ایشــان با همسرشان بسیار درس گرفتم . * چطور؟ خب به هر ترتیب همســر ایشان دختر آقاسید نورالدین بودند و من از نوع روابط میان آنها بســیار درس گرفتم .نکتــه جالب توجــه برایم این بود که آیــت الله حائری شــیرازی علی رغــم مســئولیت های متعــددی که در ســال های پس از پیــروزی انقلاب داشــتند که امکان داشت هر کســی را از توجه به خانواده اش بازدارد، اما بســیار مراقب همسر خود بودند و حتی در جلسات می دیدم که به طبقه پایین برای سرکشــی به همسرشان می رفتند و بازمی گشتند. *در دوران مسئولیت شما در شیراز روابط شما به چه ترتیب بود؟ در آن زمان ایشــان با همه مسئولان روابط تعریف شده ای داشتند و با پشــتیبانی درست خود سعی می کردند وحدت خوبی میان نیروها ایجاد کنند . یک بار در زمان وزارت خانم دکتر دســتجردی به دلیل برخی دخالت های نادرست اســتعفا دادم و خانه نشین شدم. در آن زمان حاج آقا اســتاد اخلاق هیئت دولت بودند و به محض اینکه از موضوع با خبر شــدند، پیگیر شــده و هر طور که بود با خانم دکتر دستجردی صحبت کردنــد و طــوری پیگیر شــدند که خانــم دکتر حدود ده و نیم همان شــب تماس گرفته و پیگیر ماجرا شدند. مرحوم آیــت الله حائری بــه معنای واقعــی کلمه اگر موضوع و یا نیرویی را قبول داشــتند، پشــتیانی خود را ادامه می دادند. *شما به عنوان پزشک در كنار آن مرحوم بودید؟ بله! تقریبا در چند ماه اخر هر یک روز در میان به ایشان سر می زدم و کارهای پزشکی ایشان را دنبال میکردم. *در آن روزها چه موضوعاتی از سوی ایشان برای شما جالب بود؟ در آن روزها ایشان بســیار اصرار داشتند که حتما به قم بروند در حالی که تیم پزشــکی با این موضوع مخالف بودنــد اما من در نهایت آنها را راضی کردم که با ســفر ایشان به قم موافقت کنند. البته من هم از اشتیاق ایشان برای رفتن به قم جهت تکمیل روند درمان استفاده کردم و برای مثال شرط می گذاشــتم که اگر مثلا فلان رژیم غذایــی را دنبال کنیــد میتوانید بروید که ایشــان هم رعایت میکردند. *علت اصرار ایشان چه بود؟ خودشــان چیزی نگفتند اما به نظرم شــاید احســاس می کردند که اواخر عمرشــان هســت و میخواستند در قم دار فانی را وداع بگویند که همین طور هم شــد. * از همه دستورات پزشکی به طور كامل تبعیت می كردند؟ در برخی از موارد پیش می آمد که برخی از کارهای مد نظر خودشــان را انجام میدادند. مثلا یکی از پزشکان دستوری به ایشــان داده بود و ایشان هم در ظاهر قبول کردنــد اما بعدا به من گفتند که به جای اســتفاده از آن دســتور دارویی ترکیبی از روغن زیتون و چند چیز دیگر درست کرده و حالشان هم خوب شد. من در تایید فرمایش ایشــان گفتم که حاج آقا من هیچ داروی شــیمیایی ندیدم جز آنکه در کتاب های دارویی مرجــع، ۵۰تا ۶۰ عــوارض برای آن ذکــر کردهاند و ایشــان از حرف من خیلی خوششان آمد تا جایی که در کارت تبریک هایی که ســالانه برای افراد می فرستادند همیــن حرف من را قرار دادند و در کنار آن ســخنی از امیرالمومنین آوردند که «دارو مانند صابون است؛ جامه را تمیز میکند اما موجب پوســیدگی آن نیز می شود.» البته ایشان به موضوعات پزشکی نظر داشتند. شخصی به نام دکتر نفیســی بود که در ســالهای بعد از پیروزی انقلاب دچار مشــکلاتی شدند و آقای حائری به ایشان کمک کردند. سال ۸۶ بود که دکتر نفیسی به ایران آمدند و از من خواســتند که چنــد دقیقه ای حاج آقا را ببیند و من هم هماهنگ کردم که آن جلســه چند دقیقه ای، دو ساعت به طول انجامید. دکتر نفیســی در آن جلســه گفتند که در آمریکا رویکرد پزشکی این شده است که پیشگیری بر درمان تقدم داشته باشــد و من به عنوان متخصص قلب به درب منزل افراد مــی روم تا با آنها در این رابطه صحبت کنم اما حالا که به ایران آمده ام میبینم که فســت فودهــا اینقدر زیاد شــده و چقدر بی حســاب و کتاب واردات شکر انجام می شود و مردم بیرویه نوشابه میخورند و بچهها بیتحرک شــدهاند و این اوضاع با آن دورانی که خودم در ابرکوه در میان خاک ها بزرگ شدم، بسیار متفاوت است. حاج آقا هم از این ســخنان خیلی خوششان آمد و دائما از دکتر ســوال میپرســیدند و در محافــل مختلف با همــان صحبتها میگفتند که حتی غربیها هم از این سبک زندگی خســته شــدند اما ما از آنها میخواهیم پیروی کنیم. *منبع:شاهد یاران نظر شما ارسال