امروز جمعه 1403/01/10
Skip to main content
×

هشدار

اجزای کامپوننت را به یک آیتم منو اختصاص بدهید

سیدرضا مهدی‌نژاد، استاد جامعة المصطفی(ص)در نشست علمی «رویکردها به مناسبت دین و تمدن در اندیشه دینی معاصر» از سلسله نشست‌های وضعیت تفکر در ایران معاصر، گفت: رابطه دین و تمدن از موضوعات بنیادی در عرصه تمدن‌پژوهی و دین‌پژوهی است. اینکه آیا دین نسبتی با تمدن دارد یا خیر و اگر دارد رابطه حداقلی یا حداکثری است و آیا دین می‌تواند تمدن بسازد یا نقشی در کنار عوامل ولو فرعی دارد، دیدگاه‌های مختلفی در پاسخ به این پرسش داریم که در دو طیف کاملا ضد هم هستند. حتی دیدگاهی معتقد است که دین، تمدن‌سوز است و برخی معتقدند که دین نقش حداکثری دارد و همه تمدن‌ها به نوعی دینی هستند.

فقر شدید مطالعات رابطه دین و تمدن

وی با اشاره به اهمیت این بحث در تمدن اسلامی و لزوم احیای آن، افزود: محور اصلی تمدن اسلامی، دین اسلام بود و حال این پرسش مجددا مطرح است که چگونه دین را می‌توان به عرصه تمدن‌سازی بیاوریم تا نقش تاریخی خود را ایفا کند. در دوره کنونی با فقر شدید مطالعات تمدنی و به خصوص رابطه دین و تمدن مواجهیم و شاید این فقر و کاستی در ایران بیش از جهان عرب هم باشد زیرا عربها در این نوع مطالعات پیشگام‌تر از ما بوده‌اند. مطالعات قبل از انقلاب عمدتا غیر دینی و غرب‌گرایانه بود ولی بعد از انقلاب، رنگ دینی دارد.

مهدی‌نژاد اضافه کرد: بخش مهم آثار تولید شده در ایران، دارای رویکرد تاریخی بوده که به نقش تاریخی دین در تمدن پیشین پرداخته و ناظر به ظرفیت محقق دین بوده است. دسته دیگر آثار دارای رویکرد الهیاتی است و به ظرفیت آموزه‌های دین در تمدن‌سازی پرداخته است و مباحث عمدتا نظری است که این دسته آثار در جهان عرب زیاد و در ایران هم کمابیش وجود دارد و کلی و مقدماتی است. رویکرد دیگر هم فلسفی است و نسبت دین و تمدن را از جهت نظری و فلسفی بررسی می‌کنند. دسته دیگر آثار دارای رویکرد جامعه‌شناسانه است و نقش دین را در جامعه‌سازی مورد مطالعه قرار می‌دهد که مهمترین آثار از سوی حبیب‌الله بابایی تولید شده است.

استاد جامعة المصطفی(ص) با بیان اینکه به رابطه دین و تمدن از دو منظر می‌توان پرداخت، تصریح کرد: منظر اول رابطه بدون واسطه دین و تمدن و درجه یک و منظر دوم بررسی نظر اندیشمندان مسلمان در رابطه دین و تمدن است. بنده معتقدم تا به برداشت روشن در مقام نظر در رابطه دین و تمدن نرسیم نمی‌توانیم وارد تمدن‌سازی شویم و معضل اصلی اینجاست که اختلاف برداشت‌های شدید که گاهی در نقطه مقابل یکدیگر است نمی‌تواند یک وحدت نظر و نگاه فراگیری در جامعه برای تمدن‌سازی دینی ایجاد کند. پرسش اساسی این است که چرا با دین واحد اسلام، نگرشها در رابطه آن با تمدن متعدد است؟

عضو هیئت علمی جامعة المصطفی، افزود: به اعتقاد بنده نگرش به رابطه دین و تمدن تابع دو متغیر است؛ متغیر اول قلمرو دین و رهیافت‌های مختلف به دین است؛ مثلا رهیافت روان‌شناسانه نگاه فردی به دین دارد و از دل آن نگاه تمدنی بیرون نمی‌آید ولی رویکرد جامعه‌شناسانه تا حدودی این بستر را فراهم می‌کند. اینکه رویکرد ما به دین، درون دینی یا برون دینی است در این موضوع نقش دارد زیرا تعریف برون‌دینی نگاه عام دارد ولی درون‌دینی متمایل به یک تمدن ناب و برگرفته از متن دین است و هیچ عنصر دیگری در آن دخیل نیست.

۳ رویکرد اصلی در رابطه دین و تمدن

وی با اشاره به نقش تعریف تمدن در رابطه بین دین و تمدن تصریح کرد: گاهی برخی افراد تعریفی کاملا مادی از تمدن ارائه می‌دهند ولی برخی جنبه معنوی و غیرمادی از تمدن را مدنظر دارند طبیعتا این دو برداشت کاملا متفاوت در رابطه تاثیر دارد و حتی منجر به دیدگاهی چون نفی رابطه دین و تمدن می‌انجامد. در نهایت سه رویکرد اصلی به نظر بنده در اندیشه اسلامی معاصر وجود دارد؛ اول رویکرد اسلام‌گرای تمدنی، دوم رویکرد تمدن‌گرای اسلامی و سوم رویکرد تجددگرای اسلامی.

مهدی‌نژاد در توضیح این سه رویکرد بیان کرد: رویکرد اسلام‌گرای تمدنی، رویکردی است که نقطه اتکای خود را بر اسلام قرار داده است یعنی در حقیقت متغیر اصلی دین اسلام و تمدن، متغیر وابسته است؛ این رویکرد درصدد سنجش رابطه تمدن با دین است و دین اساس و اصل محسوب می‌شود و قصد دارد تمدن را با دین همساز و همنوا کند؛ دغدغه اصلی آن پیاده‌سازی دین در حیات اجتماعی و تمدنی است و در واقع تمدن به استخدام دین در می‌آید و خودش استقلالی ندارد.

باور به کمال و جامعیت دین

وی تاکید کرد: این رویکرد معتقد به جامعیت و کمال و نظام‌مندی دین است و بر خودکفایی دین تاکید دارد. این رویکرد بهره‌گیری از بیرون را نفی نکرده ولی به ظرفیت استقلالی دین در تمدن‌سازی معتقد است. در این اندیشه تمدن مادی، تمدن کاذب محسوب می‌شود.

مهدی‌نژاد بیان کرد: اینها معتقدند اگر ما بخواهیم رابطه بین دین و تمدن کاذب را بسنجیم چندان رابطه‌ای برقرار نیست ولی اگر تمدن حقیقی را اراده کنیم رابطه حداکثری بین این دو برقرار است؛ اینها معتقدند که تحقق عینی اسلام در جامعه مساوی تمدن است و با این نگاه، اسلام دین تمدن‌ساز است و در تمامی زمانها و مکانها این ظرفیت را دارد. این تمدن، توحیدمحور، معنویت‌گرا و اخلاق‌گراست. این گروه معتقدند که اساسا رسالت اسلام، تمدن‌سازی برای همه بشریت است و به رسالت جهانی دین اسلام معتقد هستند.

استاد جامعة المصطفی اضافه کرد: نگاه این گروه به تمدن غرب نگاهی منفی است و آن را مادی و دین گریز می‌دانند و معتقدند که به شدت باید از آن اجتناب کرد و اقتباس از آن باید محدود باشد؛ این رویکرد را در بین عالمان دین و جریان اصول‌گرای اسلامی می‌توان یافت که معتقدم امام خمینی(ره) و سیدقطب در زمره این اندیشمندان هستند.

برجسته بودن قرائت سکولار از دین

مهدی‌نژاد تصریح کرد: رویکرد دوم تمدن‌گرای اسلامی است که تلاش آنان این است که صبغه تمدنی به اسلام ببخشند، یعنی محور، تمدن است؛ اینها هم معتقد به جامعیت دین و کارکردهای دنیوی دین دارند و قرائتشان از دین، این جهانی است و تمرکزشان این است که مؤلفه‌هایی از دین را پررنگ نشان دهند که کارکرد مادی دارد. پروتستانیزم اسلامی و قرائت سکولار به معنای دنیوی از دین در این رویکرد خیلی برجسته است و به اجتهاد هم در مفهوم موسع خود می‌پردازند و معتقدند که ما در تمامی جنبه‌های دینی می‌توانیم اجتهاد کنیم.

وی افزود: جالب اینکه اجتهاد دراین رویکرد بسیار پررنگ است. اینها معتقدند که تنها راه احیای تمدن دینی، بازنگری در قرائت از دین است. در مورد نگرش به تمدن غرب هم نگرش دو وجهی دارند و در کنار ویژگی‌های مثبت تمدن غرب نقدهایی هم به آن در بحث معنویت‌ستیزی دارند و معتقدند که ما باید به ویژه در عرصه علمی و دستاوردهای مادی از تمدن غرب استفاده کنیم گرچه از تقلیدگرایی پرهیز دارند. این رویکرد عموما در جریان اصلاح دیده می‌شود. دیدگاه‌های شریعتی و حسن حنفی در زمره این گروه قرار دارد.

دغدغه تجددگرایی

مهدی‌نژاد با اشاره به رویکرد سوم تصریح کرد: دغدغه اصلی این رویکرد، تجدد و به نوعی درصدد سنجش تمدن با تجدد و همنواسازی این دو است، بنده معتقدم قرائت آنان از دین قرائتی است که ما را به تجدد نزدیک کند ولی اینکه تا چه اندازه این رویکرد ما را به تمدن دینی می‌رساند، معتقدم فاصله زیادی با تمدن دینی دارد زیرا خوانشهایی از دین ارائه می‌دهد که به شدت آسیب‌پذیر است و از دل این رویکرد تمدن دینی بیرون نخواهد آمد. نگاه اینها به دین حداقلی است و باوری به رسالت تمدن‌سازی دین ندارند؛ معتقد به سکولاریسم هستند. الزاما ملازمه‌ای بین دین و پیشرفت نمی‌بینند ولی معتقدند می‌توان با قرائتهای خاصی، دین را در مسیر پیشرفت قرار داد. کسانی مانند سروش و فتح الله گولان در زمره این رویکرد هستند گرچه تفاوت دیدگاه هم با هم دارند.

وی با اشاره به اینکه سروش نظریه قبض و بسط خود را نظریه‌ای در باب احیاء قلمداد کرد، افزود: وی معتقد است که معضل اصلی بحث انحطاط تمدن اسلامی است. نظریه وی دنبال حل مشکل ثبات و تغییر است. او معتقد است من با تمایز میان دین و معرفت دینی معضل را حل می‌کنم که نقدهای فراوانی به این دیدگاه وارد است. خروجی این نظریه نمی‌تواند به تمدن دینی منجر شود. محمد ارکون هم تلاش کرده تا با خوانش اسلامی از مؤلفه‌های مدرنیته مانند عقلانیت و سکولاریسم، دین را نزدیک به تجدد کند و در مسیر آن قرار دهد. بحث اومانیسم در آثار وی پررنگ است.

وی ادامه داد: او معتقد است بحث اومانیسمی که امروز در تمدن غرب وجود دارد در قرن چهارم در تمدن اسلامی و در آثار کسانی مانند؛ مسکویه و … دیده می‌شود و اومانیسم اسلامی سابقه بیشتری از اومانیسم غربی دارد و ما هم باید با خوانش مدرن در این مسیر قدم برداریم. او بر این باور است که سکولاریسم شرط اصلی برای ایجاد مدرنیته در جوامع اسلامی است و تا این مقوله را نپذیریم در مسیر مدرنیته قدم نخواهیم گذاشت.

وی اضافه کرد: اینها نقدهایی به تمدن غرب دارند و با یک خوانش غربی و مدرن از دین درصدد همنواسازی میان دین و تمدن هستند. در مجموع رویکرد نخست بیشترین قرابت را با تمدن دینی دارد و به دنبال ساخت تمدن دینی خالص است، رویکرد آرمان‌گرایانه این نگاه عمدتا متمایل به ظرفیت‌های ذاتی و درونی دین است و به شدت با تمدن عاریه‌ای مخالف است. این گروه می‌گویند مشکلات جوامع اسلامی ناشی از کنارگذاشتن دین است. البته آرمانی بودن این اندیشه مثبت است ولی مقداری از مقام عینیت و تحقق واقعی دور شده و مباحث آنها انتزاعی است. نگاه صفر و صدی در این رویکرد هم از موارد نقص آن است و خروجی آن خطرناک است.

مهدی‌نژاد تاکید کرد: بین دیدگاه امام(ره) به دلیل تجربه عینی انقلاب اسلامی و به عرصه عمل آوردن دین با دیدگاه کسانی مانند سیدقطب که صرفا از جهت نظری مباحث را دنبال کرده‌اند اختلاف دیده می‌شود.

سیدرضا مهدی‌نژاد، استاد جامعة المصطفی(ص)در نشست علمی «رویکردها به مناسبت دین و تمدن در اندیشه دینی معاصر» از سلسله نشست‌های وضعیت تفکر در ایران معاصر، گفت: رابطه دین و تمدن از موضوعات بنیادی در عرصه تمدن‌پژوهی و دین‌پژوهی است. اینکه آیا دین نسبتی با تمدن دارد یا خیر و اگر دارد رابطه حداقلی یا حداکثری است و آیا دین می‌تواند تمدن بسازد یا نقشی در کنار عوامل ولو فرعی دارد، دیدگاه‌های مختلفی در پاسخ به این پرسش داریم که در دو طیف کاملا ضد هم هستند. حتی دیدگاهی معتقد است که دین، تمدن‌سوز است و برخی معتقدند که دین نقش حداکثری دارد و همه تمدن‌ها به نوعی دینی هستند.

فقر شدید مطالعات رابطه دین و تمدن

وی با اشاره به اهمیت این بحث در تمدن اسلامی و لزوم احیای آن، افزود: محور اصلی تمدن اسلامی، دین اسلام بود و حال این پرسش مجددا مطرح است که چگونه دین را می‌توان به عرصه تمدن‌سازی بیاوریم تا نقش تاریخی خود را ایفا کند. در دوره کنونی با فقر شدید مطالعات تمدنی و به خصوص رابطه دین و تمدن مواجهیم و شاید این فقر و کاستی در ایران بیش از جهان عرب هم باشد زیرا عربها در این نوع مطالعات پیشگام‌تر از ما بوده‌اند. مطالعات قبل از انقلاب عمدتا غیر دینی و غرب‌گرایانه بود ولی بعد از انقلاب، رنگ دینی دارد.

مهدی‌نژاد اضافه کرد: بخش مهم آثار تولید شده در ایران، دارای رویکرد تاریخی بوده که به نقش تاریخی دین در تمدن پیشین پرداخته و ناظر به ظرفیت محقق دین بوده است. دسته دیگر آثار دارای رویکرد الهیاتی است و به ظرفیت آموزه‌های دین در تمدن‌سازی پرداخته است و مباحث عمدتا نظری است که این دسته آثار در جهان عرب زیاد و در ایران هم کمابیش وجود دارد و کلی و مقدماتی است. رویکرد دیگر هم فلسفی است و نسبت دین و تمدن را از جهت نظری و فلسفی بررسی می‌کنند. دسته دیگر آثار دارای رویکرد جامعه‌شناسانه است و نقش دین را در جامعه‌سازی مورد مطالعه قرار می‌دهد که مهمترین آثار از سوی حبیب‌الله بابایی تولید شده است.

استاد جامعة المصطفی(ص) با بیان اینکه به رابطه دین و تمدن از دو منظر می‌توان پرداخت، تصریح کرد: منظر اول رابطه بدون واسطه دین و تمدن و درجه یک و منظر دوم بررسی نظر اندیشمندان مسلمان در رابطه دین و تمدن است. بنده معتقدم تا به برداشت روشن در مقام نظر در رابطه دین و تمدن نرسیم نمی‌توانیم وارد تمدن‌سازی شویم و معضل اصلی اینجاست که اختلاف برداشت‌های شدید که گاهی در نقطه مقابل یکدیگر است نمی‌تواند یک وحدت نظر و نگاه فراگیری در جامعه برای تمدن‌سازی دینی ایجاد کند. پرسش اساسی این است که چرا با دین واحد اسلام، نگرشها در رابطه آن با تمدن متعدد است؟

عضو هیئت علمی جامعة المصطفی، افزود: به اعتقاد بنده نگرش به رابطه دین و تمدن تابع دو متغیر است؛ متغیر اول قلمرو دین و رهیافت‌های مختلف به دین است؛ مثلا رهیافت روان‌شناسانه نگاه فردی به دین دارد و از دل آن نگاه تمدنی بیرون نمی‌آید ولی رویکرد جامعه‌شناسانه تا حدودی این بستر را فراهم می‌کند. اینکه رویکرد ما به دین، درون دینی یا برون دینی است در این موضوع نقش دارد زیرا تعریف برون‌دینی نگاه عام دارد ولی درون‌دینی متمایل به یک تمدن ناب و برگرفته از متن دین است و هیچ عنصر دیگری در آن دخیل نیست.

۳ رویکرد اصلی در رابطه دین و تمدن

وی با اشاره به نقش تعریف تمدن در رابطه بین دین و تمدن تصریح کرد: گاهی برخی افراد تعریفی کاملا مادی از تمدن ارائه می‌دهند ولی برخی جنبه معنوی و غیرمادی از تمدن را مدنظر دارند طبیعتا این دو برداشت کاملا متفاوت در رابطه تاثیر دارد و حتی منجر به دیدگاهی چون نفی رابطه دین و تمدن می‌انجامد. در نهایت سه رویکرد اصلی به نظر بنده در اندیشه اسلامی معاصر وجود دارد؛ اول رویکرد اسلام‌گرای تمدنی، دوم رویکرد تمدن‌گرای اسلامی و سوم رویکرد تجددگرای اسلامی.

مهدی‌نژاد در توضیح این سه رویکرد بیان کرد: رویکرد اسلام‌گرای تمدنی، رویکردی است که نقطه اتکای خود را بر اسلام قرار داده است یعنی در حقیقت متغیر اصلی دین اسلام و تمدن، متغیر وابسته است؛ این رویکرد درصدد سنجش رابطه تمدن با دین است و دین اساس و اصل محسوب می‌شود و قصد دارد تمدن را با دین همساز و همنوا کند؛ دغدغه اصلی آن پیاده‌سازی دین در حیات اجتماعی و تمدنی است و در واقع تمدن به استخدام دین در می‌آید و خودش استقلالی ندارد.

باور به کمال و جامعیت دین

وی تاکید کرد: این رویکرد معتقد به جامعیت و کمال و نظام‌مندی دین است و بر خودکفایی دین تاکید دارد. این رویکرد بهره‌گیری از بیرون را نفی نکرده ولی به ظرفیت استقلالی دین در تمدن‌سازی معتقد است. در این اندیشه تمدن مادی، تمدن کاذب محسوب می‌شود.

مهدی‌نژاد بیان کرد: اینها معتقدند اگر ما بخواهیم رابطه بین دین و تمدن کاذب را بسنجیم چندان رابطه‌ای برقرار نیست ولی اگر تمدن حقیقی را اراده کنیم رابطه حداکثری بین این دو برقرار است؛ اینها معتقدند که تحقق عینی اسلام در جامعه مساوی تمدن است و با این نگاه، اسلام دین تمدن‌ساز است و در تمامی زمانها و مکانها این ظرفیت را دارد. این تمدن، توحیدمحور، معنویت‌گرا و اخلاق‌گراست. این گروه معتقدند که اساسا رسالت اسلام، تمدن‌سازی برای همه بشریت است و به رسالت جهانی دین اسلام معتقد هستند.

استاد جامعة المصطفی اضافه کرد: نگاه این گروه به تمدن غرب نگاهی منفی است و آن را مادی و دین گریز می‌دانند و معتقدند که به شدت باید از آن اجتناب کرد و اقتباس از آن باید محدود باشد؛ این رویکرد را در بین عالمان دین و جریان اصول‌گرای اسلامی می‌توان یافت که معتقدم امام خمینی(ره) و سیدقطب در زمره این اندیشمندان هستند.

برجسته بودن قرائت سکولار از دین

مهدی‌نژاد تصریح کرد: رویکرد دوم تمدن‌گرای اسلامی است که تلاش آنان این است که صبغه تمدنی به اسلام ببخشند، یعنی محور، تمدن است؛ اینها هم معتقد به جامعیت دین و کارکردهای دنیوی دین دارند و قرائتشان از دین، این جهانی است و تمرکزشان این است که مؤلفه‌هایی از دین را پررنگ نشان دهند که کارکرد مادی دارد. پروتستانیزم اسلامی و قرائت سکولار به معنای دنیوی از دین در این رویکرد خیلی برجسته است و به اجتهاد هم در مفهوم موسع خود می‌پردازند و معتقدند که ما در تمامی جنبه‌های دینی می‌توانیم اجتهاد کنیم.

وی افزود: جالب اینکه اجتهاد دراین رویکرد بسیار پررنگ است. اینها معتقدند که تنها راه احیای تمدن دینی، بازنگری در قرائت از دین است. در مورد نگرش به تمدن غرب هم نگرش دو وجهی دارند و در کنار ویژگی‌های مثبت تمدن غرب نقدهایی هم به آن در بحث معنویت‌ستیزی دارند و معتقدند که ما باید به ویژه در عرصه علمی و دستاوردهای مادی از تمدن غرب استفاده کنیم گرچه از تقلیدگرایی پرهیز دارند. این رویکرد عموما در جریان اصلاح دیده می‌شود. دیدگاه‌های شریعتی و حسن حنفی در زمره این گروه قرار دارد.

دغدغه تجددگرایی

مهدی‌نژاد با اشاره به رویکرد سوم تصریح کرد: دغدغه اصلی این رویکرد، تجدد و به نوعی درصدد سنجش تمدن با تجدد و همنواسازی این دو است، بنده معتقدم قرائت آنان از دین قرائتی است که ما را به تجدد نزدیک کند ولی اینکه تا چه اندازه این رویکرد ما را به تمدن دینی می‌رساند، معتقدم فاصله زیادی با تمدن دینی دارد زیرا خوانشهایی از دین ارائه می‌دهد که به شدت آسیب‌پذیر است و از دل این رویکرد تمدن دینی بیرون نخواهد آمد. نگاه اینها به دین حداقلی است و باوری به رسالت تمدن‌سازی دین ندارند؛ معتقد به سکولاریسم هستند. الزاما ملازمه‌ای بین دین و پیشرفت نمی‌بینند ولی معتقدند می‌توان با قرائتهای خاصی، دین را در مسیر پیشرفت قرار داد. کسانی مانند سروش و فتح الله گولان در زمره این رویکرد هستند گرچه تفاوت دیدگاه هم با هم دارند.

وی با اشاره به اینکه سروش نظریه قبض و بسط خود را نظریه‌ای در باب احیاء قلمداد کرد، افزود: وی معتقد است که معضل اصلی بحث انحطاط تمدن اسلامی است. نظریه وی دنبال حل مشکل ثبات و تغییر است. او معتقد است من با تمایز میان دین و معرفت دینی معضل را حل می‌کنم که نقدهای فراوانی به این دیدگاه وارد است. خروجی این نظریه نمی‌تواند به تمدن دینی منجر شود. محمد ارکون هم تلاش کرده تا با خوانش اسلامی از مؤلفه‌های مدرنیته مانند عقلانیت و سکولاریسم، دین را نزدیک به تجدد کند و در مسیر آن قرار دهد. بحث اومانیسم در آثار وی پررنگ است.

وی ادامه داد: او معتقد است بحث اومانیسمی که امروز در تمدن غرب وجود دارد در قرن چهارم در تمدن اسلامی و در آثار کسانی مانند؛ مسکویه و … دیده می‌شود و اومانیسم اسلامی سابقه بیشتری از اومانیسم غربی دارد و ما هم باید با خوانش مدرن در این مسیر قدم برداریم. او بر این باور است که سکولاریسم شرط اصلی برای ایجاد مدرنیته در جوامع اسلامی است و تا این مقوله را نپذیریم در مسیر مدرنیته قدم نخواهیم گذاشت.

وی اضافه کرد: اینها نقدهایی به تمدن غرب دارند و با یک خوانش غربی و مدرن از دین درصدد همنواسازی میان دین و تمدن هستند. در مجموع رویکرد نخست بیشترین قرابت را با تمدن دینی دارد و به دنبال ساخت تمدن دینی خالص است، رویکرد آرمان‌گرایانه این نگاه عمدتا متمایل به ظرفیت‌های ذاتی و درونی دین است و به شدت با تمدن عاریه‌ای مخالف است. این گروه می‌گویند مشکلات جوامع اسلامی ناشی از کنارگذاشتن دین است. البته آرمانی بودن این اندیشه مثبت است ولی مقداری از مقام عینیت و تحقق واقعی دور شده و مباحث آنها انتزاعی است. نگاه صفر و صدی در این رویکرد هم از موارد نقص آن است و خروجی آن خطرناک است.

مهدی‌نژاد تاکید کرد: بین دیدگاه امام(ره) به دلیل تجربه عینی انقلاب اسلامی و به عرصه عمل آوردن دین با دیدگاه کسانی مانند سیدقطب که صرفا از جهت نظری مباحث را دنبال کرده‌اند اختلاف دیده می‌شود.

نظر شما

captcha