امروز جمعه 1403/01/10
Skip to main content
×

هشدار

اجزای کامپوننت را به یک آیتم منو اختصاص بدهید

در شانزدهمین قسمت از برنامه تلویزیونی «سوره» موضوع «فلسفه اسلامی در جهان معاصر؛ نوستالژی یا ضرورت» با حضور حجت الاسلام احمد واعظی استاد فلسفه دانشگاه باقرالعلوم(ع) مورد بررسی قرار گرفت.

دیانی، مجری برنامه در ابتدای برنامه این سوال را مطرح کرد که آیا همچنان فلسفه رونق و حیات سابق خودش را دارد و امروز صحبت کردن از فلسفه همچنان طراوت سابق را دارد یا خیر؟

واعظی گفت: بنده فکر می کنم اگر نگاه توصیفی به صحنه فکر فلسفی معاصر داشته باشیم می توانیم پاسخ روشنی برای این سوال پیدا کنیم. ما با طیفی از پویش های فلسفی مواجه هستیم که از حث تکثر نسبت به گذشته رونق بیشتری دارد. در حال حاضر ما جریانی داریم که به پایان فلسفه معتقد است و اعتقاد دارد که تفکر فلسفی که جستجوی حقیقت بود به پایان خودش رسیده است. این جریان، معتقد به پایان فلسفه نظری و تئوریک است. این جریان به نوعی فلسفه عملی معتقد است و فلسفیدن نظری را که تکیه بر استدلال است را محکوم می کند و توصیه به فلسفه عملی میکند. منظور از فلسفه عملی هم این است که نقاب بین قدرت و دانش را بردارد. افرادی مثل دریدا به نوعی شالوده شکنی در این عرصه معتقدند و عقیده دارند که باید شالوده متن شکسته شود. تلقی افرادی که به پایان فلسفه معتقدند تلقی سنتی نیست.

وی افزود: ما نباید درباره این بحث کنیم که چه شده که این افراد به اینجا رسیدند، ما با حاصل فکر کار داریم. چون ما در مقام ارزش داوری نیستیم و بنده فقط بیان می کنم که چنین گروهی وجود دارند. مثلا رورتی می‌گوید اساسا حاصل کار فلسفه و فیلسوفان تولید ادبیات و خطابه بوده است و فیلسوفان بزرگ یعنی صاحبان قدرت بیان بزرگ و کسانی که می توانند متن ادبی موثری تولید کنند. چنین فردی متن فلسفی را به یک متن ادبی فروکاسته است.

استاد فلسفه دانشگاه باقرالعلوم (ع) ادامه داد: جریان دیگری هستند که معتقدند که فلسفه به شکل گذشته قابل تداوم نیست و معتقدند باید تغییر شکل بدهد. به اعتقاد این گروه ما باید به اشکال جدید فلسفه روی بیاوریم. مثلا جریان هرمنوتیک فلسفی مثل هایدگر و گادامر و ریکور و …می گویند شکل گذشته فلسفه قابل دوام نیست و فلسفیدن حقیقی، هرمنوتیک فلسفی است. فرق این گروه با گروه قبلی این است که اینها برخلاف گروه قبلی با فلسفه نظری مخالف نیستند و فلسفه را قابل تداوم می دانند منتها می‎ گویند باید شکل آن جدید شود. پیش فرض فیلسوفان تاریخی این بوده که به مدد روش عقلی می توانیم به حقیقت برسیم ولی هرمنوتیک معتقد است که حقیقت از طریق روش قابل دستیابی نیست و پیوند بین روش و حقیقت را نفی می‌کند. اگزیستانسیالیسم از دیگر جریاناتی است که به تغییر شکل فلسفه معتقد است، این گروه به فاعلیت انسان اعتقاد دارند.

واعظی اضافه کرد: یک جریان دیگر، جریان فکری است که متمرکز روی معنا هستند. جریان دیگری که خیلی هم جریان پردامنه‌ای هم است فلسفه زبان، فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی و همه آن چیزی است که از آن تحت عنوان فلسفه مضاف یاد می‌شود. هرکدام از این فلسفه های مضاف هم نحله های مختلفی دارند و نمی توان چارچوب واحدی برای اینها یاد کرد. برای همین در ابتدای صحبتم از تکثر یاد کردم در حال حاضر ما در افکار فلسفی دیگر یکدستی گذشته را نداریم.

سپس دیانی پرسید که با این اوصاف آیا فلسفه کلاسیک و سنتی همچنان قابل ادامه هست یا خیر؟

رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم پاسخ داد: وقتی یک دیدگاه رقیب و مقابلی پیدا می‌شود مثل هرمنوتیک فلسفی دو فضای مواجهه پیش می‌آید؛ یکی اینکه فضای قبلی یا به عبارتی فلسفه قبلی باید از خودش دفاع کند. چیزی که در این میان اهمیت دارد این است که هر جریان باید پویش فلسفی خود را موجه کند. فضای دوم این است که باید ببینیم پیشنهادات جدید چقدر قرین توفیق است. وقتی با کسانی که به هرمنوتیک نوپراگماتیسم معتقدند صحبت می کنیم متوجه نوعی تناقض درونی در صحبت هایشان می‌شویم. یعنی در عین حال که هرگونه معرفت نظری را انکار می کنند اما عملا سامانه فکری که عرضه می کنند مشتمل بر لحظات فکری نظری است. مدافعان فلسفیدن نظری، مبتنی بر استدلال و عقلانیت می‌توانند پاسخ های خوبی در مقابل کسانی که آورده فکری‌شان دفاع از پایان فلسفه و شکاکیت معرفتی است داشته باشند.

در ادامه برنامه مجری خطاب به واعظی گفت: در این جهان چه بپسندیم و چه نپسندیم جریان های زیادی که از پایان فلسفه حرف می‌زنند مجال حضور دارند در چنین شرایطی آیا فلسفه اسلامی همچنان باید بر پایه های معرفت شناسی سنتی خود پابرجا بماند یا باید پویایی داشته باشد؟

رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم گفت: فلسفه اسلامی دوساحت دارد؛ آنچه که هست و آنچه که می تواند باشد. آنچه که هست و تراث علمی و معرفتی که به همت شخصیت ها باقی برای ما به جا مانده است. اما ما امکان‌هایی هم برای فلسفه اسلامی داریم که مشتریان محدودی دارد. این امکان ها عرضه نشده است. این «ما» که می‌گویم کسانی است که به فلسفه علاقه دارند و تلاش می‌کنند و فلسفه های دیگر را هم می‌خوانند ولی متاسفانه شاهد این تلاش و علاقه در فضاهای غربی و خارج از کشور نسبت به فلسفه اسلامی نیستیم به جز هانری کربن و امثال اینها. از آن طرف بسیاری از آورده های دقیق فلسفه اسلامی به زبان قابل فهم و خوش تحریر برای بیرون فضای خودمان ارائه نشده است. البته این فقط مربوط به فلسفه نیست. بنده عمیقا معتقدم که علم اصول ما مشحون از یافته ها و دقایق علمی گرانبهایی در حوزه های مختلف و موضوعات مورد بحثی است و اگر به فضاهای علمی منتقل شود می تواند خیلی گرانبها باشد. یا مثلا در فقه ما، تحلیل های بسیار دقیقی وجود دارد که بسیار ارزشمند است ولی ما در تحریر آنها ضعف داریم. بنابراین با وجود اینکه مخاطب این آثار محدود است ما منابع بسیار باارزشی داریم.

استاد فلسفه دانشگاه باقرالعلوم (ع) بیان کرد: تمام دانش ها از حیثیت های مختلفی قابل مطالعه است. مثلا اخلاق برای مطالعات تاریخی، مطالعات اجتماعی، مطالعات تبیینی قابل مطالعه است، محیط های آکادمیک با انواع ذائقه های پژوهشی و رویکردهای پژوهشی درآمیخته اند بنابراین ما هرفکری را عرضه می کنیم آن فکر مخاطب خودش را دارد.

واعظی ادامه داد: آورده های فلسفی اگر در قالب یک منظومه فکری عرضه شوند می تواند دستمایه یک جریان سازی فکری و استخراج ایدئولوژی حرکت آفرین اجتماعی باشند. هر فکر فلسفی بتواند در شکل دهی یک نظام ارزشی و در فرهنگ عمومی یک جامعه اثرگذار باشد می تواند تحولات اجتماعی ایجاد کند.اتفاقات اجتماعی را مردم رقم می‌زنند اگر فلسفه ای بتواند در لایه های باور و فرهنگ اثر بگذارد مسلما اتفاقاتی خواهد افتاد. گرایش های اومانیستی در غرب باعث شد که در حوزه عدالت پژوهی نظریه عدالت رفاه گستر رواج پیدا کند. بنابراین فیلسوفان هم می توانند ایده های فلسفی را در بدنه جامعه بیاورند.فرآوری فکر فلسفی و آوردنش به لایه های مختلف احتیاج به حلقه های واسط دارد.

وی اضافه کرد: حکمت نظری هیچ وقت کار حکمت عملی را نمی‌کند. آنچه که در سنت فلسفی ما فربه شده و دارای تراث علمی قوی است، حکمت نظری است ولی چیزی که شما مدنظرتان است که در فضای اجتماع بیاید و گره گشایی کند از جنس حکمت عملی کند، یعنی ما احتیاج به فلسفه سیاسی و مباحث معطوف به حوزه اجتماع و عمل و انحای مناسبات اجتماعی داریم. دو ادعای درباره سرمایه علمی وجود دارد؛ یک وقتی می گوییم سرمایه علمی ولی از آن استفاده نمی کنیم و از آن غافلیم. ادعای دوم این است که محصول نداریم ولی میتوانیم استخراج کنیم.

واعظی در پایان گفت: ما در حوزه حکمت عملی و فلسفه های مناسبات اجتماعی نیازمند فلسفیدن و تولید دانش فلسفی هستیم نه خوشه چینی. یکی از جلوه های عقل، عقل استنتاجی است. به تعبیر دیگر فلسفیدن هم مثل عقل اشکال مختلفی دارد؛ در حوزه حکمت عملی ظرفیت های خوبی داریم ولی در حوزه حکمت نظری خیلی دقیق و عمیق ورود کردیم.

 

در شانزدهمین قسمت از برنامه تلویزیونی «سوره» موضوع «فلسفه اسلامی در جهان معاصر؛ نوستالژی یا ضرورت» با حضور حجت الاسلام احمد واعظی استاد فلسفه دانشگاه باقرالعلوم(ع) مورد بررسی قرار گرفت.

دیانی، مجری برنامه در ابتدای برنامه این سوال را مطرح کرد که آیا همچنان فلسفه رونق و حیات سابق خودش را دارد و امروز صحبت کردن از فلسفه همچنان طراوت سابق را دارد یا خیر؟

واعظی گفت: بنده فکر می کنم اگر نگاه توصیفی به صحنه فکر فلسفی معاصر داشته باشیم می توانیم پاسخ روشنی برای این سوال پیدا کنیم. ما با طیفی از پویش های فلسفی مواجه هستیم که از حث تکثر نسبت به گذشته رونق بیشتری دارد. در حال حاضر ما جریانی داریم که به پایان فلسفه معتقد است و اعتقاد دارد که تفکر فلسفی که جستجوی حقیقت بود به پایان خودش رسیده است. این جریان، معتقد به پایان فلسفه نظری و تئوریک است. این جریان به نوعی فلسفه عملی معتقد است و فلسفیدن نظری را که تکیه بر استدلال است را محکوم می کند و توصیه به فلسفه عملی میکند. منظور از فلسفه عملی هم این است که نقاب بین قدرت و دانش را بردارد. افرادی مثل دریدا به نوعی شالوده شکنی در این عرصه معتقدند و عقیده دارند که باید شالوده متن شکسته شود. تلقی افرادی که به پایان فلسفه معتقدند تلقی سنتی نیست.

وی افزود: ما نباید درباره این بحث کنیم که چه شده که این افراد به اینجا رسیدند، ما با حاصل فکر کار داریم. چون ما در مقام ارزش داوری نیستیم و بنده فقط بیان می کنم که چنین گروهی وجود دارند. مثلا رورتی می‌گوید اساسا حاصل کار فلسفه و فیلسوفان تولید ادبیات و خطابه بوده است و فیلسوفان بزرگ یعنی صاحبان قدرت بیان بزرگ و کسانی که می توانند متن ادبی موثری تولید کنند. چنین فردی متن فلسفی را به یک متن ادبی فروکاسته است.

استاد فلسفه دانشگاه باقرالعلوم (ع) ادامه داد: جریان دیگری هستند که معتقدند که فلسفه به شکل گذشته قابل تداوم نیست و معتقدند باید تغییر شکل بدهد. به اعتقاد این گروه ما باید به اشکال جدید فلسفه روی بیاوریم. مثلا جریان هرمنوتیک فلسفی مثل هایدگر و گادامر و ریکور و …می گویند شکل گذشته فلسفه قابل دوام نیست و فلسفیدن حقیقی، هرمنوتیک فلسفی است. فرق این گروه با گروه قبلی این است که اینها برخلاف گروه قبلی با فلسفه نظری مخالف نیستند و فلسفه را قابل تداوم می دانند منتها می‎ گویند باید شکل آن جدید شود. پیش فرض فیلسوفان تاریخی این بوده که به مدد روش عقلی می توانیم به حقیقت برسیم ولی هرمنوتیک معتقد است که حقیقت از طریق روش قابل دستیابی نیست و پیوند بین روش و حقیقت را نفی می‌کند. اگزیستانسیالیسم از دیگر جریاناتی است که به تغییر شکل فلسفه معتقد است، این گروه به فاعلیت انسان اعتقاد دارند.

واعظی اضافه کرد: یک جریان دیگر، جریان فکری است که متمرکز روی معنا هستند. جریان دیگری که خیلی هم جریان پردامنه‌ای هم است فلسفه زبان، فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی و همه آن چیزی است که از آن تحت عنوان فلسفه مضاف یاد می‌شود. هرکدام از این فلسفه های مضاف هم نحله های مختلفی دارند و نمی توان چارچوب واحدی برای اینها یاد کرد. برای همین در ابتدای صحبتم از تکثر یاد کردم در حال حاضر ما در افکار فلسفی دیگر یکدستی گذشته را نداریم.

سپس دیانی پرسید که با این اوصاف آیا فلسفه کلاسیک و سنتی همچنان قابل ادامه هست یا خیر؟

رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم پاسخ داد: وقتی یک دیدگاه رقیب و مقابلی پیدا می‌شود مثل هرمنوتیک فلسفی دو فضای مواجهه پیش می‌آید؛ یکی اینکه فضای قبلی یا به عبارتی فلسفه قبلی باید از خودش دفاع کند. چیزی که در این میان اهمیت دارد این است که هر جریان باید پویش فلسفی خود را موجه کند. فضای دوم این است که باید ببینیم پیشنهادات جدید چقدر قرین توفیق است. وقتی با کسانی که به هرمنوتیک نوپراگماتیسم معتقدند صحبت می کنیم متوجه نوعی تناقض درونی در صحبت هایشان می‌شویم. یعنی در عین حال که هرگونه معرفت نظری را انکار می کنند اما عملا سامانه فکری که عرضه می کنند مشتمل بر لحظات فکری نظری است. مدافعان فلسفیدن نظری، مبتنی بر استدلال و عقلانیت می‌توانند پاسخ های خوبی در مقابل کسانی که آورده فکری‌شان دفاع از پایان فلسفه و شکاکیت معرفتی است داشته باشند.

در ادامه برنامه مجری خطاب به واعظی گفت: در این جهان چه بپسندیم و چه نپسندیم جریان های زیادی که از پایان فلسفه حرف می‌زنند مجال حضور دارند در چنین شرایطی آیا فلسفه اسلامی همچنان باید بر پایه های معرفت شناسی سنتی خود پابرجا بماند یا باید پویایی داشته باشد؟

رئیس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم گفت: فلسفه اسلامی دوساحت دارد؛ آنچه که هست و آنچه که می تواند باشد. آنچه که هست و تراث علمی و معرفتی که به همت شخصیت ها باقی برای ما به جا مانده است. اما ما امکان‌هایی هم برای فلسفه اسلامی داریم که مشتریان محدودی دارد. این امکان ها عرضه نشده است. این «ما» که می‌گویم کسانی است که به فلسفه علاقه دارند و تلاش می‌کنند و فلسفه های دیگر را هم می‌خوانند ولی متاسفانه شاهد این تلاش و علاقه در فضاهای غربی و خارج از کشور نسبت به فلسفه اسلامی نیستیم به جز هانری کربن و امثال اینها. از آن طرف بسیاری از آورده های دقیق فلسفه اسلامی به زبان قابل فهم و خوش تحریر برای بیرون فضای خودمان ارائه نشده است. البته این فقط مربوط به فلسفه نیست. بنده عمیقا معتقدم که علم اصول ما مشحون از یافته ها و دقایق علمی گرانبهایی در حوزه های مختلف و موضوعات مورد بحثی است و اگر به فضاهای علمی منتقل شود می تواند خیلی گرانبها باشد. یا مثلا در فقه ما، تحلیل های بسیار دقیقی وجود دارد که بسیار ارزشمند است ولی ما در تحریر آنها ضعف داریم. بنابراین با وجود اینکه مخاطب این آثار محدود است ما منابع بسیار باارزشی داریم.

استاد فلسفه دانشگاه باقرالعلوم (ع) بیان کرد: تمام دانش ها از حیثیت های مختلفی قابل مطالعه است. مثلا اخلاق برای مطالعات تاریخی، مطالعات اجتماعی، مطالعات تبیینی قابل مطالعه است، محیط های آکادمیک با انواع ذائقه های پژوهشی و رویکردهای پژوهشی درآمیخته اند بنابراین ما هرفکری را عرضه می کنیم آن فکر مخاطب خودش را دارد.

واعظی ادامه داد: آورده های فلسفی اگر در قالب یک منظومه فکری عرضه شوند می تواند دستمایه یک جریان سازی فکری و استخراج ایدئولوژی حرکت آفرین اجتماعی باشند. هر فکر فلسفی بتواند در شکل دهی یک نظام ارزشی و در فرهنگ عمومی یک جامعه اثرگذار باشد می تواند تحولات اجتماعی ایجاد کند.اتفاقات اجتماعی را مردم رقم می‌زنند اگر فلسفه ای بتواند در لایه های باور و فرهنگ اثر بگذارد مسلما اتفاقاتی خواهد افتاد. گرایش های اومانیستی در غرب باعث شد که در حوزه عدالت پژوهی نظریه عدالت رفاه گستر رواج پیدا کند. بنابراین فیلسوفان هم می توانند ایده های فلسفی را در بدنه جامعه بیاورند.فرآوری فکر فلسفی و آوردنش به لایه های مختلف احتیاج به حلقه های واسط دارد.

وی اضافه کرد: حکمت نظری هیچ وقت کار حکمت عملی را نمی‌کند. آنچه که در سنت فلسفی ما فربه شده و دارای تراث علمی قوی است، حکمت نظری است ولی چیزی که شما مدنظرتان است که در فضای اجتماع بیاید و گره گشایی کند از جنس حکمت عملی کند، یعنی ما احتیاج به فلسفه سیاسی و مباحث معطوف به حوزه اجتماع و عمل و انحای مناسبات اجتماعی داریم. دو ادعای درباره سرمایه علمی وجود دارد؛ یک وقتی می گوییم سرمایه علمی ولی از آن استفاده نمی کنیم و از آن غافلیم. ادعای دوم این است که محصول نداریم ولی میتوانیم استخراج کنیم.

واعظی در پایان گفت: ما در حوزه حکمت عملی و فلسفه های مناسبات اجتماعی نیازمند فلسفیدن و تولید دانش فلسفی هستیم نه خوشه چینی. یکی از جلوه های عقل، عقل استنتاجی است. به تعبیر دیگر فلسفیدن هم مثل عقل اشکال مختلفی دارد؛ در حوزه حکمت عملی ظرفیت های خوبی داریم ولی در حوزه حکمت نظری خیلی دقیق و عمیق ورود کردیم.

 

نظر شما

captcha