امروز یکشنبه 1403/09/04
Skip to main content
×

هشدار

اجزای کامپوننت را به یک آیتم منو اختصاص بدهید

 در پی اتفاقات اجتماعی اخیر شاهد برجسته‌سازی مساله زن و حجاب و گره خوردن این دو مفهوم با اعتراضات در فضای مجازی بودیم. از این رو رسانه فرهنگی «چی‌کتاب» سلسله گارگاه‌هایی با هدف بررسی شعار «زن، زندگی، آزادی» برای تبیین نسبت ادعای این شعار با هدفی که از طرح آن دنبال می‌شود، برگزار می‌کند. در این کارگاه‌ها صاحب نظران به تبیین آرای خود پیرامون بررسی این شعار از منظرهای تخصصی می‌پردازند. این رویداد در چهارمین جلسه خود میزبان محمدرضا قائمی‌نیک دارای مدرک دکترای جامعه‌شناسی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی است. قائمی‌نیک ضمن تبیین ریشه‌های اتفاقات اخیر آن را ذیل چالش هویتی صدساله ما با جهان غرب دانست. مشروح متن این گفتار را در ادامه می‌آید.

بی‌حجابی، شکلی جدید از یک چالش قدیمی

در حوادث اخیر ما با سویه‌هایی از سبک زندگی و نظریه‌هایی از «جهان غرب» مواجهیم. همچنین این حوادث یک پایه و مبنایی به نام جهان‌بینی اسلامی دارد که مشخصاً در انقلاب اسلامی و متأثر از اسلام سیاسی شکل گرفته است. بنابراین باید این مسائل را ذیل مواجهه ما با یک جهان جدیدی تلقی کرد که این دفعه با مولفۀ بی‌حجابی در مقابل ما قرار گرفته است. مواجهه‎ای که حدود صد سال از آن می‌گذرد و در این شرایط هر روز شدت بیشتری پیدا می‌کند.

موضوع حجاب و تلقی جدیدی که از زن و بدن او در دنیای معاصر غربی شکل گرفته، متأثر از شبکه پیچیده‌ای از روابط مختلف مربوط به زندگی انسان است. مثلاً به تدریج از قرن ۱۷و ۱۸ یک نوع نظام خاص اقتصادیِ جدیدی شکل می‌گیرد که در آن انسان با کنار نهادن آموزه‌های وحیانی و مسیحیت، این امکان را پیدا می‌کند که با استفاده از علوم و تکنولوژی‌های جدید وارد جایی به نام «بازار» شود. در این بازار هدف و غایت فعالیت اقتصادی کسب حداکثر سود است. از خلال این نوع اخلاق و درک از تکنولوژی‌ها و علومی که انسان بدست آورده، مولفه‌ای شکل می‌گیرد که ما امروز اصطلاحاً آن را «سرمایه‌داری» می‌نامیم. در مناسبات سرمایه‌داری چون دین و اخلاق به حاشیه می‌رود، کسب حداکثر سود در نظام بازار اصل و اساس قرار می‌گیرد.

تاکید بر جذابیت‌های زنانه، تجارت پر سود سرمایه‌داری

سرمایه‌دار در نظام سرمایه‌داری، به دنبال کسب حداکثر سود، از قبال رفع نیازهای انسانی است. یکی از نیازهای انسانی، نیاز به روابط جنسی است که تا پیش از این توسط نظام کلیسایی و در هاله‌ای از قداست و در چارچوب روابط خانوادگی صورت می‌گرفته است. در بحث روابط جنسی یکی از موضوعات، طبیعتاً جذابیت‌های «بدن زنانه» است. تقریباً ازحدود ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در قرن بیستم میلادی، به تدریج تصویری از بدن زن و جذابیت‌های زنانه شکل می‌گیرد که این تصاویر نه تنها اساساً با بدن یک خانم معمولی سازگار نیست، بلکه به نحو بزرگنمایی شده‌ای بر جذابیت‌های جنسی آن تاکید می‌کند و الگویی از زن و بدن زن ارائه می‌دهد که خانم‌ها را وادار به جراحی بخش‌هایی از بدنشان مطابق آن تصاویر می‌کند یا آنها را ترغیب می‌کند تا با استفاده از تکنیک‌های بدنسازی، اندامشان را مطابق الگوهای ذهنی متأثر از تصاویر مجازی، تلویزیونی و… فرم بدهند؛ الگوهایی که با واقعیت‌های زندگی معمولی سازگاری ندارد. البته این تأثیر مختص زنان نیست و در مردان هم رایج است. ایجاد این معیارها توسط نظام سرمایه‌داری باعث می‌شود این نظام در سازوکار بازار بتواند همکاری چرخۀ کسب سود را دنبال کند. این چرخه، چرخۀ انباشت رو به تزاید سود است که به تعبیر مارکس، از خلالِ تصاحب زمان اجتماعاً لازم برای تولید کالا و در اینجا کالای جنسی صورت می‌گیرد. لذا بدنِ زن یا بقیه کالاهای تولید شده در نظام سرمایه‌داری، برای سرمایه‌دار همواره به مثابۀ نوعی پیشرفت و ترقی در زمان نیز قلمداد می‌شود.

دوره پهلوی و تشدید روند غربی‌سازی جامعه ایرانی

رواج ایدۀ ترقی در غرب مصادف با دوره‌ای است که ما در ایران شاهد ظهور پهلوی اول و دوم هستیم. یکی از ایده‌های اصلی پهلوی اول این بود که باید جامعۀ ایرانی را شبیه جامعه غربی کرد، البته از دوره قاجار و باز مشخص‌تر از دوره ناصرالدین شاه، این ایده وجود داشته است، اما با آمدن رضاخان این ماجرا شدت پیدا می‌کند و به تعبیری مسئله بی‌حجابی زنان در شبکه‌ای از مسائل دیگر مانند گسترش تکنولوژی جدید، گسترش اقتصاد و بازار، اصلاحات ارضی، گسترش شهرنشینی و… به جهان ایرانی منتقل می‌شود. ماجرای کشف حجاب اجباری دورۀ رضاخان را بایستی در شبکۀ مسائل مدرنیزاسیون اجباری یا تجدد آمرانۀ او فهمید.

گسترش الگوهای وارداتی توسعه با ترویج بی‌حجابی

با این‌حال از بدو ورود تجدد به ایران، ما همواره شاهد نوعی ابهام در مواجهه با آن بوده‌ایم؛ در ذیل این ابهام، گاهی نسبت به وجوهی از تجدد شیفتگی داشته‌ایم و گاهی در قبال وجوهی از آن متنتفر بوده‌ایم. ناشناخته بودن این امور شامل صورت‌بندی جدید غرب از زن هم می‌شود. این فضای بلاتکلیفی ادامه دارد تا این که با اقدام رضاخان و سفر او به ترکیه و دیدارش با آتاتورک این ایده در حاکمیت شکل می‌گیرد که آنچه برخاسته از جهان سنت است، چه در قالب روحانیت، مساجد و منابر باشد و چه در قالب زن محجبه، اساساً مانع پیشرفت و ترقی است. بنابراین در این شبکه مسائل، بی‌حجابی، به هر سبکی از کنار گذاشتن چادر تا کشف حجاب کامل یا شکل‌های دیگر آن، با ایدۀ توسعه و ترقی گره می‌خورد. یعنی سبک زندگی این مدلی از خانم‌ها به مثابۀ نوعی پیشرفته بودن جلوه می‌کند. پهلوی دوم نیز پس روی کار آمدن به تبع تأثیرات جهانی و شکل‌گیری سینمای هالیوود و مسائلی نظیر آن به خوبی دریافت که قلمرو فرهنگ و هنر است که می‌تواند رسوبات اندیشه سنتی را در جامعه تغییر بدهد. به همین جهت ما در دورۀ پهلوی دوم شاهد مطرح شدن انبوهی از خواننده‌ها و بازیگران سینما با الگوگیری از ماجرای سینمای غرب تحت حمایت دربار پهلوی دوم هستیم. یعنی به موازات آن الگوهای اقتصاد لیبرال و بقیه الگوهای توسعۀ غربی که در ایران ترویج می‌شود، این قشر و این طبقه که امروز آن را «سلبریتی» می‌نامیم برای اولین بار و با حمایت دربار در جامعه ایران به نحو گسترده‌ای ظهور می‌کند و البته به مثابه‌ طبقۀ مترقی و الگویِ دیگر اقشار جامعه معرفی می‌شود..

توسعه سرمایه داری، هدف جنگ نرم بلوک غرب

در دورۀ پهلوی دوم به موازات شروع جنگ سرد، ایران محل منازعه بلوک شرق و غرب است. مساله اصلی جنگ سرد این است که کدام یک از دو ایدئولوژی غربی و شرقی که یکی طرفدار سرمایه‌داری و دیگری طرفدار انقلاب کارگری، ‏ سوسیالیسم یا مارکسیسم است، می‌توانند کشورهای جهان سوم را جذب ایدئولوژی خودشان بکنند. این دوره همزمان با جنگ نرم بلوک غرب برای اجرای برنامه‌های توسعۀ سرمایه‌داری در کشورهای جهان سوم است تا به این واسطه جهان سومی‌ها به سمت انقلاب‌های استقلال‌طلبانه و کارگری کشیده نشوند و در ساز و کارهای جهان سرمایه‌داری ایفای نقش بکنند.

یکی از اقداماتی که منجر به گسترش سازوکارهای توسعۀ سرمایه‌داری می‌شود، گسترش تلقی‌های سرمایه‌دارانه از مساله زن است. دردورۀ پهلوی دوم این تلقی از زن یا پوشش او به مثابه نوعی پیشرفت و ترقی و مخالفت با آن به مثابه نوعی سنت‌گرایی، عقب‌ماندگی از توسعه قلمداد می‌شد. این ماجرا منجر به گسست هویتی شدید ما از یک تجربۀ هزار ساله شد که طی آن به نحو دیگری به جهان، کالا، معیشت، اقتصاد، سیاست، دین، روابط خانوادگی و جنسی و… نگاه می‌کردیم. به موازات این ماجرا در شبکۀ پیچیده‌ای از امور مختلف، الزامات و اقتضائات این نوع زندگی هم مهیا شد. یعنی به موازاتی که محافل دینی مانند مساجد، هیئت‌ها و مدارس مذهبی و تمام ساز و کارهایی که به نحوی ترغیب کنندۀ زن برای حفظ حجابش در زندگی اجتماعی و فردی بودند، به حاشیه رفتند و در مقابل نهادهایی که زن را تشویق می‌کردند تا در زندگی اجتماعی و حتی فردی‌اش به شکل زن غربی زندگی کند، در حال ترویج بودند. دانشگاه جدید، بانک و روابط شهری و مسائل مختلفی در حال رقم خوردن بود که زن را از دوران نوجوانیش پیوسته و پیوسته به این سمت دعوت می‌کرد که اگر آینده خوب و زندگی مرفه‌تری می‌خواهی، سعی کن این مدل سبک زندگی را سرلوحه قرار بدهی و از آن شکل سنتی فاصله بگیری.

سرمایه‌داری و تنزل زن به کالای سودآور

نظام سرمایه‌داری علیرغم اینکه چنین تلقی را از زن ترویج می‌کند، اما هیچ تعهد و مسئولیتی در قبال وضعیت زنان ندارد. یعنی اساساً کالا درایدۀ نظام سرمایه‌داری نه از حیث خود اهمیت کالا و جایگاهی که برای مصرف دارد (به تعبیر مارکس، ارزش مصرفی)، بلکه از حیث سودی که رقم می‌زند و در بازار مبادله می‌شود (ارزش مبادله‌ای در نظریۀ مارکس)، اهمیت دارد. ما الان در کالاهای سرمایه‌داری این را مشخصاً می‌بینیم. کالاهایی که در ذیل نظام سرمایه‌داری تولید می‌شود با حداقلی از سلامت فرد سر و کار دارد، یعنی اگر ساز و کارهای پزشکی آن را مجبور بکند، مقررات را رعایت می‌کنند، اما هدف اصلی از تولید کالای سرمایه‌داری کسب سود است و تا جایی که ساز و کارهای اخلاقی، دینی یا علمی مخالف آن نباشند، هدف اساسی را از تولید کالا کسب سود می‌داند. حالا اگر کالا در نظام سرمایه‌داری بدن زنانه و جذابیت‌های آن باشد، طبیعی است که باز هم نگاه کسب حداکثر سود از این بدن و ویژگی‌‎هایش مدنظر سرمایه‌داری است و در این ماجرا وجوه مختلف زندگی زن در حاشیه قرار می‌گیرد و آن وجوهی برجسته می‌شود که در سازوکارهای اقتصادی، جذابیت‌های خاصی داشته باشد و رونق کسب و کار سرمایه‌داری را رقم بزند. آن چیزی که سرمایه‌داری از عمر یک زن به مثابه کالا برای کسب سود بهره‌برداری می‌کند، عمدتاً مربوط به یک سن و سال خاص و یک سری ویژگی‌های خاصی است و از این جهت، بخش قابل توجهی از هویت زنانه مورد غفلت قرار می‌گیرد. این هویت زنانه که منشأ سرمایه‌داری دارد باعث می‌شود که زنان در سنین جوانی تحت تأثیر این فضا قرار می‌گیرند، اما در سنینی که دیگر آن جذابیت‌های زنانۀ مدنظر سرمایه‌داری، افول می‌کند، مجبور می‌شوند دوباره به آن هویت سنتی پناه ببرند و این موضوع منجر به ایجاد یک تضاد در شخصیت آن‌ها می‌شود.

انقلاب اسلامی پاسخ هویتی به سلطه فرهنگی

نهضت امام خمینی (ره) و انقلاب ۵۷ را می‌توان در واکنش به این سیاست‌های توسعه سرمایه‌داری و احیا و استمرار جهان سنت قلمداد کرد. طرح قانون حجاب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را می‌توان به نوعی محافظت از هویت زنانه‌ای دانست که ما در سنتمان داشتیم. ما در آستانۀ وقوع انقلاب با یک نظام تحمیل فرهنگی مواجه هستیم که از خلال توسعه سرمایه‌داری، بی‌حجابی را تبدیل به یک نُرم تحمیلی بر هویت، سنت و جامعه ما کرده است. از این حیث قانون حجاب مانع استمرار این تحمیل و سلطۀ فرهنگ غربی به حساب می‌آید. اما در دهۀ ۷۰ و اواخر دهۀ ۶۰ به دلایل مختلفی دوباره مجبور به احیای حدودی از برنامه توسعه سرمایه‌داری در کشور می‌شویم.

برنامه‌های توسعۀ بعد از جنگ و بازگشت به توسعۀ سرمایه‌داری

۱۹۸۹ یا به تعبیری ۱۹۹۱ سالروز فروپاشی شوروی و سقوط چپ و پایان جنگ سرد است. در سطح جهانی دیگر ما شاهد اهمیت جناح چپ نیستیم و اگر مقاله فرانسیس فوکویاما با عنوان پایان تاریخ را مبنا قرار بدهیم، ما در این دوره شاهد پیروزی بلوک غرب و لیبرال دموکراسی هستیم. از طرفی در داخل، بعد از جنگ تحمیلی به شدت زیرساخت‌های کشور دچار تخریب شده و وضع اقتصادی خوب نیست و ما برای احیای اقتصاد و زیر ساخت‌هایمان نیاز به پول و سرمایه داریم. به این معنا در این شرایط دولت وقت تصمیم می‌گیرد قدری از شعارهای انقلابی و آرمان‌های ضد امپریالیسمی خود بکاهد. در همین دوره می‌بینیم که فضای تبلیغات تجاری هم در حال تغییر است. یک مقاله‌ای دربارۀ وقایع این دوره منتشر شده که جالب است. در این مقاله، مثلاً کرم ساویز را به عنوان مطالعه موردی بررسی کرده بود که عکس تبلیغاتیِ روی آن در اواخر دهۀ ۶۰ و اوایل دهۀ ۷۰ شمسی، عکس گل آفتاب‌گردان است و بعد به تدریج که فضا تغییر می‌کند، عکس تبلیغاتی یک خانوم آرایش کرده جایگزین آن می‌شود. همین تصویری که ما کم‌کم از تصویر بدن زنانه روی کالاها امروز خیلی زیاد می‌بینیم. مطابق تحلیل همین مقاله اتخاذ سیاست‌های توسعۀ اقتصادی در دورۀ سازندگی و سیاست‌های توسعۀ سیاسی در فضای خرداد ۷۶ به بعد، فضای بازی را برای بسط سرمایه‌داری در ایران ایجاد کرده است.

ریشه اعتراضات اخیر؛ چالش هویتی ما و سرمایه‌داری

از این منظر فضای پیرامون اغتشاشات اخیر به نوعی تقابل دو هویت در طول تاریخ ما است. یعنی توسعه سرمایه‌داری با ساز و کارهای پیچیده خودش در تاریخ ۳۰۰ یا ۴۰۰ ساله‌اش در غرب و انتقال آن به ایران در حدود ۲۰۰ سال گذشته در برابر آن هویت تاریخی و هویتی که از زن محجبه مسلمان در چارچوب شریعت و فقه سراغ داریم، قرار می‌گیرد. هویتی که سعی دارد در یک روایت سیاسی و اقتصادی خاصی ظهور پیدا کرده و خودش را به مثابه یک الگوی پیشرفته در جامعه نمایان کند. اما در این کشاکش آنچه در رسانه‌ها ضریب می‌گیرد سویه غربی ماجرا و مدل غربی از سبک زندگی زنان است.

پیاده‌سازی سیاست‌های توسعه سرمایه‌داری در بخش‌های مختلف زندگی باعث سربر آوردن این سبک از پوشش هم خواهد شد. یعنی اگر نظام اقتصادی کشور به سمت اقتصاد لیبرال و سرمایه‌دارانه گرایش پیدا کند، فرهنگ شما هم فرهنگ سرمایه‌دارانه خواهد بود. این شکل از بی‌حجابی در بخش‌هایی از جامعه که گرفتار این نوع الگوی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هستند، کاملاً طبیعی است. یعنی چون ساختارهای اقتصاد، فرهنگ و سیاست و… منطبق با ایدۀ سرمایه‌داری ساخته و پرداخته می‌شود، طبیعی است هویتی منطبق با نگاه سرمایه‌داری در افراد شکل بگیرد. لذا ظهور این نوع از بی‌حجابی از این حیث طبیعی است، در حالی که از حیث هویت تاریخیِ ما امر غیر طبیعی و ناگواری قلمداد می‌شود. باید توجه کنیم که در وجود سویه غربی این ماجرا تردیدی نیست، اما این سویه غربی چیزی بیشتر از یک ساز و کار و یک هجمه صرفاً امنیتی علیه جامعه ما است. یعنی این تعارضات اخیر و مسائل پیرامون آن فارغ از آن بخش به شدت اغتشاش گونه‌اش که با یک فضای امنیتی و ساختار شکنانه توأمان است، نشان از نهادینه شدن یا گرایش به نهادینه‌شدن ساختارهای سرمایه‌داری در جامعه دارد. ذیل این سازوکارهای سرمایه‌داری هویت‌هایی منطبق با آن شکل گرفته و در زیر پوست جامعه وجود دارد که ما بی‌تفاوت از کنارش می‌گذریم و این روند در جای دیگری با یک جرقه به تقابل می‌رسد و با تلاش‌هایی که نظام سرمایه‌داری غرب در استمرار پروژه جنگ سرد برای تغییر نظام‌های غیر غربی دنبال می‌کند، به اغتشاش و آشوب یا حتی تقابل با نظام جمهوری اسلامی و حتی تلاش برای براندازی می‌انجامد.

«زن، زندگی، آزادی» جلوه فرهنگ سرمایه داری

به تعبیر دیگر این شعار «زن، زندگی، آزادی» مطابق تعریفی از زن است که در نظام لیبرتی‌گونۀ غربی و مبتنی بر ایدۀ آزادی و تعریفی از اخلاق و دین است که در سرمایه‌داری مطرح می‌شود. در نظام بازار، عنصر اساسی‌ای که همیشه باید از آن مواظبت کرد مفهوم آزادی و نفی هرگونه تهدید و محدودیتِ بیرون از سازوکار بازار برای کنشگری مبتنی بر کسب سود حداکثری است.

مساله اساسی نه در خود جریان بی‌حجابی که در سازوکارهایی مانند ساختار سیاست، اقتصاد، فرهنگ و… است که مبتنی بر سرمایه‌داری اداره شود. بی‌حجابی که ما الان در جامعه می‌بینیم، به مثابه یکی از نمودهای دسته چندم ساختارهای اقتصادی، حقوقی، فرهنگی و… ماست. به این معنا بنظر می‌رسد که ما با یک مواجهه تاریخی و هویتی جدی‌ای روبرو هستیم که در برهه‌ای به دلایل مختلفی منجر به اغتشاش و تعارض می‌شود و احتمالاً در سال‌های آینده بر سر موضوعی دیگر، از موضوعات مد نظر نظام سرمایه‌داری که در تقابل با هویت ما قرار دارد با شکل و شمایل دیگری در مقابل جامعه ایران قرار خواهد گرفت.

 در پی اتفاقات اجتماعی اخیر شاهد برجسته‌سازی مساله زن و حجاب و گره خوردن این دو مفهوم با اعتراضات در فضای مجازی بودیم. از این رو رسانه فرهنگی «چی‌کتاب» سلسله گارگاه‌هایی با هدف بررسی شعار «زن، زندگی، آزادی» برای تبیین نسبت ادعای این شعار با هدفی که از طرح آن دنبال می‌شود، برگزار می‌کند. در این کارگاه‌ها صاحب نظران به تبیین آرای خود پیرامون بررسی این شعار از منظرهای تخصصی می‌پردازند. این رویداد در چهارمین جلسه خود میزبان محمدرضا قائمی‌نیک دارای مدرک دکترای جامعه‌شناسی و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی است. قائمی‌نیک ضمن تبیین ریشه‌های اتفاقات اخیر آن را ذیل چالش هویتی صدساله ما با جهان غرب دانست. مشروح متن این گفتار را در ادامه می‌آید.

بی‌حجابی، شکلی جدید از یک چالش قدیمی

در حوادث اخیر ما با سویه‌هایی از سبک زندگی و نظریه‌هایی از «جهان غرب» مواجهیم. همچنین این حوادث یک پایه و مبنایی به نام جهان‌بینی اسلامی دارد که مشخصاً در انقلاب اسلامی و متأثر از اسلام سیاسی شکل گرفته است. بنابراین باید این مسائل را ذیل مواجهه ما با یک جهان جدیدی تلقی کرد که این دفعه با مولفۀ بی‌حجابی در مقابل ما قرار گرفته است. مواجهه‎ای که حدود صد سال از آن می‌گذرد و در این شرایط هر روز شدت بیشتری پیدا می‌کند.

موضوع حجاب و تلقی جدیدی که از زن و بدن او در دنیای معاصر غربی شکل گرفته، متأثر از شبکه پیچیده‌ای از روابط مختلف مربوط به زندگی انسان است. مثلاً به تدریج از قرن ۱۷و ۱۸ یک نوع نظام خاص اقتصادیِ جدیدی شکل می‌گیرد که در آن انسان با کنار نهادن آموزه‌های وحیانی و مسیحیت، این امکان را پیدا می‌کند که با استفاده از علوم و تکنولوژی‌های جدید وارد جایی به نام «بازار» شود. در این بازار هدف و غایت فعالیت اقتصادی کسب حداکثر سود است. از خلال این نوع اخلاق و درک از تکنولوژی‌ها و علومی که انسان بدست آورده، مولفه‌ای شکل می‌گیرد که ما امروز اصطلاحاً آن را «سرمایه‌داری» می‌نامیم. در مناسبات سرمایه‌داری چون دین و اخلاق به حاشیه می‌رود، کسب حداکثر سود در نظام بازار اصل و اساس قرار می‌گیرد.

تاکید بر جذابیت‌های زنانه، تجارت پر سود سرمایه‌داری

سرمایه‌دار در نظام سرمایه‌داری، به دنبال کسب حداکثر سود، از قبال رفع نیازهای انسانی است. یکی از نیازهای انسانی، نیاز به روابط جنسی است که تا پیش از این توسط نظام کلیسایی و در هاله‌ای از قداست و در چارچوب روابط خانوادگی صورت می‌گرفته است. در بحث روابط جنسی یکی از موضوعات، طبیعتاً جذابیت‌های «بدن زنانه» است. تقریباً ازحدود ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در قرن بیستم میلادی، به تدریج تصویری از بدن زن و جذابیت‌های زنانه شکل می‌گیرد که این تصاویر نه تنها اساساً با بدن یک خانم معمولی سازگار نیست، بلکه به نحو بزرگنمایی شده‌ای بر جذابیت‌های جنسی آن تاکید می‌کند و الگویی از زن و بدن زن ارائه می‌دهد که خانم‌ها را وادار به جراحی بخش‌هایی از بدنشان مطابق آن تصاویر می‌کند یا آنها را ترغیب می‌کند تا با استفاده از تکنیک‌های بدنسازی، اندامشان را مطابق الگوهای ذهنی متأثر از تصاویر مجازی، تلویزیونی و… فرم بدهند؛ الگوهایی که با واقعیت‌های زندگی معمولی سازگاری ندارد. البته این تأثیر مختص زنان نیست و در مردان هم رایج است. ایجاد این معیارها توسط نظام سرمایه‌داری باعث می‌شود این نظام در سازوکار بازار بتواند همکاری چرخۀ کسب سود را دنبال کند. این چرخه، چرخۀ انباشت رو به تزاید سود است که به تعبیر مارکس، از خلالِ تصاحب زمان اجتماعاً لازم برای تولید کالا و در اینجا کالای جنسی صورت می‌گیرد. لذا بدنِ زن یا بقیه کالاهای تولید شده در نظام سرمایه‌داری، برای سرمایه‌دار همواره به مثابۀ نوعی پیشرفت و ترقی در زمان نیز قلمداد می‌شود.

دوره پهلوی و تشدید روند غربی‌سازی جامعه ایرانی

رواج ایدۀ ترقی در غرب مصادف با دوره‌ای است که ما در ایران شاهد ظهور پهلوی اول و دوم هستیم. یکی از ایده‌های اصلی پهلوی اول این بود که باید جامعۀ ایرانی را شبیه جامعه غربی کرد، البته از دوره قاجار و باز مشخص‌تر از دوره ناصرالدین شاه، این ایده وجود داشته است، اما با آمدن رضاخان این ماجرا شدت پیدا می‌کند و به تعبیری مسئله بی‌حجابی زنان در شبکه‌ای از مسائل دیگر مانند گسترش تکنولوژی جدید، گسترش اقتصاد و بازار، اصلاحات ارضی، گسترش شهرنشینی و… به جهان ایرانی منتقل می‌شود. ماجرای کشف حجاب اجباری دورۀ رضاخان را بایستی در شبکۀ مسائل مدرنیزاسیون اجباری یا تجدد آمرانۀ او فهمید.

گسترش الگوهای وارداتی توسعه با ترویج بی‌حجابی

با این‌حال از بدو ورود تجدد به ایران، ما همواره شاهد نوعی ابهام در مواجهه با آن بوده‌ایم؛ در ذیل این ابهام، گاهی نسبت به وجوهی از تجدد شیفتگی داشته‌ایم و گاهی در قبال وجوهی از آن متنتفر بوده‌ایم. ناشناخته بودن این امور شامل صورت‌بندی جدید غرب از زن هم می‌شود. این فضای بلاتکلیفی ادامه دارد تا این که با اقدام رضاخان و سفر او به ترکیه و دیدارش با آتاتورک این ایده در حاکمیت شکل می‌گیرد که آنچه برخاسته از جهان سنت است، چه در قالب روحانیت، مساجد و منابر باشد و چه در قالب زن محجبه، اساساً مانع پیشرفت و ترقی است. بنابراین در این شبکه مسائل، بی‌حجابی، به هر سبکی از کنار گذاشتن چادر تا کشف حجاب کامل یا شکل‌های دیگر آن، با ایدۀ توسعه و ترقی گره می‌خورد. یعنی سبک زندگی این مدلی از خانم‌ها به مثابۀ نوعی پیشرفته بودن جلوه می‌کند. پهلوی دوم نیز پس روی کار آمدن به تبع تأثیرات جهانی و شکل‌گیری سینمای هالیوود و مسائلی نظیر آن به خوبی دریافت که قلمرو فرهنگ و هنر است که می‌تواند رسوبات اندیشه سنتی را در جامعه تغییر بدهد. به همین جهت ما در دورۀ پهلوی دوم شاهد مطرح شدن انبوهی از خواننده‌ها و بازیگران سینما با الگوگیری از ماجرای سینمای غرب تحت حمایت دربار پهلوی دوم هستیم. یعنی به موازات آن الگوهای اقتصاد لیبرال و بقیه الگوهای توسعۀ غربی که در ایران ترویج می‌شود، این قشر و این طبقه که امروز آن را «سلبریتی» می‌نامیم برای اولین بار و با حمایت دربار در جامعه ایران به نحو گسترده‌ای ظهور می‌کند و البته به مثابه‌ طبقۀ مترقی و الگویِ دیگر اقشار جامعه معرفی می‌شود..

توسعه سرمایه داری، هدف جنگ نرم بلوک غرب

در دورۀ پهلوی دوم به موازات شروع جنگ سرد، ایران محل منازعه بلوک شرق و غرب است. مساله اصلی جنگ سرد این است که کدام یک از دو ایدئولوژی غربی و شرقی که یکی طرفدار سرمایه‌داری و دیگری طرفدار انقلاب کارگری، ‏ سوسیالیسم یا مارکسیسم است، می‌توانند کشورهای جهان سوم را جذب ایدئولوژی خودشان بکنند. این دوره همزمان با جنگ نرم بلوک غرب برای اجرای برنامه‌های توسعۀ سرمایه‌داری در کشورهای جهان سوم است تا به این واسطه جهان سومی‌ها به سمت انقلاب‌های استقلال‌طلبانه و کارگری کشیده نشوند و در ساز و کارهای جهان سرمایه‌داری ایفای نقش بکنند.

یکی از اقداماتی که منجر به گسترش سازوکارهای توسعۀ سرمایه‌داری می‌شود، گسترش تلقی‌های سرمایه‌دارانه از مساله زن است. دردورۀ پهلوی دوم این تلقی از زن یا پوشش او به مثابه نوعی پیشرفت و ترقی و مخالفت با آن به مثابه نوعی سنت‌گرایی، عقب‌ماندگی از توسعه قلمداد می‌شد. این ماجرا منجر به گسست هویتی شدید ما از یک تجربۀ هزار ساله شد که طی آن به نحو دیگری به جهان، کالا، معیشت، اقتصاد، سیاست، دین، روابط خانوادگی و جنسی و… نگاه می‌کردیم. به موازات این ماجرا در شبکۀ پیچیده‌ای از امور مختلف، الزامات و اقتضائات این نوع زندگی هم مهیا شد. یعنی به موازاتی که محافل دینی مانند مساجد، هیئت‌ها و مدارس مذهبی و تمام ساز و کارهایی که به نحوی ترغیب کنندۀ زن برای حفظ حجابش در زندگی اجتماعی و فردی بودند، به حاشیه رفتند و در مقابل نهادهایی که زن را تشویق می‌کردند تا در زندگی اجتماعی و حتی فردی‌اش به شکل زن غربی زندگی کند، در حال ترویج بودند. دانشگاه جدید، بانک و روابط شهری و مسائل مختلفی در حال رقم خوردن بود که زن را از دوران نوجوانیش پیوسته و پیوسته به این سمت دعوت می‌کرد که اگر آینده خوب و زندگی مرفه‌تری می‌خواهی، سعی کن این مدل سبک زندگی را سرلوحه قرار بدهی و از آن شکل سنتی فاصله بگیری.

سرمایه‌داری و تنزل زن به کالای سودآور

نظام سرمایه‌داری علیرغم اینکه چنین تلقی را از زن ترویج می‌کند، اما هیچ تعهد و مسئولیتی در قبال وضعیت زنان ندارد. یعنی اساساً کالا درایدۀ نظام سرمایه‌داری نه از حیث خود اهمیت کالا و جایگاهی که برای مصرف دارد (به تعبیر مارکس، ارزش مصرفی)، بلکه از حیث سودی که رقم می‌زند و در بازار مبادله می‌شود (ارزش مبادله‌ای در نظریۀ مارکس)، اهمیت دارد. ما الان در کالاهای سرمایه‌داری این را مشخصاً می‌بینیم. کالاهایی که در ذیل نظام سرمایه‌داری تولید می‌شود با حداقلی از سلامت فرد سر و کار دارد، یعنی اگر ساز و کارهای پزشکی آن را مجبور بکند، مقررات را رعایت می‌کنند، اما هدف اصلی از تولید کالای سرمایه‌داری کسب سود است و تا جایی که ساز و کارهای اخلاقی، دینی یا علمی مخالف آن نباشند، هدف اساسی را از تولید کالا کسب سود می‌داند. حالا اگر کالا در نظام سرمایه‌داری بدن زنانه و جذابیت‌های آن باشد، طبیعی است که باز هم نگاه کسب حداکثر سود از این بدن و ویژگی‌‎هایش مدنظر سرمایه‌داری است و در این ماجرا وجوه مختلف زندگی زن در حاشیه قرار می‌گیرد و آن وجوهی برجسته می‌شود که در سازوکارهای اقتصادی، جذابیت‌های خاصی داشته باشد و رونق کسب و کار سرمایه‌داری را رقم بزند. آن چیزی که سرمایه‌داری از عمر یک زن به مثابه کالا برای کسب سود بهره‌برداری می‌کند، عمدتاً مربوط به یک سن و سال خاص و یک سری ویژگی‌های خاصی است و از این جهت، بخش قابل توجهی از هویت زنانه مورد غفلت قرار می‌گیرد. این هویت زنانه که منشأ سرمایه‌داری دارد باعث می‌شود که زنان در سنین جوانی تحت تأثیر این فضا قرار می‌گیرند، اما در سنینی که دیگر آن جذابیت‌های زنانۀ مدنظر سرمایه‌داری، افول می‌کند، مجبور می‌شوند دوباره به آن هویت سنتی پناه ببرند و این موضوع منجر به ایجاد یک تضاد در شخصیت آن‌ها می‌شود.

انقلاب اسلامی پاسخ هویتی به سلطه فرهنگی

نهضت امام خمینی (ره) و انقلاب ۵۷ را می‌توان در واکنش به این سیاست‌های توسعه سرمایه‌داری و احیا و استمرار جهان سنت قلمداد کرد. طرح قانون حجاب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را می‌توان به نوعی محافظت از هویت زنانه‌ای دانست که ما در سنتمان داشتیم. ما در آستانۀ وقوع انقلاب با یک نظام تحمیل فرهنگی مواجه هستیم که از خلال توسعه سرمایه‌داری، بی‌حجابی را تبدیل به یک نُرم تحمیلی بر هویت، سنت و جامعه ما کرده است. از این حیث قانون حجاب مانع استمرار این تحمیل و سلطۀ فرهنگ غربی به حساب می‌آید. اما در دهۀ ۷۰ و اواخر دهۀ ۶۰ به دلایل مختلفی دوباره مجبور به احیای حدودی از برنامه توسعه سرمایه‌داری در کشور می‌شویم.

برنامه‌های توسعۀ بعد از جنگ و بازگشت به توسعۀ سرمایه‌داری

۱۹۸۹ یا به تعبیری ۱۹۹۱ سالروز فروپاشی شوروی و سقوط چپ و پایان جنگ سرد است. در سطح جهانی دیگر ما شاهد اهمیت جناح چپ نیستیم و اگر مقاله فرانسیس فوکویاما با عنوان پایان تاریخ را مبنا قرار بدهیم، ما در این دوره شاهد پیروزی بلوک غرب و لیبرال دموکراسی هستیم. از طرفی در داخل، بعد از جنگ تحمیلی به شدت زیرساخت‌های کشور دچار تخریب شده و وضع اقتصادی خوب نیست و ما برای احیای اقتصاد و زیر ساخت‌هایمان نیاز به پول و سرمایه داریم. به این معنا در این شرایط دولت وقت تصمیم می‌گیرد قدری از شعارهای انقلابی و آرمان‌های ضد امپریالیسمی خود بکاهد. در همین دوره می‌بینیم که فضای تبلیغات تجاری هم در حال تغییر است. یک مقاله‌ای دربارۀ وقایع این دوره منتشر شده که جالب است. در این مقاله، مثلاً کرم ساویز را به عنوان مطالعه موردی بررسی کرده بود که عکس تبلیغاتیِ روی آن در اواخر دهۀ ۶۰ و اوایل دهۀ ۷۰ شمسی، عکس گل آفتاب‌گردان است و بعد به تدریج که فضا تغییر می‌کند، عکس تبلیغاتی یک خانوم آرایش کرده جایگزین آن می‌شود. همین تصویری که ما کم‌کم از تصویر بدن زنانه روی کالاها امروز خیلی زیاد می‌بینیم. مطابق تحلیل همین مقاله اتخاذ سیاست‌های توسعۀ اقتصادی در دورۀ سازندگی و سیاست‌های توسعۀ سیاسی در فضای خرداد ۷۶ به بعد، فضای بازی را برای بسط سرمایه‌داری در ایران ایجاد کرده است.

ریشه اعتراضات اخیر؛ چالش هویتی ما و سرمایه‌داری

از این منظر فضای پیرامون اغتشاشات اخیر به نوعی تقابل دو هویت در طول تاریخ ما است. یعنی توسعه سرمایه‌داری با ساز و کارهای پیچیده خودش در تاریخ ۳۰۰ یا ۴۰۰ ساله‌اش در غرب و انتقال آن به ایران در حدود ۲۰۰ سال گذشته در برابر آن هویت تاریخی و هویتی که از زن محجبه مسلمان در چارچوب شریعت و فقه سراغ داریم، قرار می‌گیرد. هویتی که سعی دارد در یک روایت سیاسی و اقتصادی خاصی ظهور پیدا کرده و خودش را به مثابه یک الگوی پیشرفته در جامعه نمایان کند. اما در این کشاکش آنچه در رسانه‌ها ضریب می‌گیرد سویه غربی ماجرا و مدل غربی از سبک زندگی زنان است.

پیاده‌سازی سیاست‌های توسعه سرمایه‌داری در بخش‌های مختلف زندگی باعث سربر آوردن این سبک از پوشش هم خواهد شد. یعنی اگر نظام اقتصادی کشور به سمت اقتصاد لیبرال و سرمایه‌دارانه گرایش پیدا کند، فرهنگ شما هم فرهنگ سرمایه‌دارانه خواهد بود. این شکل از بی‌حجابی در بخش‌هایی از جامعه که گرفتار این نوع الگوی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هستند، کاملاً طبیعی است. یعنی چون ساختارهای اقتصاد، فرهنگ و سیاست و… منطبق با ایدۀ سرمایه‌داری ساخته و پرداخته می‌شود، طبیعی است هویتی منطبق با نگاه سرمایه‌داری در افراد شکل بگیرد. لذا ظهور این نوع از بی‌حجابی از این حیث طبیعی است، در حالی که از حیث هویت تاریخیِ ما امر غیر طبیعی و ناگواری قلمداد می‌شود. باید توجه کنیم که در وجود سویه غربی این ماجرا تردیدی نیست، اما این سویه غربی چیزی بیشتر از یک ساز و کار و یک هجمه صرفاً امنیتی علیه جامعه ما است. یعنی این تعارضات اخیر و مسائل پیرامون آن فارغ از آن بخش به شدت اغتشاش گونه‌اش که با یک فضای امنیتی و ساختار شکنانه توأمان است، نشان از نهادینه شدن یا گرایش به نهادینه‌شدن ساختارهای سرمایه‌داری در جامعه دارد. ذیل این سازوکارهای سرمایه‌داری هویت‌هایی منطبق با آن شکل گرفته و در زیر پوست جامعه وجود دارد که ما بی‌تفاوت از کنارش می‌گذریم و این روند در جای دیگری با یک جرقه به تقابل می‌رسد و با تلاش‌هایی که نظام سرمایه‌داری غرب در استمرار پروژه جنگ سرد برای تغییر نظام‌های غیر غربی دنبال می‌کند، به اغتشاش و آشوب یا حتی تقابل با نظام جمهوری اسلامی و حتی تلاش برای براندازی می‌انجامد.

«زن، زندگی، آزادی» جلوه فرهنگ سرمایه داری

به تعبیر دیگر این شعار «زن، زندگی، آزادی» مطابق تعریفی از زن است که در نظام لیبرتی‌گونۀ غربی و مبتنی بر ایدۀ آزادی و تعریفی از اخلاق و دین است که در سرمایه‌داری مطرح می‌شود. در نظام بازار، عنصر اساسی‌ای که همیشه باید از آن مواظبت کرد مفهوم آزادی و نفی هرگونه تهدید و محدودیتِ بیرون از سازوکار بازار برای کنشگری مبتنی بر کسب سود حداکثری است.

مساله اساسی نه در خود جریان بی‌حجابی که در سازوکارهایی مانند ساختار سیاست، اقتصاد، فرهنگ و… است که مبتنی بر سرمایه‌داری اداره شود. بی‌حجابی که ما الان در جامعه می‌بینیم، به مثابه یکی از نمودهای دسته چندم ساختارهای اقتصادی، حقوقی، فرهنگی و… ماست. به این معنا بنظر می‌رسد که ما با یک مواجهه تاریخی و هویتی جدی‌ای روبرو هستیم که در برهه‌ای به دلایل مختلفی منجر به اغتشاش و تعارض می‌شود و احتمالاً در سال‌های آینده بر سر موضوعی دیگر، از موضوعات مد نظر نظام سرمایه‌داری که در تقابل با هویت ما قرار دارد با شکل و شمایل دیگری در مقابل جامعه ایران قرار خواهد گرفت.

نظر شما

captcha