امروز یکشنبه 1403/09/04
Skip to main content
×

هشدار

اجزای کامپوننت را به یک آیتم منو اختصاص بدهید

بیش از نیم قرن پیش، «انقلاب شناختی» با تکیه بر اصل تأثیرگذار «شناخت محاسبات»، تحقیقات ذهن را از طریق تلاشی چندرشته‌ای به نام علم شناختی آغاز کرد. علی‌رغم آن که دیدگاه‌های متنوعی در مورد تعریف و دامنه علم مورد نظر وجود دارد، اما این علم جدید قرار بود موضوعی منسجم، روش‌های مکمل و نظریه‌های یکپارچه داشته باشد.

به عبارت دیگر، علوم شناختی محل جمع بین شش رشته‌ای است که در اصل در شش ضلعی علوم شناختی بیش از ۴۰ سال پیش گنجانده شده بودند. مدعای متخصصان علوم شناختی آن بود که مطالعه بین‌رشته‌ای منجر به ایجاد یک «برنامه تحقیقاتی منسجم» می‌شود.

امروزه محققان عرصه فلسفه علم معتقدند رشد علوم شناختی به مثابه یک چرخش پارادایمیک در عرصه علوم انسانی محسوب می‌شود. علوم شناختی موجب عبور از اومانیسم و رنگ باختن وجهه اومانیستی علوم انسانی شده و انسان را در متن طبیعت مورد مطالعه قرار می‌دهد.

پارادایم مرسوم و رایج در علوم انسانی پارادایم مدرنِ اثبات‌گرایی است. با ظهور علوم شناختی نوین، علوم انسانی در حال گذار از پارادایم اثبات‌گرایی و رویکرد اومانیستی آن است. این اندیشمندان معتقدند امروزه با گسترش علوم شناختی می‌توان از وضعیت «پست‌اومانیسم» سخن گفت. در وضعیت پست‌اومانیسم، انسان از مرکزیت عالم هستی خارج شده و انسان در متن طبیعت بررسی می‌شود.

بنابراین در این حالت از مفهوم جامعه به عنوان اساس مطالعه علوم اجتماعی فاصله گرفته شده و مفهوم «شبکه» (network) جایگزین آن می‌شود؛ بدین معنا که انسان را در مجموعه‌ای شبکه‌ای در نسبت با عالم طبیعت مطالعه کنیم. در مفهوم شبکه هم جهان طبیعت و هم استفاده از ماشین‌ها به رسمیت شناخته می‌شوند.

در همین راستا به همت کانون اندیشه جوان، در دو نشست مجازی تحت عنوان «علوم شناختی و تغییر پارادایم در علوم انسانی» و «میزان تحقق افق‌های علوم شناختی»، محمدحسن مرصعی و مهدی همازاده در مورخ ۱ و ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ در صفحه اینستاگرام کانون اندیشه جوان به نشانی _canoon_org@ به گفتگو پرداختند که فیلم کامل در زیر قابل مشاهده است:

 

نظر شما

captcha