امروز پنج شنبه 1403/09/01
Skip to main content
×

هشدار

اجزای کامپوننت را به یک آیتم منو اختصاص بدهید

اولین همایش «فرهنگ و دانشگاه در ایران» از سوی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیفات و فناوری برگزار شد.

حجت‌الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و شورای عالی انقلاب فرهنگی، در این همایش به سخنرانی پرداخت که در ادامه سخنان وی را می‌خوانید:

اولین همایش «فرهنگ و دانشگاه در ایران» از سوی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیفات و فناوری برگزار شد.

حجت‌الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و شورای عالی انقلاب فرهنگی، در این همایش به سخنرانی پرداخت که در ادامه سخنان وی را می‌خوانید:

 دینی که با حقیقت انسان ارتباط دارد؛ مرادِ تشریعی خداوند و آن دینی است که خداوند اراده کرده در عرصه حیات و زندگی باشد و جایگاه بروز و ظهور آن حیات انسان است. بنابراین حوزه دین، حوزه زندگی و زیست انسان است که با نوعی رویکرد به عالم و آدم تناسب دارد؛ یعنی مرتبط با نوعی از هستی شناسی است. اگر هستی شناسی شما اینگونه شد انسان شناسی شما و بسیاری دیگر از دیدگاه‌های شما در ذیل این رویکرد به عالم و آدم شکل می‌گیرد.

تفسیر فارابی از دین

اگر این دین تبدیل به شیوه زندگی شود آنگاه به نوعی از فرهنگ تبدیل می‌شود و این را در آثار فارابی به صراحت می‌‌بینیم که دین را با امت و ملت مفاهیمی مترادف می‌داند. هر زندگی‌ با ارزش‌هایی همراه است و در درون هر فرهنگ نیز ارزش‌هایی وجود دارد که مبتنی بر شناخت انسان و نسبت آن با جهان تعریف می‌شود و اگر این دین، دنیایی باشد و امر قدسی را کنار بگذارد تبدیل به دینِ سکولار می‌شود.

در تعریف دانش باید گفت اگر دانش را نه به لحاظ مقامِ نفس الامرِ آن، بلکه به عنوان یک واقعیت تاریخی تعریف کنیم خود آن یک پدیده فرهنگی است یعنی در یک جامعه بشری، دانشگاه به وجود می‌آید و به صورت یک نهادِ تحقق یافته رسمیت پیدا می‌کند. فرهنگ لایه‌ها و سطوحی دارد و عمیق‌ترین لایه آن، ارزش‌های محوری و آن شناخت و تفسیر شخص از عالم و آدم است که با آن زیست می‌‌کند و ممکن است چنین شخصی عامدانه یا غیرعامدانه تفسیر غلطی داشته باشد اما مسئله این است که گرایش زندگی این فرد به چه سمتی است. علم هم مانند فرهنگ سطوح مختلفی دارد که البته خودش بخشی از فرهنگ به معنای عام است.

رابطه فرهنگ و دانشگاه

دانشگاه با فرهنگ مناسبت دارد. فرهنگ، دانشگاه را حمایت می‌‌کند و تعاملاتی بین بخش‌های مختلف این دو به صورت طبیعی رخ می‌دهد و اگر دانشگاه درون‌زا باشد مسیر تولد و رشد دانشگاه در چهارچوب عوامل درونی این فرهنگ قابل تحلیل است و اگر فرهنگ، معنوی و دینی باشد قاعدتا دانشگاه هم با این فرهنگ تناسب دارد اما اگر فرهنگی باشد که کاملا دنیوی و این جهانی باشد قاعدتاً سطوحی از دانشگاه که قرار است از امر معنوی و متعالی سخن بگوید از مسائل دینی و معنوی حمایت نخواهند کرد.

دانشگاه نمی‌تواند نسبت به وضعیت فرهنگ عمومی کشور بی‌تفاوت باشد

حجت‌الاسلام والمسلمین رضا غلامی، رئیس مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، در این همایش به سخنرانی پرداخت که در ادامه سخنان وی را می‌خوانید:

در تعریف فرهنگ باید گفت که فرهنگ، مجموعه‌ای در هم تنیده، اکتسابی، حاوی اندیشه، عاطفه و عمل است که در دو بعد مادی و معنوی در بستر زمانی و مکانی مشخص به نحوی فرآیندی شکل گرفته است و در ضمیر ناخودآگاه نهادینه شده و به انسان و جامعه، معنا، یکرنگی و هویت می‌بخشد. می‌توان فرهنگ را روح حاکم بر جامعه و خون در رگ‌های آن و به تعبیر رهبر معظم انقلاب، به مثابه اکسیژن در حیات اجتماعی در نظر گرفت و اگر این اکسیژن چند دقیقه در جهانی که زندگی می‌کنیم وجود نداشته باشد همه انسان‌ها و موجودات از بین می‌روند لذا فرهنگ نقش حیاتی برای جامعه انسانی دارد.

دانشگاه نهادی فرهنگی است

مطلب دیگر اینکه علم، یکی از مهم‌ترین مولفه‌های فرهنگ به شمار می‌رود. دانشگاه نیز نهادی صددرصد فرهنگی است چراکه مسئولیت تعلیم و تعلم و حفظ و ارتقای دانش را بر عهده دارد. اینکه گفته می‌شود دانشگاه یک نهاد فرهنگی است صرفاً یک حرف یا شعار نیست بلکه بیان کننده یک اصل است و اگر این اصل را پذیرفتیم الزاماتی برای دانشگاه و مدیریت آن به وجود می‌آید و پذیرش این اصل دو دانشگاه متفاوت را پیش روی ما قرار می‌دهد. از سوی دیگر زمانی می‌توان از رابطه فرهنگ با دانشگاه و دانش به درستی سخن گفت که جوهر و ساختمان فرهنگ برای ما مشخص باشد و اگر صرفا به صورت کلی از فرهنگ سخن بگوییم همین منشأ ابهامات، اختلافات و ضد فرهنگ می‌شود.

با این تفسیر که دانش یکی از مولفه‌های اصلی فرهنگ و دانشگاه هم نهادی فرهنگی است، نباید حضور فرهنگی در دانشگاه را یک حضور الصاقی یعنی نگاه فوق برنامه به فرهنگ و نه نگاه ذاتی و جوهری به آن در نظر گرفت چراکه معتقدیم فرهنگ باید همانند خون در رگ‌ها و مویرگ‌های دانشگاه ساری و جاری باشد در این‌صورت همه بخش‌‌ها و اجزای دانشگاه متأثر از فرهنگ می‌شود چراکه نمی‌توان گفت دانشگاه یک موجود فرهنگی است اما وقتی در عمل از رابطه فرهنگ و دانشگاه صحبت می‌کنیم نگاه الصاقی داشته باشیم. البته این سخنان به معنای بی‌اهمیت بودن برنامه‌های ویژه و فوق برنامه‌های فرهنگی نیست بلکه آنها هم اثرگذار هستند اما نباید دچار سطحی‌اندیشی شد و نسبت دانش و دانشگاه با فرهنگ را در برنامه‌های درجه دوم خلاصه کرد.

دنبال ظهور حداکثری فرهنگ در علم و دانشگاه هستیم

مطلب دیگری که باید اشاره کنم دانشگاه به مثابه مظهر عقلانیت است. بنده دانشگاه را مظهر عقلانیت اجتماعی می‌دانم و چنین دانشگاهی باید از فرهنگ ملی و دینی صیانت کند چون جایی‌که مظهر عقلانیت شد باید از عقلانیت در تمام ابعاد دفاع کند و اگر دانشگاه فرهنگی نباشد چگونه قرار است از فرهنگ ناب صیانت کند. نکته دیگر اینکه ما به دنبال ظهور حداکثری فرهنگ در علم و دانشگاه هستیم اما لازمه ظهور حداکثری فرهنگ در ساحت علم و دانشگاه، روشن بودن جوهر و ساختمان فرهنگ است و باید بدانیم از چه فرهنگی صحبت می‌‌کنیم و این فرهنگ دارای چه اصول، ویژگی‌ها و اقتضائاتی است.

فرهنگ اسلامی قطعاً از هسته و لایه‌های پیرامونی برخوردار است که هسته سخت آن لایتغیر است اما لایه‌های پیرامونی و مخصوصا آنها که از هسته سخت دورتر هستند دائما و متناسب با شرایط زمانی و مکانی و در مواجهه با سایر فرهنگ‌ها و تمدن‌ها و تغییرات اجتماعی دچار تغییر می‌‌شوند لذا فرهنگ را هیچگاه یک پدیده ثابت در نظر نمی‌گیریم و طبیعی است که رو به تکامل است و این تکامل نباید باعث شود دانشگاه یک نظریه را منشأ فعالیت خود در حوزه فرهنگ قرار دهد چراکه نظریات نیز دائما در حال تغییر هستند.

رابطه فرهنگ با علم و فناوری

نکته دیگر اینکه استادان ما باید خودشان را در سیر تکاملی تاریخ و تمدن در نظر بگیرند و جایگاه خودشان را در این سیر تعریف کنند. اگر کسی این سؤال را از خوش بپرسد که من در کجای این سیر فرهنگ و تمدن ایستاده‌ام، همین اقدام کاری فرهنگی است چراکه نمی‌توانیم از سیر تاریخ و فرهنگ دور شده و خودمان را بی‌نسبت به آن در نظر بگیریم یکی از مشکلات امروز این است که از حضور خودمان در این خط عظیمی که بر زندگی بشر حاکم است غافل شده‌ایم.

نکته دیگر رابطه فرهنگ با علوم و فناوری است. هیچکدام از علوم و فناوری‌ها نه تنها از علوم جدا نیستند بلکه در بستر فرهنگ رشد می‌کنند و جلوی تبعات تلخ فناوری گرفته می‌شود و اگر قرار باشد آثار دانشمندان برای جامعه به جای مخرب بودن، سازنده باشد در گرو فرهنگی بودن است. نکته دیگر اینکه علم بومی و دینی، مصداق بارز پیوند تنگاتنگ علم و فرهنگ است. نمی‌توان از فرهنگ صحبت کرد اما ضرورت بومی شدن علم را نادیده گرفت. برخی به اشتباه تصور می‌کنند وقتی از بومی شدن صحبت می‌‌کنیم بدین معنی است که می‌خواهیم خودمان را از تجارب علمی دنیا محروم کنیم اما واقعیت این است که ما اصرار داریم در آن خط حضور داشته باشیم و از تجارب بشری به نفع آبادی کشور و رشد دین و فرهنگ ملی استفاده کنیم.

بومی شدن علم به معنای جدایی از تجارب بشری نیست

بومی شدن به معنای جدا شدن از خط سیر بشر در حوزه علم و فناوری نیست اما اگر علم با فرهنگ رابطه دارد بنابراین نباید به اقتضائات فرهنگی خودش بی‌تفاوت و برخلاف آنها حرکت کند و این هیچ منافاتی با اصالت علم ندارد. در همین راستا، موضوع اسلامی شدن علوم، از منطق و اصالت برخوردار است چراکه وقتی اکثریت جامعه ما مسلمان هستند و به احکام الهی و هنجارهای دینی عقیده دارند بنابراین طبیعی است وقتی علم بخواهد در حیطه اجتماعی به امور مختلف ترتیب اثر دهد باید به عقاید و باورهای مردم و لوازم این عقاید توجه داشته باشد.

مطلب دیگر این است که در دانشگاه‌ها یک وظیفه درون‌دانشگاهی و یک وظیفه برون‌دانشگاهی داریم. دانشگاه نمی‌تواند نسبت به وضعیت فرهنگ عمومی کشور بی‌تفاوت باشد بلکه باید از فرهنگ ناب صیانت و آفت‌های فرهنگ عمومی را اصلاح کند، البته موقعی این اتفاق می‌افتد که اساتید ما در همه علوم، تربیت فرهنگی شده و به مصلحان اجتماعی تبدیل شده باشند. ما نیازمند بازنگری در رویکرد نظام آموزش عالی به فرهنگ و امور فرهنگی هستیم. تحولی که بارها رهبر معظم انقلاب در حوزه آموزش عالی خواستار آن شده‌اند در نظر گرفتن نسبت فرهنگ و دانشگاه است و بر این اساس باید مناسبات و معادلات جدیدی بر نظام آموزش عالی حاکم شود.

نظر شما

captcha