Today Friday 2024/11/01
Skip to main content
×

Warning

Assign the component VirtueMart to a menu item

دکتر احمد توکلی که در میان رجال سیاسی کشوری به شفافیت و صراحت لهجه شهرت دارد با مرحوم آیت الله حائری شیرازی از چند بعد آشنایی و قرابت داشت؛ اول آنکه در روزهای جوانی و دانشجویی دکتر توکلی که در شیراز سپری شد، مرحوم آیت الله حائری مرشد او به حساب می آمد. دومین بعد رابطه آنها به حوزه سیاست و مباحث اقتصادی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مربوط می شود و در نهایت پیوند خویشاوندی که میان آنها برقرار شد، این رابطه را تمام و کمال کرد. دکتر توکلی در این گفــت و گــو بــه مباحــث جالبــی از خاطــرات دوران دانشــجویی تــا مباحــث نظــری اقتصــادی  و اختــلاف  نظرهــای سیاســی اشــاره  می کند که مشروح آن را در ادامه  از نظر می گذرانید .

دکتر احمد توکلی که در میان رجال سیاسی کشوری به شفافیت و صراحت لهجه شهرت دارد با مرحوم آیت الله حائری شیرازی از چند بعد آشنایی و قرابت داشت؛ اول آنکه در روزهای جوانی و دانشجویی دکتر توکلی که در شیراز سپری شد، مرحوم آیت الله حائری مرشد او به حساب می آمد. دومین بعد رابطه آنها به حوزه سیاست و مباحث اقتصادی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مربوط می شود و در نهایت پیوند خویشاوندی که میان آنها برقرار شد، این رابطه را تمام و کمال کرد. دکتر توکلی در این گفــت و گــو بــه مباحــث جالبــی از خاطــرات دوران دانشــجویی تــا مباحــث نظــری اقتصــادی  و اختــلاف  نظرهــای سیاســی اشــاره  می کند که مشروح آن را در ادامه  از نظر می گذرانید .

*در ابتدا لطفا از آغاز آشنایی خود با مرحوم آیت الله حائری شیرازی و روزهایی که به عنوان دانشجو در شیراز تحصیل می کردید، بگویید.

در سال ۱۳۴۸ در رشته برق و الکترونیک وارد دانشگاه پهلوی شیراز شدم و از آنجایی که گرایش های مذهبی داشتم از طریق فردی به نام آقا سید جعفر عباس زادگان که یک بازاری روشن و نترس و از انقلابیون سرشناس استان فارس بود، با روحانیت انقلابی فارس و آقای حائری آشنا شدم. اولین بار آقای حائری را در مسجد شمشیرگرها دیدم.

 

*در آن  ســالهایی كه شــما وارد دانشگاه شــدید، جــو دانشــگاه همراهــی آنچنانی با حــوزه و حوزویان نداشــت! مرحوم آقای حائری چه  ویژگیهای داشــتند كه شــما را -كه در رشته مهندسی تحصیل می كردید- به تعبیر خودتان جذب كردند؟

خب من یک دانشجوی مذهبی و انقلابی بودم که دنبال مبارزه بودم. وقتی هم می دیدم که یک روحانی همین خصوصیات را دارد و به زرق و برق دنیا تمایلی نشــان نمی دهد، در عین حال شــجاعت دارد، طبیعی است که جذب او شوم.

از طرفی دانشــگاه، با حوزه همــراه نبود، تنها دانشــجویان مذهبی که در دانشــگاه اثرگذاری خوبی داشــتند، همراهی خــود با روحانیت را حفظ کردند. گروهی از مذهبی ها هم اساســا با روحانیت شیعه میانه خوبی نداشتند و در نهایت به گروه هایی مانند مجاهدین خلق می پیوستند.

 

* فضای سیاسی شیراز در آن  سالها چگونه بود و دانشجویان مذهبی چه جناح  بندیهایی را تشکیل می دادند و مرحوم آقای حائری در كجای آن منازعات قرار داشت؟

آقــای حائری در آن زمان بیشــتر به جنبه های مبارزاتی اســلام می پرداختنــد. آقای محلاتی هم بیشــتر با متمکنین شــیراز در ارتباط بودند و البته ایشــان هم با جنبه های انقلابی ناآشــنا نبودند. دســته ســومی هم آن زمان در شــیراز وجود داشت که گرد شهید دستغیب جمع شده و عمدتا به معنویت اسلام و جنبه های فردی می پرداختند. هر کدام به نیازهایی پاسخ می دادند و در تعارض با یکدیگر نبودند. در ســال های نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی هم همکاری خود را افزایش دادند.

البته یک گروه محافطه کار مذهبی هم در شیراز بودنــد که علی رغم عــدم مخالفت با انقلاب ،احتیــاط به خرج می دادنــد که پس از انقلاب به فعالیت های فرهنگی خودشان ادامه دادند.

 

*شما تا چه سالی در شیراز بودید؟

من تا سال ۱۳۵۰ در شیراز بودم و در آن سال به دلیل فعالیت های سیاســی از دانشگاه اخراج شــدم. در آن زمان ۸ ماه به حبس محکوم شدم و شــاه  ارگ کریم خان را که یک اثر تاریخی بسیار باشــکوه بود به زندان تبدیل کرده بود و همه زندانیان )اعم از سیاســی و غیر سیاســی( در آنجــا دوره محکومیــت خــود را ســپری مــی کردند. بعــد از آن هم بــرای طی دوران آموزشی به کازرون رفتم و مدتی را هم در لار بودم. ســال ۵۱ هم که به مازندران بازگشتم.

 

*در آن مدت كه در شیراز بودید چه شد كه رابطه شما روز به روز تقویت شد و در جریان مبارزات انقلابی چه تاثیری بر شما د اشتند؟

ایشــان ویژگی هــای خوبــی را در خود جمع کرده بودند؛ برای مثال ایشــان بــا آنکه تمکن مالی معمولی داشتند، ســاده زیستی را ترجیح می داد، صریح بود هــر کجا که اقتضا می کرد مواضــع خود را اعلام می نمود. شــجاع بود و علیــه رژیــم مواضع خود را اعــلام می نمود ،ضمــن آنکه تا آخر عمــر تواضع خود را حفظ  می نمود.

این صفات را حتی آن زمان همه روحانیون با هم دارا نبودند و در نتیجه در جذب جوانان موفق نمی شدند اما آقای حائری با حفظ این صفات در خود، توانســتند جوانان زیادی را به سمت خود بکشــاند. البته روحانی ای مانند آقا ســید مجدالدین محلاتی نیز بــا وجود اینکه زندگی نسبتا مرفهی داشــت اما از حرکت های انقلابی دانشجویان حمایت می کرد .

یک شــب (در شب بیســت و یکم ماه مبارک رمضــان) تصمیــم گرفتیم نیمه شــب، دســته عــزاداری راه بیاندازیم. حدود 300 -400 نفر از دانشجویان جمع شدیم و صف های سه نفره را در مقابل ســینما ســعدی تشکیل دادیم و به ســمت خیابان داریوش راه افتادیم و به مسجد ولیعصر رســیدیم. یک دانشجوی اراکی به نام احمد شیردست داشتیم که صدای بسیار رسایی داشت، او در آن سکوت شب فریاد زد: «کیست علی؟» ما هم پاسخ می دادیم: «یار ستم دیدگان »ایــن صدا کوچه و خیابــان را به لرزه درآورد .

آقا ســید مجدالدین محلاتی که قرآن به ســر  می کرد، به احترام ما مراســم قرآن به ســر را قطع کرد و میکرفون را در اختیار یک دانشــجو قــرار داد و او هم یک دکلمــه کاملا انقلابی و پرشــور خواند. با ذکر ایــن خاطره می خواهم بگویم آقای حائری تنها روحانی انقلابی شیراز نبود ولی مشی انقلابی ایشان بسیار صریح تر و برای جوانان بسیار جذاب تر بود.

 

*در آن مدت رابطه شخصی هم با آن مرحوم داشتید؟

بله! این گونه روابط هم بین ما برقرار بود و حتی در مراسم عروسی ایشان هم بودیم. خب ایشان دختر آقا سید نورالدین حائری شیرازی)رحمت الله علیــه( را به عقــد خــود درآوردند که از روحانیون سرشــناس شیراز بودند. عصر که به منزل ایشان رفتیم، دیدیم منزل ایشان در خیابان خلیلی شــیراز اســت که آن موقع بالای شــهر شیراز به حساب می آمد. بخاطر همین موضوع از آقای حائری با آن ســوابقی که داشــت و ما  می شناختیم، ناراحت شدیم.

وارد خانه که شدیم دیدیم فرش و مبل آنچنانی در منزل وجــود دارد که این هم بر ناراحتی ما نسبت به آقای حائری اضافه کرد. به هر صورت آن روز تمام شــد و من فــردا صبح به حالت اعتراض خدمت ایشان رســیدم و گلایه کردم که این چه اوضاعی است که به راه انداخته اید و چنیــن دکور و مبلمانی را در خانه خود قرار داده اید؟! شما فرد ساده زیستی بودید و ما این انتظار را نداشتیم.

ایشــان به ما گفتند که این خانه و زندگی برای همسر من اســت. من فرد انقلابی هستم و این طرف و آن طرف زیاد می روم بنابراین همســر من باید فردی باشــد که شجاعت لازم را برای حفاظت از فرزندانم داشــته باشــد و در زمانی که من نیســتم نیز کســی جرات جســارت به او را نداشــته باشــد و از آنجایــی که او دختر آقا ســید نورالدین است هم جنم لازم را دارد و هــم کســی جرات نزدیک شــدن بــه او را ندارد، نگران نباشــید! من او را با خودم همراه  می کنم! من از پاســخ آقای حائری قانع نشدم اما مجاب شدم!

به هــر صــورت آن ماجــرا گذشــت و یک روز هــم که بــه همراه مهنــدس اکبر صابری،  هــادی خانیکــی و تنی چند از دوســتان برای یادگیــری زبان عربی به منزل آقای حائری رفته بودیم، دیدیم که چند نفر از ماموران شــهربانی و ساواک نیز در حوالی منزل هستند، ما که وارد منزل آقای حائری شــدیم، واقعا ترسی در میان اعضای خانواده ندیدیم.

یــک ماجرای دیگر هم کــه تدبیر آقای حائری را بــرای ما اثبات کرد به زمانی بازمی گشــت که ماموران شــهربانی آمدند و زنگ خانه آقای حائــری را زدند. آن زمان آیفون تازه آمده بود ،خانم ایشــان گفتنــد چه کار داریــد؟ آنها هم گفتند مامور شــهربانی هستیم و با آقای حائری کار داریم. خانــم آقای حائری هم با عصبانیت پاســخ دادند شــما غلط می کنید که مزاحم ما می شوید! آنها هم که از نفوذ آقا سید نورالدین ترس داشتند دیگر لحظه ای نایستادند و رفتند.

علاوه بــر این یک بار که پــس از پایان دوره محکومیت خودم برای دیدن ایشــان به قم رفته بودم، آدرس ایشــان را در قم پیدا کردم. خب آن زمان محله اعیان نشــین قم بــه پای محله فقیرنشــین شیراز نمی رســید و محل سکونت ایشــان در یک منطقه فقیرنشین قم بود. به منزل ایشان که رســیدیم دیدم از آن منزل در شیراز بــه این خانه در قم آمده اند و 5 پســر بســیار بازیگوش داشــتند که آن خانه را به کاروانسرا تبدیــل کرده بودند! در آنجــا دیدم که همه آن فرش های نو منزل شــیراز دیگر قدیمی شــده و آن زن ســیده با آن وضــع همچنان در کنار  آقای حائری زندگی می کند و در آنجا باز هم به تدبیر درســت آقای حائری پی بردم. آن زن تــا پایان عمر خود با آقای حائری همراه بود و علــی رغم آنکه از خانواده ای متمکن بود و در رفاه رشــد کرده بود اما بــا آن مرحوم به طور کامل همراهی کرد.

 

*پس از پیروزی انقلاب رابطه شــما به چه نحوی ادامه پیدا كرد؟

خب ایشــان ســوابق من را پیــش از پیروزی انقلاب بــه طور کامل می شــناختند و با ارائه دیــدگاه خــودم به ایشــان در مــورد قرآن و  نهج البلاغه، ایشــان گفتند که بهترین کسی که می تواند راهنمای تو باشــد، آیت الله راســتی کاشــانی است و من را به ایشان معرفی کردند .

یکی از خصوصیات بســیار خوب آقای حائری این بود که علاقه ای به مرید پروری نداشــت و با آنکه خودش هم می توانســت چنین کاری بکند اما من را به آقای راســتی کاشانی معرفی کردند و این صفت برای من بســیار زیبا بود.

پــس از پیروزی انقلاب، ایشــان بــه کارهای خودشــان در شیراز مشــغول بودند و من هم در مازندران، تهــران و کمی هم در قم فعالیت داشــتم تا اینکــه اولین دوره مجلس شــورای اســلامی شــکل گرفت و من از حوزه نکاء و بهشــهر و ایشان از حوزه شــیراز وارد مجلس شدیم و این دوباره به هم رسیدن مجددا رابطه ما را رونق بخشید.

یکــی از خصوصیــات خوب ایشــان این بود کــه ازحــزب گرایــی کورکورانه خــودداری  مــی کردند. هر وقت که با هم به اختلاف نظر می رســیدیم - من هم همواره به ایشان انتقاد داشتم- ایشــان از من می خواست که موضوع را با آقای راستی کاشانی در میان بگذارم و هر چه او گفت را عمل کنیم.

به خاطر دارم که همان  زمان از ایشــان پرسیدم چــرا امــام )ره( به جــای آنکه فــردی مانند  آیت الله خامنه ای را به ســمت فرماندهی کل قــوا منصوب کند، آقــای بنی صدر را منصوب کرد و ایشــان پاسخ جالبی دادند. آقای حائری گفتند نظامی های ما به خوی شاهنشاهی عادت کرده اند و در ابتدای کار لازم است تا یک فرد که مانند شاه دارای غرور و تکبر است فرمانده آنان باشــد و بعد که اوضاع عادی شد، این کار را به فرد دیگری بسپارد که همین گونه هم شد.آقــای حائــری همــواره در مجلــس ســعی مــی کردند علی رغم حمایت از جناح انقلابی ،التیام بخش هم باشــند و این خصوصیت را در شــیراز هم حفظ کردند. اتفاقا یکی از انتقاداتی که مرحوم دکتــر نجابت )نماینــده دوره اول شیراز( به آقای حائری داشت این بود که آقای حائری با آخوندهای غیر انقلابی مدارا می کنند .بــه یاد دارم آقای حائری پــس از انقلاب همه روحانیون- حتی روحانیونی که قبل از انقلاب طرفــدار دربار بودند- را دعوت کرد و از همه آنان دســت نوشته ای گرفت که از ولایت فقیه حمایت کردند که آن زمان واقعا اقدام بزرگ و قابل تحسینی بود.

 

*در مســائل اقتصادی چه میزان اختلاف و اشتراک بین نظرات ایشان و آقای راستی كاشانی وجود داشت؟

آقــای حائری یک فرد فکــور بود و علی رغم اینکه من با برخی نظرات ایشــان مخالف بودم اما از ایشان استفاده می کردم چرا که حرف نو داشت. به آقای راستی کاشانی هم علاقه داشت و هم احترام می گذاشت. آقای راستی کاشانی هــم دیدگاه های اقتصادی خود - که مهم ترین آن انطباق اقتصاد اســلامی بر شریعت بود- را داشــت و اختلاف چندانی بین آقای حائری و آقای راستی کاشانی در مسائل اقتصادی وجود نداشت.

 

*آقای دكتر! اگر موافق باشــید به نظرات و  دیدگاههای اقتصادی آقای حائری بپردازیم! اولا دیدگاه اقتصادی ایشان چه چارچوبهایی داشت و ثانیا این دیدگاه اقتصــادی برگرفته از كدام مکاتب اقتصادی بود؟

ایشــان به شــدت «ضد ربا» بــود و معتقد بود که ربا منشــا همه گرفتاری های اقتصادی است که درســت هم بود. راهکار ایشــان برای نظم دهی جدید به اقتصاد توجه به قرض الحســنه بود و بر اســاس آیه «لایظلمــون و لاتظلمون »نبایــد هیچ کــدام از طرف ها )وام دهنده و وام گیرنــده( مورد ظلم قــرار گیرند. بنابرا ین وقتی کســی ۱۰۰ تومان وام می گیرد و سه سال بعد مــی خواهد آن را پس دهــد، با در نظر گرفتن نرخ تورم ۳۰ درصــد، اگر همان ۱۰۰ تومان را برگردانــد، به وام دهنده ظلم شــده و اگر هم وام دهنده به صورت ســالانه ۱۵ درصد ســود دریافــت کند، بــه وام گیرنده ظلم می شــود، بنابرایــن باید بــه یک نرخ تعادلی رســید که هیچ کــدام ظلم نشــود که من با نظر ایشــان  مخالف بودم.

 

*دلیل مخالفت شما چه بود؟

من می گفتم این نرخ تورمی که می بینید، واقع نمایی آن کامل نیست یعنی امکان دارد نرخ تورم برای فقرا بیشــتر از آن باشد که اعلام می شود و برعکــس نرخ تورم بــرای اغنیا کمتر از نرخ اعلامی باشد، ضمن آنکه سبد کالایی خانوار هم با یکدیگر متفاوت اســت و نرخ تورم با تغییر ســبد کالا تغییر می کند بنابراین نمی توان نرخ تورم را به عنوان معیار قرار داد.

در دین هم وقتی فردی قرض می دهد در عمل از منافع آن صرف نظر کرده و هزینه فرصت آن را به وام گیرنده می بخشــد و برای همین هم هست که قرض دادن در اسلام ۱۸ برابر آقای حائری برای رهایی از این مسئله، پیشنهاد مــی دادند که باید پول کاغذی را کنار بگذاریم و پولی را اســتفاده کنیم که ذاتا ارزشمند است مانند ســکه! سکه بدهیم و سکه بگیریم. من به ایشــان می گفتم که شما با این نظر عملا اجاره پول را پذیرفته اید که این درســت نیست بلکه بخشیدن ثواب دارد چرا که عدم نفع برای وام دهنده در قرض الحسنه در هر صورت تثبیت شده است. باید سود ســرمایه پذیرفته شود تا کار و تولید بــه راه بیفتد و این اختلاف نظر جدی ما بود.

یکی از مشــکلاتی که در بحث های اقتصادی با ایشان داشــتیم این بود که ایشان بیشتر یکطرفه صحبت می کردند و نمی شــد به نتیجه رسید .اما در عین حال بخاطر اهتمامی که به معیشــت مردم و حلال و حرام خدا داشــت، به این شهر و آن شــهر می رفت و نظــرات خود را مطرح می ساخت.

 

*در مســائل اقتصادی به جز ربا در موضوع دیگری هم نظر داشتند؟

بی نظر نبودند اما بحث ربا، موضوعی محوری در ایجاد اختلاف میان اقتصاد ســرمایه داری و اقتصاد اســلامی اســت و بقیه مباحث از جمله تقسیم ارزش از همین موضوع نشات می گیرد.

 

*آیا شما از طرح فلاحت در فراغت هم اطلاع و نظری داشتید؟

بله! من در روزهای اول تنها کســی بودم که از این طرح اطلاع داشــتم. ایشان از این موضوع ناراحــت بودند که شهرنشــینان صرفا مصرف کننده، شده اند و همه چیز باید از روستا تامین شــود و اعتقاد داشتند که باید این تفکر اصلاح شــود. برای همین تصمیم گرفتنــد زمین های اطــراف شــیراز را در اختیــار کارمندانی قرار دهند که وضع معیشــتی خوبی هم نداشــتند و آنها با تولید هم به خود و هم به اقتصاد کشــور کمک کنند .

برای آبرســانی به آن مناطق ایده جالبی داشتند و آب را از مناطــق پر آب شــیراز )مانند محله ســعدی( به ایــن مناطق پمپــاژ کردند و بدین ترتیب در جایی کــه لازم بود 25 کیلومتر لوله گذاری شــود، با صد متر یا دویســت متر لوله گذاری آبرسانی شد.

من به ایشــان گفتم برای اینکه نشان دهید کار شــما ارزش اقتصادی دارد یا خیر این طرح را به دو نفر از اساتید دانشگاه که هیچ شناختی از شما ندارند و رشــته تخصصی شان هم اقتصاد کشاورزی باشد، ارائه بدهیم تا بر روی آن کار مطالعاتی انجام داده و آن را ارزشگذاری کنند .اتفاقا دو نفر از اساتید آمدند و بدون هیچ پیش داوری آن را مــورد بررســی قرار داده و آن را تایید کردند.

بعــد هم به آقای حائری گفتــم برای اینکه در این طرح موفق شــوید، هیچکدام از نزدیکان و بستگان شما نباید در این زمین ها سهمی داشته باشند چرا که اولین سهمگیری آنها مساوی است با از بین رفتن همه طرح که ایشان هم این نکته را جدی گرفتند. بــا این حال یکی از فرزندان ایشــان در یکی از مناطقی کــه این طرح اجرا نمی شــد، باغچه ای را آباد کرد که متاســفانه حرف و حدیث هایی را هم به وجود آورد.

 

*این میزان علاقه ایشان به كشاورزی و كار اقتصادی از كجا نشات می گرفت؟

ایشــان پیش از انقــلاب و در زمان طلبگی در زمین هــای دکتر ایزدی کارگــری می کردند تا خرج خود را از ســهم امام جدا کنند و از همان زمان به این کارها علاقه داشتند. ایشان به طور کلــی به طبیعت و خلقت خدا علاقه مند بودند.

پس این طور که مشــخص است به شما علاقه و اعتماد زیادی داشتند!

بلــه! حتی در ســایر امور هم به مــن مراجعه می کردند. برای مثال زمانی که یکی از فرزندان ایشــان )آقا شــهاب الدین( که داماد بنده هم هستند، مسئول دفتر ایشان بودند، به قدری برای عدم اســتفاده از منابع دفتر توسط سایر برادران ســخت گیری می کردند که میان آنها اختلاف نظر افتاد. آقای حائری از من خواستند که میان آنها حکمیت کنم .

 

*در رابطــه با  زمینهای طرح فلاحت بود یا موضوع دیگری بود؟

نه! در رابطه با زمین ها نبود. پســران ایشــان به همراه دامادشــان یک شرکت اقتصادی تاسیس کردند که این کار فی نفســه اشکالی نداشت اما به اختلاف خوردند. من به شیراز رفتم و با همه طرف ها صحبت کردم. حکمیت من این شد که آقا شــهاب به لحاظ احتیاطات حق دارد اما در نــوع برخورد، ذی حق نبــود. به آن بچه ها هم گفتــم که بخاطر حیثیت آقای حائری از منفعت تجارت صرف نظر کنند کــه آنها هم حکمیت مــن را پذیرفتند و آقای حائری هم روی حرف من حرفی نیاوردند. شــاید این چنین آخوندی این روزها کم پیدا شود  .

 

*به غیر از مســائل اقتصادی، در موضوعات سیاسی تا چه میزان اشتراک و اختلاف داشتید؟

خــب ما در عین حال کــه علاقه زیادی به هم داشــتیم، اختلاف نظرهایی هم داشــتیم؛ برای مثــال یکبار به منزل ما در تهران آمدند و گفتند: احمد! می خواهم از امامت جمعه استعفا بدهم و به علوم انســانی بپردازم. من هم گفتم بسیار خوب است چرا که شما اصلا امام جمعه خوبی نیستید! آقای حائری با تعحب گفتند: چرا؟ گفتم چون شما نماینده ولی فقیه هستید و باید صدای مردم باشــید اما از دولت آقای هاشمی بیش از اندازه حمایت می کنید! البته ایشان معقتد بود که  نمی خواهد از ولــی فقیه جلو بیفتد و من هم پاســخ دادم که جامعه به یــک پدر نیاز دارد و باقــی همه با هم برادر هســتند و می توانند با هــم دعوا کنند و بعد پدر آنها را آرام می کند.  

 

*دلایل فراز و فرود  حمایت های ایشــان از  دولتهای مختلف چه بود؟

ایشــان در این موضوع به طور کامل از رهبری تبعیــت می کردند که مــن هم در برخی موارد از ایشــان انتقاد می کردم و مــی گفتم که باید محدودیت های رهبری در انتقاد به دیگران را هم در نظر بگیریم که ما آن محدودیت ها را نداریم و مــی توانیم انتقاد کنیم. اما به طور کلی معتقد بودنــد که هیچ کس را نبایــد رها کرد و حتی آقای خاتمی را هم رها نکردند. با آقای هاشمی هم پــس از حوادث ســال ۸۸ ارتباط خود را حفظ کردند. نســبت به آقای احمدی نژاد هم در ابتدا خوش بین بودند.

 

*به نظر شما ایشان در علوم انسانی توانستند به هدف خود برســند و حرف جدیدی در این عرصه بزنند؟

 به نظرم در فضاســازی بســیار موفق بودند و توانســتند جا بیندازند که علوم انسانی اسلامی هــم وجود دارد و ایــن در فضایــی که افراد مهمی مانند آقای منتظری و آقای هاشمی چنین اعتقادی نداشتند، بسیار مهم بود اما در عین حال در ارائه نظریــه جایگزین، موفق نبودند و عمر ایشان به سر آمد.

 

*كمی هــم در رابطه با مســائل و روابط خانوادگی شما صحبت كنیم. چه شد كه ایشان به خواستگاری دختر شما آمدند و این وصلت سرگرفت؟

یــک روز آقــای حائری با من تمــاس گرفتند و گفتنــد کــه مــی خواهــم از دختــر فلانی  )که دوست مشترک ما بودند( برای پسرم شهاب خواســتگاری کنم. من هم که به آن شــخص نزدیک تر بودم تماس گرفتم که در نهایت دختر و پسر همدیگر را نپسندیدند .

غروب همــان روز آقای حائری که فرد رک و باهوشــی بود به من گفت که می خواهیم شام به منزل شــما بیاییــم و منظوری هم داریم! من گفتــم چه منظــوری؟ آقای حائــری گفتند که می خواهیم دختر شــما زهرا خانم را ببینیم!

مــن هم پس از دیدار دختر و پســر، از دخترم پرســیدم که رضایت اولیه به ایــن کار دارد یا خیر که پس از دریافت رضایت ایشــان به طور کامل از آقا شــهاب تحقیق کــردم و از معلمان ایشان تا همدرسی های ایشان پرس و جو کردم تا خدایی ناکرده از جمله روحانیونی نباشــد که به زن بــه عنوان یک موجود دســته دوم نگاه  می کند که در نهایت دریافتم واقعا از این طیف نیست. ســاعت های متوالی با خودشان صحبت کــردم و در نهایت نظــر مثبت را دادم. آنها هم زندگی خودشان را آغاز کردند و خدا رو شکر تا به امروز زندگی خوبی دارند.

 

*منبع: شاهد یاران

COM_FARA_COMMENT_YOUR_COMMENT

captcha