Today Friday 2024/11/01
Skip to main content
×

Warning

Assign the component VirtueMart to a menu item

درآمد

سعید حیدری؛ اینجانب توفیق داشتم که از محضر استاد آیت الله حائری شیرازی استفاده کنم. زمینه آشنایی بنده با آن مرحوم به سال ۷8 بر می گردد که در یکی از جلسات مناسبتی دفتر مقام معظم رهبری در قم شرکت کرده بودم و چون دیر رسیده بودم در حیات دفتر نشسته و سخنرانی را گوش می کردم و سخنران به تحلیل مبنای اوضاع کشور می پرداختند که محتوای خیلی عمیق و کاربردی داشت و به دور از مباحث مبنایی با بیان روان و مصداقی اوضاع جامعه را تحلیل می کردند و همراه باامید آفرینی ،راه حل می دادند . متاسفانه بعد از سخنرانی علی رغم کشش و میل باطنی، به بهانه واهی برای ارتباط با سخنران تلاش نکردم و خود را خیلی کوچکتر از آن دانستم که با ایشان ارتباط بگیرم و حتی نام ایشان را هم جویا نشدم. و این گذشت تا سال 95 به اتفاق یکی از دوستان در جلسه دعای ندبه ای شرکت کردم که سخنران آن آیت الله حائری بود و در حین سخنرانی متوجه شدم این سبک سخنرانی را قبلا شنیده ام که بعد از تامل متوجه سخنرانی سال ۷8 شدم و بعد از سخنرانی از اطرافیان ،جلسات ایشان را جویا شدم که گفتند شرکت برای عموم آزاد است و بعد از آن بنده تمام جلسات قم ایشان را شرکت می کردم )مناجات شعبانیه، تفسیر سوره یوسف ،شرح حدیث عقل و جهل، درس اخلاق، دعای ندبه ( تا ماه رمضان  96  که بعد از آن ایشان بیمار و بستری شدند و در آذر ماه 96 به لقا ءلله  پیوستند. هدف بنده از این تفصیل این است که متذکر شوم قدر فرصتها را بدانیم و آن را به راحتی و با توجیه و غفلت از دست ندهیم. اگر بنده همان سال ۷8 پی گیر می شدم به جای 5/۱ سال می توانستم ۱8 سال از محضر استاد استفاده کنم. یعنی در کسب علم خجالت را کنار بزنیم و با سماجت و ممارست استاد را به قبول شاگرد تشویق کنیم.

انگیزه اصلی از نگارش این نوشــتار بررسی نظرات اقتصادی اســتاد می باشــد. دامنه و گستره نوشتار به مسئله پول و ملازمت آن با ربا از دیدگاه علوم انسانی غربی و علوم انســانی اسلامی بر می گرددموضوع نوشــتار به ارائه راه حل اســتاد که همان پول اســلامی است می پردازد  و مطالب نوشتار نیز از 2 کتابچه «در اســلام پول نباید کار کند» و «پول رایج جهانی و احیای پول اسلام» است .

 

نگاهی به دیدگاه كلی آیت الله حائری شیرازی به علوم انسانی و ماهیت آن

اســتاد در نــگاه کلی علوم را به دو دســته کلی علوم (حسی و تجربی )و علوم انسانی تقسیم می کردند؛

(اَلعِلــمُ عِلمَانِ عِلْمُ اَلأدْیَانِ وَ عِلمُ اَلأبْدَانِ. ) ( کنز الفوائد ج 1 ص 107 از پیامبر اکرم  ) علم دو دســته اســت علم ادیان و علم بدنها اســتاد این حدیث را این گونه تفســیر مــی کردند « العلــم علمان علم الاانســان و علم الااشیاء » علم دو دسته است علم انسان شناسی و علم اشیاء شناسی و معتقد بودند که خالق هســتی ، همه کائنات را برای کمال این انسان آفریده اســت و در زمینه تدوین  علوم انسان شناسی راســاُ برای انسان تکلیفی قرار نداده است و عقلا هم انســان نمی تواند به انسان شناســی جامع و مانعی دســت یابد چون خود او مخلوق است و فقط خالق می تواند شناخت کامل از مخلوق داشته باشد و این غربیها که برای انســان علوم انســانی آورده اند مثل این اســت که خیاط ، بدون اینکه اندازه داشته باشد پارچه مشــتری را برش بزند و سپس از روی آن برش ، خیاطــی کند و خالق تنها کشــف نظامات مادی و حسی این کائنات را بر عهده انسان قرار داده است تا بتواند از طریق این نظامات ثابته به اختراع اجســام و اجرام بپردازد. )البته همین امر هم کار مهمی است و نشان دهنده عظمت اعطاء کننده )خالق( است  چون وقتی مخلوق اختراع بزرگی مــی کند مثل اثرزیبایی اســت که از موثر توانا حکایت می کند(  خالق از طریق تشـَّـریعَ انســان را به کمال انسـَـانی می رساند « إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً  وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ ال نْبِيَاءُ وَ الا ئِمَّةُ» کافی ، ج 1 ، ص 16  از امام کاظم علیه السلام (( خدا برای انسان دو حجت قرار داده اســت حجت ظاهره که انبیــاء و در ادامه ائمه هستند و حجت باطنه که عقل است .))

نکته مهم اینجاست که استاد معتقد بودند چون غرب در مواجهه با علوم انســانی متکی به قول قائل است و این قائل خود مخلوق اســت عقلا قول او جامعیت ندارد و به همین دلیل در زمانهای مختلف این قول  ها نقض و حتی رد می شــود ولی بر عکس در اســلام چون این علوم انســانی از قول خالق و طبع او انبیاء و در ادامه ائمه هســتند ثابت و جامع هستند و اینکه خرده گرفته می شــود این علوم انســانی)منبعث از کتاب قرآن و بیان ائمه( برای 1400 ســال قبل است مزیت این علوم است نه نقص آن .

ایشان تمام علوم انســانی غرب ( مدیریت ، تربیت ،اقتصاد ، سیاست و غیره ) را نیازمند مواجهه و محک با اســلام و احکام آن می دانند. اگر مطابقت داشت می پذیریم و اگر مطابقت نداشت آن را به راحتی رد می کنیم و به طور کلی باید علوم انســانی اســلامی را مســتقلا تعریف و تاســیس کنیم نه اینکه از علوم انســانی غربی پلــی برای تخفیــف و تضعیف علوم انسانی اسلامی بسازیم .

یکی از شــئون  مهم و تاثیر گذارعلوم انســانی غرب همین علم اقتصاد آن است و یکی از پایه های اساسی اقتصاد، مبادلات اســت زیرا اولا انســان موجودی اجتماعی اســت کــه نیازهای متفــاوت دارد و ثانیا تولیدات مازاد دارد .که در ازمنه قدیم به صورت کالا به کالا بوده اســت که با توجه به مشکلات پیش آمده (حمل و نقل ، ســرقت ، تلف شدن و غیره ) بشر به فکــر کالایی افتاد که بتواند وظیفه مبادله ای را انجام دهد به گونه ای کــه بتوان اندوخته ( کالا و خدمات ) را در خــود ذخیره کند. ابتــدا کالاهای پر طرفدار مثل نمک و غیره را اســتفاده می کردند و آن را معیار قرار می دادند و بعد از آن با توجه به مشــکلات پیش آمده ( عدم شــمولیت و حمل و نقل و تلف شــدن ) به کالایی روی آوردند کهُ این معایب را نداشته باشد مثل طلا و نقره چون اولا دارای مقبولیت بود و ضمنا به خاطــر ارزش ذاتی بالا کم حجــم تر بود و تلف نمی شــد و بعــد از آن حکومتها مبــادرت به ضرب ســکه های طلا و نقره کردنــد . البته به مرور با توجه به گســترش شهرنشــینی و افزایش نیازها و همچنین خراشــیدگی طلا و نقره به چاپ اسکناس به اندازه و پشتوانه طلا و نقره مبادرت ورزیدند ولی مشخصا در کشــور آلمان با تبدیل اسکناس به طلا مقادیر زیادی طلا و نقره خارج شــد که خسارات زیادی به اقتصاد وارد کرد و بــه همین دلیل پشــتوانه طلا و نقره را از پول برداشــتند و به چاپ پول با پشتوانه اسمی تولید ناخالص ملی (واژه «تولیــد ناخالص ملی» یکی از پرکاربردترین واژه های عرصه سیاست گذاری عمومی است.معنای این واژه عبارت است از مجموع ارزش پولی کالاها و خدمات نهایی تولید شده در یک سال مشــخص با اســتفاده از عوامل تولیدی که متعلق به شــهروندان یک کشور می باشــد. منظور از کالاها و خدمات نهایی نیز آن دسته از کالاها یا خدماتی است که به مصرف کننده نهایی فروخته می شــود یا به هر طریق دیگر به دست او می رسد.) روی آوردند که به این پول، پول اعتباری محض گفته می شــود زیرا در پول های قبلی مثل ســکه طلا و نقره خود پول ارزش ذاتی داشــته اســت که همان طلا و نقره بود ولی در پول های رایج جهانی (منظور از «پول رایج جهانی »پولی است که پشــتوانه آن تولید ناخالص ملی است و به آن «پول اعتباری» نیز گفته می شــود؛ یعنی پولی که ارزش ذاتی ندارد. بقول یک کارشناس آمریکایی در جریان بحران کنونی غرب و جنبش وال استریت: «پول اعتباری از هوا بدست می آید و حالت خاکستر دارد که هر لحظه ممکن است با وزش نسیمی ملایم در هوا ناپدید گردد؛ پولی است که تورم در آن مانند موجودی وحشی است که اگر یکبار آزاد شد، معلوم نیســت از کجا ســر در می آورد و کجا می توان او را دوباره بــه دام انداخت» )پــول ارزش ذاتی ندارد و اعتبار محض است  .

 

واكاوی مشکلات پول رایج جهانی

مهمترین مشــکل پول اعتباری خود اعتبار آن است .یعنــی اعتباری که اعتبار نــدارد، اعتباری که از هیچ اســت و خود پول هیچ ارزش ذاتــی ندارد، اعتباری که چون اعتبار است می تواند واقعیت نداشته باشد ،اعتباری که عــدد اعتباری ثابت اســت ولی ارزش مبادله ای متغیر. اعتباری که عدد آن ثابت است ولی افزایش حجم آن دســت حکومتهاســت  و  به همین دلیل شــائبه سیاسی کاری را پیش می آورد.

این مشــکلات و حتی تناقضات، تبعات اجتماعی و حتی فقهــی فراوانی به دنبال آن دارد  که افت ارزش پول و ربا لازمه آن است .

اســتاد قانون بانکداری بدون ربا را حکم ثانویه امام راحل می دانســتند و حکم اولیه امام این است که «اگر چنانچه بانکداری به آن معنایی که در جاهای دیگر است رواج پیدا کند ، مردم از صنعت و کار و ســایر چیزها باز می مانند و می نشینند توی خانه و پولشــان برایشان کار می کند و حال آنکه پول نباید کار بکند و از این جهت باید کارشناسان و علما در این مســئله بسیار فعالیت کنند ، دقت کنند که ما را از این گرفتاری نجات دهند» (بیانات امام خمینی در جمع وزرای امور اقتصادی دارایی، کشــاورزی و رئیس بانک مرکــزی25 /2/63) اما علت اینکه امام بر خلاف رویه احکام ثانویه دیگر، خیلی زود از حکم اولیه منصرف شــدند شــاید به علت یاس از عملی شــدن حکم اولی بوده ، کــه حکم تغییر کرده است.

امام (ره) امید نداشــتند کــه در آن مقطع، جامعه و نظــام بتوانند کاری کنند کــه جلو کار کردن پول را بگیرنــد به همین جهت حکــم ثانویه امام علی القاعــده از روی اضطــرار و تا زمان فراهم شــدن شــرایط برای اجرای حکم اصلی و اولی بوده است و نبایــد این حکم ثانویه را دائمــی و قطعی فرض کنیم . بلکه کارشناسان باید تلاش کنند هم در بعد اســتخراج و پخت علم اقتصــاد از آیات و روایات تلاش کنند ( زیرا تمام نیازهای ما در آیات و روایات موجود اســت و وظیفه علما این است که این گندم را آسیاب و خمیر و سپس نان کنند ) و با روشنگری علمــی  مقبولیت عاَمه ایجادَ کنند تا بتوانَیم بهَ آیین نامه ((فَلَکُمْ رُءُوسُ أمْوَالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَلا تُظْلمُونَ «سرمایه های شما، از آنِ شماست ]= اصل سرمایه ،بدون سود[؛ نه ستم می کنید، و نه بر شما ستم وارد می شود آیه 297 سوره بقره عمل کنیم .

 در شــرایط حاضر به هیچ عنوان نمی توانیم قرض الحســنه دهیم زیرا  گریزی از ربا یا ضمان نداریم .چون اگر قرض گیرنده همان مقدار قرض را بپردازد بــه علت افــت ارزش پولــی تمام قــرض خود را نپرداخته است و اگر بیشتر از مقدار قرض پرداخت کند این ظلم و اجحاف در حق قرض گیرنده است زیرا مســبب کاهش ارزش پول قرض گیرنده نبوده است که بخواهیم تورم آن را جبران کند .

ایــن پول اعتباری تناقضات فراوان دارد و ربا لازمه آن اســت و قابل تفکیک نیست. برای گریز از این مهلکه و مخمصه اســتاد راه حلی پیدا کردند   .

 

معمایی كه حل شد!

حضرت اســتاد با توجه به فرمــان لازم الاتباع امام راحل( قدس ســره )که فرمودند کاری کنید پول کار نکند، راهکار نشان دادند.

راه جلوگیــری از کار کردن پول آن اســت که پولمان را از پــول اهــل عالم ماهیتاً جدا کنیم . پول اســلام کالای اعتبار یافته اســت اما پول رایج جهانی کاغذ اعتبار یافته است. پول اسلام کالایی است که اعتبار پولــی یافته اما پول جهانی اعتباری اســت که بر آن اعتبار پولی آمده است؛ یعنی تولید ناخالص ملی که پشــتوانه پول های رایج جهانی است، اعتباری است و اســکناس هم که اعتباراً پول نامیده می شــود؛ پس پول رایج جهانی اعتبار در اعتبار اســت. چنین پولی چون پشــتوانه مشخص کالایی ندارد، اعتبار آن برود دیگر معلوم نیست کی برگردد و با تغییر اعتبار، تغییر ارزش پیــش می آید و با تغییر ارزش همه ی مبادلات معلق می شــوند و تابع روز خواهند شد. معلوم است بــا چنین پولی اصــلاً قرض معنا نــدارد؛ و پولی که قرض مــی دهند همان پول را پــس نمی گیرد! حتی برای یک لحظه هم پول ثابت نیســت؛ فرار از بهره و پناه به قرض با چنین پولی که اعتبار در اعتبار اســت محال می باشد!

راه اســلامی کردن پول این است که چون در شرایط حاضــر پول نمی توانــد از جنس طلا و نقره باشــد ،می شود طلا و نقره را به میزان معین پشتوانه اسکناس کرد؛ بــه این صورت که «تولید ناخالص ملی» را که فعلاً عنوان پشــتوانه پول رایج جهانی را دارد، با سکه بســنجیم و اسکناس را بر مبناء اجزاء و اضعاف سکه قیمت گذاری کرده و به اندازه ارزش مسکوک، معادل از تولید ناخالص ملی سهمی برای هر قطعه اسکناس قرار دهیم؛ چنین اسکناســی چون معادلی از اجزاء و اضعاف سکه دارد، در حکم ســکه با قیمت ثابت است؛ اسکناسی است با پشتوانه سکه که اصلش کالا و لباســش اعتبار پولی است. با این روش، اسکناس در حکــم طلا و نقره خواهــد بود و کالایی تعهد آور اســت و مؤسس تنها ضامن مقدار طلا و نقره پشتوانه شــده اســت و ضامن ترقی و تنزل قدرت خرید طلا در بازار نیست .

در ایــن راه حــل دو مطلب وجــود دارد: یکی خلق و دیگــری جعل؛ خلق، مایه ی کالایی پول اســت و جَّعل، دادنِ اعتبــار پولی به آنَ اســت. (الْحَمُدُ لِلَّهِ الــذِي خَلقَ السَّــمَاوَاتِ وَ الْأرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلمَاتِ وَ النُّورَ «ســتایش برای خداوندی اســت که آسمانها و زمیــن را آفریــد، و ظلمت ها و نــور را پدید آورد  )آیه 1 ســوره انعــام ( حال اگر وَامی بــر مبنَای این پوَل پرداخت شَــودَ، آئین نامه (فَلکُمْ رُءُوسُ أمْوَالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلمُونَ «ســرمایه های شــما، از آنِ شماســت ]= اصل ســرمایه، بدون ســود[؛ نه ستم می کنید، و نه بر شــما ســتم وارد می شود (آیه 297 سوره بقره) در آن جاری است. زیرا ترقی و تنزل طلا در بــازار ضمان آور نیســت و ظلمی بــه وام گیرنده و وام دهنده نشــده اســت. دلیل اعتبــار کردن پول بر کالا این اســت که کالا تا آخر کالاســت و روی ثباتش ســال ها می شود حســاب کرد؛ می توان با آن مهریه و قرض الحسنه را جاری کرد و طرفین متضرر نخواهند شد.

ممکن اســت این ســؤال مطرح شــود که اگر مردم اســکناس به بانــک دهند و ســکه بخواهند چه باید کرد؟ پاسخ این است که در مقابل اسکناس کالاست نه ســکه! سکّه سنگ وزنه اســت و بوسیله ی آن تنها میزان کالای پشــتوانه شــده در حواله ی اســکناس مشــخص می شــود. دولت اعلام می کند که سکه به منزله  خون در شــریان اقتصادی جامعه است و همه شرایط نگهداری و نگهبانی آن با نظام است و به هیچ وجه رها نیست.

 با این مکانیزم، ما از مذاق شارع ثبات پول را استنباط می کنیم. اصولاً هم جامعه نمی تواند در انتظار بماند که کی آشِ انتظارِ ثباتِ پول پخته خواهد شــد و کی واردات برابر صادرات و مصرف معادل تولید می گردد تا ارزش پولش ثابت شود؟ حال آمدیم و همه ی این ها محقق شــد، عوامل معنوی مثل شوک های خارج از اراده حکومت را چه کنیم؟ شــوک هایی که اثر آن از برابری عرضه و تقاضا بیشتر است .

در اسلام انتخاب عامل مبادله، به خاطر موضوعیت آن نیســت بلکه طریقیت آن یعنــی ثبات پول مطرح اســت. به عبارت دیگر، توجه اسلام به طلا و نفره یا هر کالای دیگر بالعرض است. می گوید عامل مبادله هرچه باشــد در اصل ثبات آن مورد نظر اســت. اگر زمینــه  کار با پول ثابت فراهم شــود، از طلا و نقره و دلار قوی تــر عمل خواهد کرد و وضــع بهتر از ژاپن خواهد شــد؛ زیرا پول ژاپن تنها بر اساس اقتصادش قوی شــده اما پول اســلام علاوه بر اقتصاد قوی، به خاطر داشــتن پشــتوانه ثابت و غیر اعتباری از نظام اقتصــادی جدا عمــل می کند و بیمــاری پولی نظام سرمایه داری به آن سرایت نمی کند. مزیت دیگر پول کالایی این است که پاســدار اصاله الانسان است و اخلاق و ارزش ها با آن تثبیت می گردد. هم چنین پول کالایی چون خارج از اقتدار دولت است، به هیچ وجه امکان خلق پول در آن نیســت و دولت ها نمی توانند برای آن کیســه بدوزند و تورم که ریشه در افزایش و خلــق پول بر دارائی مــردم دارد، در آن راه ندارد. در پول کالایی عیوب و مزایا بهتر آشکار می شود؛ یعنی دولت هرگاه دید پول ندارد بجای اســتقراض، اوراق قرضه منتشــر می کند و یا صرفه جویی می نماید، اما در حال حاضر پول چون اعتباری است و امکان خلق و چــاپ آن وجود دارد، ظاهراً خود را پولدار نشــان می دهد و فقر را پنهان می کند؛ کاری که بی حســی آورده و خود بدترین درد است .

بنابرایــن ثبات پول اســلام به خاطر پشــتوانه کالایی آن است که اگر نباشــد، پول لحظه به لحظه اعتبار در اعتبار اســت. به عبــارت دیگر وقتی متن پول کالاســت به این معنی است که مثل کالا همیشه کالاســت؛ مثل صد تن گندم همیشــه صد تن گندم اســت. درســت اســت که هفتاد و پنج تومان پول اعتباری همیشــه هفتاد و پنج تومان است، اما هفتاد و پنج تومان صد ســال قبل قــدرت خرید خانه ای ششــصد متری با بیست اتاق داشــت و هفتاد و پنج تومان کنونــی پول یک قضای حاجت نیســت! پول اعتباری چــون دائم التغییر اســت، لحظه ای از ربا خلاصی ندارد و ذره ای امکان قرض الحســنه در آن نیست.

در موضوع بانک نشستیم و زل زل بهَ امام راحَّل نگاه کردیــم تا امام بگوید: )رَبِّ إِنِّي لاَ أمْلِکُ إِلا نَفْسِــی سوره مائده آیه 25 ( پروردگارا! من جز اختیار شخص خــود و برادرم را ندارم( و خدا هم پاســخش بدهد:

«پس چهل ســال محروم می شــوند!» مــا در مدت محرومیت از پول اســلامی، داریــم همان محتوای زشت ربا را با روکشی از فقه اسلامی تجربه می کنیم!

 

نتیجه

پول حاضر که اعتباری محض اســت ملازم با ربا و بهره اســت و قابل تفکیک نیست و عنوان بانکداری بدون ربــا فقط در لفظ اســت و در عمل بانکداری ربوی  اســت.  این ربوی بودن ذاتی بانکداری با پول رایج جهانی است و ربط زیادی به عملکردها ندارد و عملکردها فقط شدت و ضعف بهره را تغییر می دهد.

بانک هــای عالم در رابطــه با پول ســه راه را تجربه کرده است:     

1- سکه مســتقیماً پول باشد 2- ســکه پشتوانه پول باشد 3- پول رایج جهانی دو راه حل اول خطر خروج سکه ) طلا و نقره را دارد ( و راه حل ســوم راه حل فعلی اقتصاد جهانی است که پول اعتبار در اعتبار اســت و ربا سکّان دار کشتی اقتصادی است

راه اهل اســلام ؛ راهی که در آن ، سکه واحد اندازه گیری ، و کالا ، پشــتوانه پول اســت؛ راهی که پول نه ســکه و نه مثل وضعیت کنونــی، اعتبار در اعتبار اسـًـت و این اندیشه ای نو و تازه است. در این روش اولا ســکه واحد اندازه گیری است و پشتوانه نیست .ثانیاً کالا به طور مشــخص پشتوانه ی اسکناس است و ارزش آن با ســکه تعین می شــود. این وضعیت را مسامحتاً «سکه پشتوانه اسکناس» گوییم؛ وضعیتی که کالا به اندازه و مبلغ مشــخص پشــتوانه هر قطعه اســکناس است و مشــخص شــدن ارزش کالایی اســکناس بعهده ســکه اســت. در این روش بانک مرکزی رســماً اعــلام می کند که خریــد و فروش و خروج و دخول ســکه به حیات و شــریان اقتصادی بســتگی دارد و به هیچ وجه سکه در مقابل اسکناس پرداخت نمی شــود. اگر ما پول اسلام را احیا کنیم ،به دًو دستاورد مهم دست خواهیم یافت.

اولا: پول از اعتباری محض نجات می یابد و خطرات آن را نداریم. ثانیاً: ارزش هر قطعه اسکناس دقیقاً از تولید ناخالص ملی بوسیله سنجش با سکه مشخص می گردد. مثلاً روی اســکناس می نویسند معادل یک ده هزارم سکه ارزش دارد؛ این در حالی است که به هیچ وجه در مقابل اسکناس سکه پرداخت نمی شود؛ با این کار تا هزار ســال چنین پولی پول اســت و در مبــادلات بین المللی معادل آن از هر کالا و خدمانی که داریم می فروشــیم. در این روش اســکناس سکه نیســت اما از ســکه هم جدا نمی باشــد و مثل سایه دنبال آن اســت و یک سال و ده ســال و صد سال و هزار ســال هم بگذرد، حدّ و حدود ارزش آن با سایر اجناس در تغییر نوســانی و رفت و برگشــت است و اســکناس عین کالا با کالاهای دیگر مبادله می شود و قــرض دادن و قــرض گرفتن بدون هیــچ بهره ای ،شدنی است. در آن زمان مضاربه هم صورت می گیرد و مشــارکت طرفینی در ســود و زیــان حالت رفت و برگشــتی دارد ایــن یک نظام پولی دائــم التعادل ،تضمینی، عقلایی، فقهی و فقهایی است و نظریه ای ذهنی نمی باشــد، زیرا کار نکردن پول، فقط در پول کالایی، شدنی اســت. حرف های امام راحل) قدس سره ( مثل معجزه است! وقتی می گوید «کاری کنید پول کار نکند»، یعنی پول را از اعتباری محض نجات دهید و این تنها راه نجات است. فراموش نکنیم هرجا با امام و مقام معظم رهبری رفتیم به همه جا رسیدیم و هرجا از جایمان تکان نخوردیم چوبش را خوردیم!

انتهای پیام/

COM_FARA_COMMENT_YOUR_COMMENT

captcha