بررسي انسان و حالات و رفتار او و اينکه چگونه موجودي است، در اين دنيا به چه منظوري خلق شده و به کجا ميرود، دست مايه تحقيق بسياري از پژوهشگران بوده و به نظر ميرسد تا هستي ادامه دارد، خواهد بود.اما نظريات اکثر علما، حاکي از دو جنبه و دو ديدگاه کلي دارد.
آیت الله مصباح یزدی می گوید: «درباره ماهيت و طبيعت انسان نظرهاي بسياري وجود دارد که به دو دسته کلي مادي و الهي تقسيم ميشود»(مصباح يزدي،1366: 15).
بشر که همواره درصدد شناخت خود و محيط اطرافش بوده است، به دليل کمال جويي در پي ساخت يک دنياي آرماني نيز تلاش کرده است. در اين دنياي آرماني، انسان مطلوب خواه نا خواه در تمام ابعاد آن حضور خواهد داشت چراکه تشکيل دنياي آرماني بدون انسان آرماني غير ممکن است.
از نظرگاه دين مبين و کمال خواه اسلام، خداوند انسان را آزاد آفريده تا با شکوفا نمودن استعدادهاي پنهان خويش، روند تکامل خود را تکميل نمايد و خود را به فطرت حقيقي خويش نزديک کند. شهید مطهری در این خصوص معتقد است :«انسان در جهان بيني اسلامي داستاني شگفت دارد. انسان اسلام تنها يک حيوان مستقيم القامه که ناخني پهن دارد و با دوپا راه ميرود و سخن ميگويد، نيست. اين موجود از نظر قرآن ژرف تر و مرموزتراز اين است که بتوان آن را با اين چند کلمه تعريف کرد» (مطهري، بي تا:246).
در جايي ديگر استاد مطهري به هدف زندگي انسان اشاره ميکند:«در منطق اسلام هدف اصلي از زندگي جز معبود چيز ديگري نميتواند باشد.يعني انساني ميخواهد قرآن بسازد و ميخواهد به او هدف و آرمان دهد. هدف و آرماني که اسلام ميخواهد بدهد فقط خداست و بس. و هر چيز ديگري جنبه مقدمي دارد نه جنبه اصالت و استقلال و هدف اصلي»(مطهري،1376 :12).
اسلام براي انسان از همان ابتدا يک نقشهی راه ترسيم ميکند، نقشهاي که راه سعادت و شقاوت او در آن مشخص شده است. بنابراين انسان آزاد است که انتخاب کند يا نکند. «از نظر قرآن انسان موجودي است که توانايي دارد جهان را مسخر خويش سازد و فرشتگان را به خدمت خويش بگمارد، و هم ميتواند به اسفل السافلين سقوط کند. اين خود انسان است که بايد دربارهی خود تصميم بگيرد و سرنوشت نهايي خويش را تعيين نمايد«(مطهري،بي تا :246).
در جهان بيني اسلامي ، انسان خليفه خدا بر زمين است و موجودي است که داراي ابعاد گوناگوني ميباشد و براي رشد و رسيدن به کمال مطلوب خود، بايد آگاهانه قدم بردارد. امام خمینی می فرماید:
«انسان اولش يک حيوان است، بدتر از حيوانات. اگر سرخود باشد و همين طور بار بيايد هيچ حيواني مثل انسان نيست در شهوت، در درّندگي، در شيطنت . حيوانات ديگر حدود شيطنتشان محدود است. حدود شهوتشان محدود است. انسان چون به حسب خلقت از همه موجودات بالاتر است، در شهوت و غضب و طرف شيطنت و اينها ميتواند تا تقريبا لامتناهي برود، حد ندارد»(اخلاقي و ديگران،1385 :8).
با اين حساب بايد گفت رسيدن به کمال براي انسان در جهان بيني اسلامي، بدون توجه به آموزههاي قرآني و ديني، غيرممکن است.
خداوند متعال در آيه 19 سوره مبارکه حشر به اين موضوع اشاره کرده است و ميفرمايد «و لا تکونوا کاالّذين نسوا الله فأنساهم انفسهم» «همچون کساني نباشيد که خدا را فراموش کردند و خدا نيز آنها را به خودفراموشي گرفتار کرد». در اين مکتب، انسان براي رشد و تعالي نيازمند به شناخت حقيقي از خود و جهان و پيرامون است و اين شناخت بدون توجه به دستورات خداوند، انبيا و اولياي عظام غير ممکن مينمايد.
در جهان بيني اسلامي، انسان، خود به تنهايي نميتواند با تهيه برنامهاي خودساخته راه کمال و سعادت را بپيمايد.«چون طبع بشر، بر مقدم داشتن خود بر غير است و يا قانون را تا آنجا که به نفعش است ميسازد و هر جا به ضررش است، آن را طرد ميکند، لذا بايد قانوني عادلانه از سوي خداوند وضع شود. قانوني که بشر در عمق وجدان خويش از مخالفت با آن بترسد(مطهری،بی تا:16).
خداوند در آيات متعددي در قرآن کريم، در خصوص سعادت و شقاوت انسان مواردي را مطرح ميکند که نشان ميدهد از همان آغاز خلقت انسان، راه رشد و کمال وي نيز ارائه شده است. نگاه به دو بعد وجود انسان و اينکه زمينههاي خير و شر در آن قرار داده شده است، به صراحت در قرآن آمده است:
«و يدع الانسان بالشر دعاء بالخير و کان الانسان عجولا»(اسرا:11). در اين آيه خداوند ميفرمايد انسان بر اثر شتاب زدگي بديها را طلب ميکند، آن گونه که نيکيها را ميطلبد و انسان هميشه عجول بوده است.
در سوره مبارکه شمس نيز در 9 آيه اول پس از قسمهاي مؤکد، خداوند اين گونه انسان را توصيف ميکند و راه و مسير آينده را براي وي ترسيم مينمايد: «فالهمها فجورها و تقواها، قد افلح من زکاها، و قد خاب من دساها: سپس فجور و تقوا(شر و خيرش) را به او الهام کرده است که هرکس نفس خود را پاک و تزکيه کرده رستگار شده و آن کس که نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخته، نوميد و محروم گشته است»(شمس:7-8-9).
از فحواي کلام مشخص است که انسان در اين جهان بيني جز با شناخت پروردگار خويش که از راه پرستش امکان پذير است، قادر نيست که راه سعادت خود را برگزيند. «او جز در راه پرستش خداي خويش و جز با ياد او خود را نمييابد، و اگر خداي خويش را فراموش کند، خود را فراموش ميکند و نميداند که کيست و براي چيست و چه بايد بکند و کجا رود«( مطهري:1376: 36).
بنابراين در جهان بيني اسلامي براي انسان يک نقشه راه مشخص شده است که اين نقشه، کمال مطلوب انسان را نشان ميدهد. نقشهاي که مفاهيم بنيادي آن از کتاب آسماني قرآن و احاديث اوليا و بزرگان ريشه گرفته است. در اين جهان بيني هرگونه انحراف از اين مفاهيم ، منجر به سقوط و زوال خواهد شد.
در اين جهان بيني انسان به دليل علم اندک خود نميتواند به تنهايي راه سعادت حقيقي خويش را بيابد بلکه نيازمند هدايت و دستگيري ميباشد. ساختار کلي اين برنامه هدايت را انبياي الهي با توجه به کتب آسماني تبيين نمودهاند که در مذهب شيعه، امامان معصوم نيز به جمع آنان پيوسته اند.
محمود محمدی
*منابع
1-قرآن کريم(1388) ترجمه ناصر مکارم شيرازي، تهران: انتشارات شرکت تعاوني کارآفرينان فرهنگ و هنر.
2-اخلاقي،مرضيه-شريعتمداري،شايسته(1385)انسان شناسي در انديشه امام خميني، تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني.
3-مصباح يزدي، محمدتقي(1390) انسان شناسي در قرآن، چاپ سوم، قم: انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشي امام خميني.
4-....................................(1366)آموزش فلسفه، قم: سازمان تبليغات اسلامي.
5-مطهري،مرتضي(1376)انسان کامل،تهران: انتشارات صدرا.
6-....................،(بي تا)مقدمهاي بر جهان بيني اسلامي، قم، انتشارات اسلامي.