رئیس پژوهشکده تحول و ارتقای علوم انسانی در گفتوگویی تفصیلی از قصّه تلخ اسارت علمی،آخرین وضعیت پژوهشکده، تَرَک بر دیوار نظام سرمایهداری، فروپاشی قریبالوقوع آمریکا و... گفت.
*مقدمه
پژوهشکده تحول و ارتقای علوم انسانی از سال ۹۲ با تأکید رهبر انقلاب با هدف توجه ویژه به علوم انسانی اسلامی، در دانشگاه شیراز راهاندازی شد که با 6 گروه آموزشی فلسفه، روانشناسی، جامعهشناسی، مدیریت، اقتصاد و تعلیم و تربیت، فعالیت خود را شروع کرد.
این پژوهشکده بهمنظور تغییر بنیانی در آثار علوم انسانی بهویژه در برابر علوم انسانی غرب شکل گرفت تا با همفکری اساتید صاحبنظر دانشگاه و حوزه در این عرصه، نظریههای علوم انسانی اسلامی را بومی و تئوریزه کرده و در شاخههای گوناگون عرضه کند.
اهمیت این تحول ازاینجهت است که معمولاً علوم انسانی تدریس شده در دانشگاههای داخل، مربوط به غرب و نظریههای غربی است؛ نظریههایی که بعضاً با حقایق جامعه ایرانی و شیوه فکری و فرهنگی افراد جامعه و نوع زندگی آنان، تفاوت ماهوی و اساسی دارد و همین مسئله موجب دوگانگی فکری و فرهنگی نیز شده است.
پس از گذشت ۴۰ سال از انقلاب اسلامی، تحول در علوم انسانی اسلامی خواسته بسیاری از دلسوزان علوم انسانی اسلامی بوده و امروز به همت جمعی از اساتید دانشگاه شیراز، شاهد شکلگیری نهادی در این راستا هستیم.
بهمنظور آشنایی بیشتر با پژوهشکده تحول و ارتقای علوم انسانی اسلامی در شیراز و آگاهی از اقدامات انجامشده تابهحال، با دکتر سعید زاهد زاهدانی رئیس این مرکز گفتوگویی تفصیلی انجام دادیم؛ گفت و گویی که از سخن در مورد مرکز آغاز شد تا به چالش کشیدن علوم انسانی غرب واسارت علمی تحت عنوان مقالات آی اس آی و تزلزل نظام سرمایه داری و افول مظهر این نظام یعنی آمریکا!
سعید زاهد زاهدانی عضو سابق هیات علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه شیراز، دکترای جامعهشناسی خود را از دانشگاه لیدز انگلستان در سال ۱۳۷۶ دریافت کرد و پسازآن عضو هیات علمی دانشگاه شیراز شد.
وی دارای کرسی با رتبۀ نوآوری از هیأت کرسیهای نظریهپردازی، نوآوری نقد و مناظره شورای عالی انقلاب فرهنگی در موضوع جنبشهای اجتماعی با توجه به اصالت فرد، جمع و رابطه است که عضویت در مجامع علمی و بینالمللی نظیر انجمن جامعهشناسی بریتانیا، انجمن جامعهشناسی و جمعیتشناسی ایران و... در کارنامه علمی وی دیده میشود.
از زاهد زاهدانی علاوه بر مقالات متعدد علمی و پژوهشی و مطالعات گوناگون، تاکنون ۱۲ کتاب در زمینههای مختلف اجتماعی و جامعهشناسی چاپشده است و کتاب «بهائیت در ایران» وی به چاپ هفتم نیز رسیده است.
با ذکر این مقدمه گفتوگوی خود را با دکتر سعید زاهد زاهدانی رئیس پژوهشکده تحول در علوم انسانی پی میگیریم.
*اگر امکان دارد مختصری از فعالیت پژوهشکده تحول و ارتقای علوم انسانی در شیراز بگویید و اینکه کار چگونه شروع شد؟
پاسخ: با یک گروه ۱۲ نفره از اساتید دانشگاه شیراز شروع کردیم که هر هفته جلسات منظمی با حضور آنان تشکیلشده و در این جلسات در خصوص مفاهیم بنیادی در علوم انسانی بحث میشود.
*اساتید چگونه انتخاب شدند؟
پاسخ: کار مرکز تحول علوم انسانی از سال ۹۲ با اساتیدی شروع شد که شاکله ذهنی آنها علوم انسانی غرب بود؛ یعنی کسانی که با علوم انسانی غرب آموزش دیدند، مدرک گرفتند، مقاله و کتاب نوشتند، رتبه استادیاری، دانشیاری و استادی گرفتند؛ به عبارت بهتر کسانی که هویت علمیشان هویت علمی علوم انسانی غربی بود اما همین افراد بهتدریج دستاوردهای این علوم برایشان زیر سؤال رفت.
*یعنی اساتید خودشان قانع شدند که علوم انسانی غربی پاسخگوی تمام نیازهای جامعه نیست یا اینکه شما آنها را اقناع کرده و دعوت به کار کردید؟
پاسخ: اتفاقاً ما از نقد روشهای تحقیق موجود شروع کردیم تا جایی که خود اساتید متوجه شدند که علوم انسانی موجود پاسخگوی نیازها نیست لذا بهاتفاق درصدد ایجاد پارادایم جدیدی برآمدند که در این پارادایم جدید، فلسفه اسلامی پایه قرار گرفت.
*وضعیت فعلی مرکز چگونه است؟ آیا تیم ۱۲ نفره شما همگی بر تحول و تغییر در علوم انسانی متفقاند؟
پاسخ: بله. در حال حاضر همه اقناع شدهاند که باید با اتکای بر فلسفه اسلامی در علوم انسانی تحول ایجاد کنیم البته دراینبین، برخی سریعتر عمل کرده و فعالترند و در آثار علمی آنها این مسئله نمود دارد؛ یعنی کتاب مینویسند، مقاله منتشر میکنند و... ...
*نمونه آثار منتشرشده را میتوانید نام ببرید؟
پاسخ: بله. در همین مدت بنده ۲ کتاب انتشار دادم یکی «جامعهشناسی هنر» و دیگری «بنیانهای فکری جامعه شناسان غرب و اندیشمندان اسلامی». دکتر تقوی استاد تمام دانشکده علوم تربیتی دانشگاه شیراز نیز از فعالان گروه بوده که تاکنون مقالات متعددی را منتشر کرده است.
*در حل حاضر با گذشت تقریباً چند سال از فعالیت مرکز تحول، نتیجه بحثها و تحقیقات به کجا رسیده است؟
پاسخ: میتوان گفت پس گذشت ۶ سال، بحثها به سطوح عالی خود نزدیک شده است.
*اگر امکان دارد توضیح بیشتری بفرمایید؟
پاسخ: در همایشی که سال گذشته در شیراز برگزار شد، بسیاری از چهرههای شاخص کشور در حوزه علوم انسانی را دعوت کردیم. سخنرانیها را ضبط و پیاده شد. پس از آن گروههای خاصی برای بحثهای تکمیلی تشکیل شد تا نتایج همایش را بررسی کند.
یکی از بحثهای مهم پس از برگزاری همایش «بررسی راههای تحول در علوم انسانی» بود که در همایش صاحبنظران و سخنرانان در این زمینه به تبادل افکار و ارائه مقاله پرداختند و دیگری بحث «روشهای تحقیق در علوم انسانی» بود.
در حال حاضر نیز مقالات تولیدی را به اعضای حاضر در گروه تحول میدهیم تا بهدقت آنها را مطالعه کنند. پسازآن از صاحب مقاله دعوت کرده تا در جلسه حضور یابد و به پرسشهای اعضا پاسخ دهد.
*پرسش مهمی که اینجا مطرح میشود این است که آیا خروجی همایشها، مقالات و پژوهشها به تأثیر عملی در جامعه میانجامد؟ بهتر است سؤال را اینگونه مطرح کنم: آیا ما در ریزترین رفتار افراد جامعه و در سبک زندگی آنها نتایج این پژوهشها را میبینیم یا نه؟
پاسخ: در ابتدا باید گفت تا قبل از همایش شیراز، اختلافنظرهایی وجود داشت اما پس از برگزاری همایش همه گروهها فرصت سخن گفتن یافتند تا نظر خود را ارائه دهند، لذا یک تقسیمکار و هماهنگی خوب ایجاد شد.
اما در خصوص سؤال شما باید گفت که اختلافنظرهایی جزئی در مورد شیوه انجام کار وجود دارد.
برای نمونه دکتر غلامعلی حداد عادل که از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی مسئول تحول در علوم انسانی است، معتقد است که تحول در علوم انسانی یک پروژه ۴۰ ساله است. ایشان میگوید ابتدا باید اساتید را ملاقات کرد؛ آنها نیز کتابهایی را تولید کنند و سپس در دانشگاهها تدریس شود و پسازآن دانشجویان آنها، کار را دنبال کنند. در مرحله بعد نسل جدیدی که دانشگاه را اداره میکند، این حرفها را دنبال خواهد کرد.
*نظر دیگران در این خصوص چیست؟
پاسخ: عدهای دیگر حرکت را کُند میبینند و میگویند تحول پس از ۴۰ سال دیگر چه فایدهای دارد؟ برای نمونه اعضای کنگره بینالمللی علوم انسانی معتقد به حرکت سریع بوده و معتقدند که مستقیم باید به علوم انسانی اسلامی واردشده و تولید محتوا کنیم، کتاب نشر دهیم و با وسایل ارتباطجمعی این محتواها را در مجامع علمی دنیا گسترش دهیم.
در مقابل این عده، گروههایی نیز هستند که در حوزه و دانشگاه مشغول کار بوده مانند موسسه آموزشی، پژوهشی امام خمینی(ره) که مدرسهای «ذو جَنبَتین» تربیت میکند یعنی کسانی که درسهای حوزوی و دانشگاهی را دنبال میکنند تا درنهایت به یک نظریه تلفیقی از دانشگاه و حوزه برسند.
*نظر شما در مورد این ۲ گروه اخیر چیست؟
پاسخ: از دیدگاه ما که تخصصمان تحول است، این حرکات را مثمر ثمر نمیدانیم چراکه نتیجه دندانگیری عاید ما نمیکند اما یک حسن دارد که تنها چراغ را روشن نگاه میدارد و ازاینجهت فعالیتشان مثبت است.
*آیا گروه دیگری هم در کنار شما هست؟
پاسخ: بله. گروه سومی هستند که با توجه به حکمت متعالیه قویاً کار میکنند اما متأسفانه حرفهایشان بیشتر فلسفی است یعنی وارد بحث تجربی علوم انسانی نشدهاند اما امروز مطالبشان را تنقیح کرده و به فکر روش تحقیق جدید افتادهاند.
*درنهایت از تلفیق گروههای فوق چه اتفاقی قرار است در حوزه علوم انسانی رخ دهد؟
پاسخ: درواقع عزمی در انقلابیهای کشور به وجود آمده است؛ یعنی بهاصطلاح حزب الهیها متوجه ضرورت تحول در علوم انسانی شدهاند و به هر شیوهای که دستشان میرسد، کار را دنبال میکنند.
*و در مقابل وضعیت اساتیدی که اعتقادی به تحول در علوم انسانی اسلامی ندارند چگونه است؟
پاسخ: کسانی که تفکر انقلابی ندارند، در ابتدای شروع به کار مرکز تحول، با نگاه تمسخرآمیز به قضیه نگاه میکردند، در برابر افکار انقلابیها مقاومت میکردند و میگفتند این کارها بیهوده است اما در حال حاضر که برخی نشانههای تحول را حس کردهاند، دیگر ساکت شده و مقابلههای قبلی را انجام نمیدهند.
*به نظر شما دلیل این سکوت چیست؟
پاسخ: چون یک سری کارهای عینی را دیدهاند، قانع شدهاند.
*آیا این یک اقناع علمی است؟
پاسخ: خیر. آنها اقناع علمی نشدهاند.
*پس سکوتشان چه معنایی میدهد؟
پاسخ: به نظر میرسد سکوتشان فرهنگی است نه سیاسی؛ یعنی احتمالاً به این نتیجه رسیدهاند که کارهایی در حال انجام شدن است.
*به نظر شما چرا برخی از اساتید به تحول در علوم انسانی اسلامی خوشبین نیستند؟
پاسخ: زیرا مرجع هویتیابی آنها علوم انسانی غرب است.
*آیا واقعاً علوم انسانی اسلامی جدا از شعارزدگی، آن قدر محتوا دارد تا با علوم انسانی غرب رودرو شود؟ به عبارت بهتر برای اداره جامعه و زندگی، راهکار مؤثر ارائه میدهد؟
پاسخ: به نظر بنده علوم انسانی اسلامی اگر مسیر و شاکله خود را پیدا کند، مانند عصای حضرت موسی (ع) است و علوم انسانی غرب نیز سحر ساحران. در همین مدت اندک از تشکیل مرکز تحول، اساتید مرعوب غرب، عظمت علوم انسانی اسلامی را دیدهاند اما سکوت اختیار کردهاند و سکوتشان نیز از همین منظر قابلتأمل است.
*اگر ممکن است مصداقی ماجرا را شرح دهید.
پاسخ: بنده سال 76 دکترای جامعهشناسی خود را دریافت کردم. وقتی به ایران آمدم نخستین کسی بودم که در این رشته کرسی نظریهپردازی دریافت کرده بود. نوآوری بنده نیز ارائه تئوری (فرد، جمع و رابطه) در پدیدههای اجتماعی بود که معتقدم در کنار یکدیگر مبنا و اصالت دارند؛ درصورتیکه نظریههای موجود در غرب یا فردگرا یا جمعگرا و یا رابطه گرا است.
به نظر بنده میتوان هر سه مقوله را یکی کرد؛ یعنی خلق یک «جامعهشناسی سه وجهی»
*آیا نقدی بر نظریه شما نیز شد؟ یعنی برای اساتید داخل یا خارج از کشور قابلقبول بود؟
پاسخ: آنها با نظریه بنده مقابله علمی نکردند؛ یعنی نمیگویند تو اشتباه میگویی اما به این نظریه توجه نیز نمیکنند.
*به نظر شما دلیل این کمتوجهی چیست؟
پاسخ: خب مشخص است؛ اگر این نظریه را قبول کنند پسازآن باید خیلی از مبانی فکریشان را نیز به هم بریزند. لذا اساتید مرعوب به لحاظ علمی قانع نیستند و به همین دلیل کسی در این ۲۰ سال، یک کلمه نقد بر آن ننوشته است.
*استقبال دانشجویان جوان از نظریه شما چگونه بود؟
پاسخ: برخلاف هم سن و سالهای خودم، کسانی که سن و سال کمتری داشتند از این نظریه استقبال کردند و هماکنون ۲ تن از دانشجویان دکترا در حال کار کردن بر آن میباشند.
*آیا نظریهها کاربردی خواهد شد؟
پاسخ: ما در مرحله تغییرات بنیانی هستیم که اگر به تحقیقات توسعهای و کاربردی تبدیل شود، به نظریهپردازی خواهد رسید. بنده در رشته جامعهشناسی وارد کاربرد نیز شدم. مثلاً چند تن از دانشجویان دکتری امروز نظریه جامعهشناسی هنر بنده را دنبال میکنند؛ یعنی استاد راهنما و دانشگاه محل تحصیل این دانشجویان، این نظریه را پذیرفته و همین پذیرفته شدن، نشان از این دارد که نظریه کاربردی شده است.
*بهصورت مصداقی میتوانید بگویید مثلاً در بحث اقتصاد اسلامی چه اقداماتی در مرکز تحول انجامشده؟ اصلاً آیا میتوان ادعا کرد که اقتصاد اسلامی در برابر اقتصاد سرمایهداری وجود خارجی دارد یا نه؟
پاسخ: در مرکز تحول بیشتر روی رشتههای روانشناسی، جامعهشناسی و مدیریت موفق بودهایم و در اقتصاد کمتر. البته اخیراً یک عضو جدید اضافه کردیم تا بحث اقتصادی را پیش ببرد اما در جواب سؤال شما باید بگویم حتماً اقتصاد اسلامی داریم و این اقتصاد بهمراتب مترقیتر از اقتصاد سرمایهداری است.
*برهان شما در این خصوص چیست؟
پاسخ: بهترین برهان برای اصالت اقتصاد اسلامی این است که امروز اقتصاد سرمایهداری رو به افول است. امروز آمریکا که مظهر نظام سرمایهداری است، ورشکستهترین و بدهکارترین کشور دنیا به لحاظ اقتصادی است زیرا با وام در تمام دنیا سرمایهگذاری کرده و این سرمایهگذاریها نیز جواب نداده است. ترامپ امروز علناً میگوید چرا ما باید خرج دنیا را بدهیم و یا اینکه ایران در زمان محمدرضاشاه نزد آمریکا از همه سوگلی تر بود اما سرمایهگذاری آمریکا اینجا نیز جواب نداد؛ بنابراین آمریکا میخواهد سرمایهگذاری خود را در داخل کشور خود انجام دهد.
*در مورد ورشکستگی آمریکا بیشتر توضیح دهید و اینکه نشانههای بیشتر این شکست کجاها خود را نشان میدهد؟
پاسخ: آمریکا پس از جنگ جهانی دوم به نحوی وارد صحنه شد که توانست دلار را پشتوانه پول جهانی کند اما امروز زمزمه معامله غیر دلاری در جهان شکلگرفته که همین مسئله نشان میدهد دلار دیگر قدرت سابق را ندارد. اینکه امروز آمریکا تعهدات خود را در جامعه بینالملل کمتر کرده نیز نشان از همین شکست دارد. درواقع این عقبنشینی تَرَکی است که بر دیوار نظام سرمایهگذاری افتاده و بهتدریج آن را از هم میپاشاند.
*این فروپاشی بهصورت مصداقی چگونه خواهد بود؟
پاسخ: مثلاً برخی ایالتهای آمریکا مانند کالیفرنیا یا تگزاس بسیار ثروتمند هستند و برخی مانند کلرادو چنین ثروتی را ندارند و از ثروت ایالتهای پولدار استفاده میکنند؛ درنتیجه سرمایهدارهای کالیفرنیا و تگزاس پیش خود میگویند ما مالیات دهیم تا کلرادو آباد شود؟ لذا هرگز حاضر نیستند بهجای دیگران مالیات دهند؛ بنابراین ایالتها آرامآرام از هم جدا خواهد شد. دولت فدرال نیز بهاندازه کافی بودجه نخواهد داشت که کل سیستم را اداره کند لذا آن فروپاشی که در شوروی سابق مشاهده کردیم، آرامآرام در آمریکا نیز با جدایی ایالتها اتفاق خواهد افتاد.
*چرا باوجوداین نشانههای آشکار، بازهم برخی مرعوب قدرت آمریکا هستند؟ آیا نسل جدید انقلاب نیز اینگونه فکر میکند؟
پاسخ: برای جواب به این پرسش مثالی میزنم. هنگامیکه ما در دانشگاه پهلوی درس میخواندیم، آرزوی رفتن به آمریکا را داشتیم چراکه همه شواهد و قرائن نشان میداد که آمریکا در رأس عالم است اما امروز این افولی که در آمریکا بهصورت تدریجی ایجادشده، برای دنیا ملموس است؛ یعنی آمریکا دیگر آن قدرت سابق را نزد کشورها ندارد.
*آیا نسل جدید انقلاب نیز اینگونه فکر میکند؟
پاسخ: خیر. جوانان انقلابی امروز بهتر این افول آمریکا را درک میکنند اما جوانان دهههای گذشته که هم سن و سالهای خودم هستند، هنوز مرعوباند!
*دلیل این ارعاب چیست؟
پاسخ: متأسفانه پایه نظام آموزشی ما بر ارعاب در مقابل نظام جهانی بنانهاده شده است. مثلاً دانشگاه شیراز افتخارش این بود که شعبهای از دانشگاههای آمریکا است و این وابستگی بهنوعی افتخار و رشد محسوب میشد اما نسل انقلابی امروز متوجه این وابستگی و زنجیرها شده است.
*یک مصداق از وابستگی علمی را نام ببرید.
پاسخ: اینکه به دانشجوی دکترای ما میگویند حتماً تا مقاله در مجلات isi نداشته باشید، استاد نخواهید شد، معنیاش این است که تا در برابر غرب زانو نزده و تعظیم نکنید، استاد نمیشوید. خب این یک مصداق بارز وابستگی است؛ آنهم در شرایطی که خود ما میتوانیم مرجعیت علمی باشیم.
درواقع آمریکا ضحّاک ماردوش شاهنامه فردوسی است که مغزها را می خورد؛ کشوری که ۹۵ درصد ژورنالهای علمی در آن منتشر میشود؛ یعنی فکر و اندیشهها را رسماً میخورد.
*در انتهای این گفتوگو اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید.
پاسخ: تحول در علوم انسانی درواقع یک تحقیق و کار بنیادی است که دستاوردهای آن نیز در کوتاهمدت قابلمشاهده نیست و حصول به نتیجه، نیاز به زمان دارد. لذا برای رسیدن به اهداف عالی نیاز به افراد دغدغه مند و عالم در این عرصه داریم تا در ابتدا به این تحول باور داشته و پسازآن با یک جهاد علمی و پژوهشی، کار را به سامان برسانند.
گفتوگو از دکتر محمود محمدی
انتهای پیام/