الیوم الجمعة 2024/11/01
Skip to main content
×

تحذير

Assign the component VirtueMart to a menu item

نشست علمی «بررسی حکمرانی مردمی از منظر شهید صدر» یازدهم مهرماه با سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین محمدحسین ملک‌زاده در پژوهشکده شهید صدر برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه می‌خوانید؛

سید محمدباقر صدر از پیشگامان طرح بحث‌هایی در حوزه فقاهت با رویکرد اجتماعی است و ایشان از نظریه‌پردازان اصلی در دوره معاصر در پهنه فقه الحکومی و فقه الاجتماع است. از جمله تعابیر و عناوینی که طرح آن به وسیله ایشان به انجام رسیده تعبیر «الفقه الاجتماعی» است. البته ایشان می‌خواستند کتاب خاصی با نام «مجتمعنا» تالیف کنند ولی متاسفانه امکان تالیف این کتاب برایشان فراهم نشد. اگر آن کتاب تالیف می‌شد منبع بهتری در اختیارمان بود.

نکته مهم این است؛ شهید صدر بدون شک یک فقیه اجتماعی حکومتی و سیاسی است. ایشان به شدت در این مسائل ورود دارد و اصلا یک فقیه بنشسته در کنج خانه نیست و کاملا در صحنه حضور دارد. خیلی فرق می‌کند انسانی که از نزدیک با مسائل درگیر باشد و با شناخت درست از مسئله به کار علمی بپردازد با کسی که از صحنه دور است و بر اساس تصورات ذهنی به نظریه‌پردازی می‌پردازد. مرحوم صدر در تمام دوران زندگی خودش دغدغه سیاست و حکومت داشته است.

لزوم تشکیل حکومت اسلامی

قدر متیقن از اندیشه سیاسی ایشان، لزوم تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت است ولی این اندیشه در سه دوره در قالب سه نظریه سیاسی عرضه شده است. در حقیقت اصل اندیشه واحد است ولی قالب ارائه متفاوت است. اینکه ما باید اقدام به تشکیل حکومت کنیم قدر متیقن است، ولی اینکه قالبش چه باشد تفاوت دارد. اگر این قالب‌های سه‌گانه را بشناسیم به نوعی نقش مردم و نگاه ایشان به نقش مردم در اداره جامعه را مشاهده می‌کنیم و می‌بینیم. نکته مهم این است شهید صدر در هر دوره به ارائه نظریات و تالیف کتب و رسائل در زمینه نظام‌سازی اسلامی درست زده و کاملا متاثر از نظریه سیاسی خود است.

این ادوار را می‌شود به این شکل تقسیم‌بندی کرد؛ نظر اول ایشان نظریه حکومت شورایی است. در دوره نخست حیات، ایشان بر اساس آیه شوری قائل به نظریه شورا است و اقدام سیاسی و تشکیل حکومت اسلامی را با الگوی شورایی پیشنهاد می‌کند. طبیعتا سخن گفتن از نقش مردم در این مرحله خیلی جا ندارد چون همه‌اش مردم است. در این مقطع مسئله تحزب، چه بسا متاثر از شرایط اجتماعی کشور عراق و جهان عرب از نقش و سهم زیادی برخورد است. ایشان به جد قائل به فعالیت حزبی است. بهترین ابزار برای امر به معروف و نهی از منکر در سطح سیاسی و اجتماعی را حزب می‌داند. شهید صدر معتقد بود حزبی تشکیل دهیم که کارش بالا بردن بصیرت دینی مردم باشد تا مردم به طور طبیعی خواستار شریعت اسلامی باشند.

در اینجا نکته‌ای درباره نظریه منطقه الفراغ عرض کنم. شهید صدر نظریه منطقه الفراغ را در همین دوره مطرح کرد و به همین خاطر افرادی این نظریه را در تقابل با اندیشه ولایت مطلقه فقیه تلقی می‌کنند. کسانی که چنین فهمی دارند باید به این پرسش جواب دهند چرا در دوره بعد که ایشان به ولایت مطلقه قائل شد این نظریه را انکار نکرد. درست است که شهید صدر نظریه منطقه الفراغ را در این دوره بیان کرده ولی این نظریه ناشی از این اندیشه نیست. ایشان نمی‌گوید قانون‌گذاری در این منطقه در اختیار مردم است بلکه بارها تاکید می‌کند پر کردن این منطقه خالی با قوانین الزامی در اختیار ولی امر و حکومت اسلامی است. پس نباید کسی از نظریه منطقه الفراغ استفاده کند تا بگوید شهید صدر به نقش مردم معتقد بود. بله، ایشان به نقش مردم معتقد بود ولی این اعتقاد از منطقه الفراغ درنمی‌آید.

نیازمند دلیل نقلی مستحکم

دوره دوم، دوره ولایت مطلقه فقیه است. امام خمینی می‌گویند ولایت فقیه امری است که تصورش به تصدیقش منجر می‌شود. لذا بحثی که ایشان در این رابطه مطرح می‌کند تنبیه‌گر است. بعدا که سراغ ادله می‌رود اصلا در مقام استدلال به ادله نقلیه نیست و آن را به عنوان موید مطرح می‌کند. این یک نوع نگاه است ولی نگاه دیگری که شهید صدر دارند این است که ولایت مطلقه نیازمند دلیل نقلی مستحکم است. دلیل نقلی که ایشان دارد روایت «اما الحوادث الواقعه» است. در دلالت روایت بحثی نیست. وقتی امام، رجوع امت به فقیه را مطرح می‌کند رجوع در امور سیاسی و کلان جامعه است. اگر اشکالی در روایت باشد در قسمت رجال است. شهید صدر مشکل قسمت رجال را حل می‌کند و به آن قائل می‌شود. شهید صدر در این دوره به سازماندهی سازمان مرجعیت، تربیت طلاب زمان‌شناس و سایر امور تنظیم‌کننده حوزویان توجه ویژه دارد.

ادبیات ولایت مطلقه فقیه معمولا این طور پیش می‌رود که فقیه به لحاظ شرعی موظف است اقدام کند و حکومت تشکیل دهد و در راس حکومت قرار بگیرد تا احکام الهی را در جامعه اجرا کند. از آن طرف مردم هم شرعا موظف هستند به فقیه کمک کنند. در ادبیات مطلقه فقیه اینطور نیست که فقیه نسبت به مردم برتری داشته باشد بلکه همه دارند وظیفه شرعی خودشان را انجام می‌دهند. دوره سوم هم تلفیقی از نظریه شورا و ولایت مطلقه فقیه است. این کلیتی از نظرات ایشان است.

پس در دوره نخست فقط نقش مردم را داریم، اگر فقیه هم می‌آید به خواست مردم وارد عرصه می‌شود. من نمی‌دانم ولی شاید در این دوره ایشان متاثر از فضای فکری حاکم بر مصر بوده است. مصری‌ها خط مقدم مواجهه با تمدن غربی هستند. دانشمندان مصری برای اینکه به جهان نشان دهند در برابر دموکراسی غربی، اسلام هم حرفی برای گفتن دارد و اسلام دین متمدنی است گشتند و نظریه شورا را به عنوان جایگزین دموکراسی غربی مطرح کردند.

شاید شهید صدر هم متاثر از این اندیشه بوده است. به هر ترتیب در دوره اول نقش مردم واضح است. در دوره دوم نقش مردم ذیل ولایت فقیه تعریف می‌شود. البته ایشان وقتی مرجع تقلید را تعریف می‌کند تصریح می‌کند مرجع یکی از همین مردم است که رفته و تخصصی پیدا کرده است. پس حتی حکومت فقیه را هم حکومت یکی از مردم می‌داند. در دوره سوم هم که تلفیق صورت می‌گیرد نقش مردم بسیار پررنگ‌تر می‌شود.

نشست علمی «بررسی حکمرانی مردمی از منظر شهید صدر» یازدهم مهرماه با سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین محمدحسین ملک‌زاده در پژوهشکده شهید صدر برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه می‌خوانید؛

سید محمدباقر صدر از پیشگامان طرح بحث‌هایی در حوزه فقاهت با رویکرد اجتماعی است و ایشان از نظریه‌پردازان اصلی در دوره معاصر در پهنه فقه الحکومی و فقه الاجتماع است. از جمله تعابیر و عناوینی که طرح آن به وسیله ایشان به انجام رسیده تعبیر «الفقه الاجتماعی» است. البته ایشان می‌خواستند کتاب خاصی با نام «مجتمعنا» تالیف کنند ولی متاسفانه امکان تالیف این کتاب برایشان فراهم نشد. اگر آن کتاب تالیف می‌شد منبع بهتری در اختیارمان بود.

نکته مهم این است؛ شهید صدر بدون شک یک فقیه اجتماعی حکومتی و سیاسی است. ایشان به شدت در این مسائل ورود دارد و اصلا یک فقیه بنشسته در کنج خانه نیست و کاملا در صحنه حضور دارد. خیلی فرق می‌کند انسانی که از نزدیک با مسائل درگیر باشد و با شناخت درست از مسئله به کار علمی بپردازد با کسی که از صحنه دور است و بر اساس تصورات ذهنی به نظریه‌پردازی می‌پردازد. مرحوم صدر در تمام دوران زندگی خودش دغدغه سیاست و حکومت داشته است.

لزوم تشکیل حکومت اسلامی

قدر متیقن از اندیشه سیاسی ایشان، لزوم تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت است ولی این اندیشه در سه دوره در قالب سه نظریه سیاسی عرضه شده است. در حقیقت اصل اندیشه واحد است ولی قالب ارائه متفاوت است. اینکه ما باید اقدام به تشکیل حکومت کنیم قدر متیقن است، ولی اینکه قالبش چه باشد تفاوت دارد. اگر این قالب‌های سه‌گانه را بشناسیم به نوعی نقش مردم و نگاه ایشان به نقش مردم در اداره جامعه را مشاهده می‌کنیم و می‌بینیم. نکته مهم این است شهید صدر در هر دوره به ارائه نظریات و تالیف کتب و رسائل در زمینه نظام‌سازی اسلامی درست زده و کاملا متاثر از نظریه سیاسی خود است.

این ادوار را می‌شود به این شکل تقسیم‌بندی کرد؛ نظر اول ایشان نظریه حکومت شورایی است. در دوره نخست حیات، ایشان بر اساس آیه شوری قائل به نظریه شورا است و اقدام سیاسی و تشکیل حکومت اسلامی را با الگوی شورایی پیشنهاد می‌کند. طبیعتا سخن گفتن از نقش مردم در این مرحله خیلی جا ندارد چون همه‌اش مردم است. در این مقطع مسئله تحزب، چه بسا متاثر از شرایط اجتماعی کشور عراق و جهان عرب از نقش و سهم زیادی برخورد است. ایشان به جد قائل به فعالیت حزبی است. بهترین ابزار برای امر به معروف و نهی از منکر در سطح سیاسی و اجتماعی را حزب می‌داند. شهید صدر معتقد بود حزبی تشکیل دهیم که کارش بالا بردن بصیرت دینی مردم باشد تا مردم به طور طبیعی خواستار شریعت اسلامی باشند.

در اینجا نکته‌ای درباره نظریه منطقه الفراغ عرض کنم. شهید صدر نظریه منطقه الفراغ را در همین دوره مطرح کرد و به همین خاطر افرادی این نظریه را در تقابل با اندیشه ولایت مطلقه فقیه تلقی می‌کنند. کسانی که چنین فهمی دارند باید به این پرسش جواب دهند چرا در دوره بعد که ایشان به ولایت مطلقه قائل شد این نظریه را انکار نکرد. درست است که شهید صدر نظریه منطقه الفراغ را در این دوره بیان کرده ولی این نظریه ناشی از این اندیشه نیست. ایشان نمی‌گوید قانون‌گذاری در این منطقه در اختیار مردم است بلکه بارها تاکید می‌کند پر کردن این منطقه خالی با قوانین الزامی در اختیار ولی امر و حکومت اسلامی است. پس نباید کسی از نظریه منطقه الفراغ استفاده کند تا بگوید شهید صدر به نقش مردم معتقد بود. بله، ایشان به نقش مردم معتقد بود ولی این اعتقاد از منطقه الفراغ درنمی‌آید.

نیازمند دلیل نقلی مستحکم

دوره دوم، دوره ولایت مطلقه فقیه است. امام خمینی می‌گویند ولایت فقیه امری است که تصورش به تصدیقش منجر می‌شود. لذا بحثی که ایشان در این رابطه مطرح می‌کند تنبیه‌گر است. بعدا که سراغ ادله می‌رود اصلا در مقام استدلال به ادله نقلیه نیست و آن را به عنوان موید مطرح می‌کند. این یک نوع نگاه است ولی نگاه دیگری که شهید صدر دارند این است که ولایت مطلقه نیازمند دلیل نقلی مستحکم است. دلیل نقلی که ایشان دارد روایت «اما الحوادث الواقعه» است. در دلالت روایت بحثی نیست. وقتی امام، رجوع امت به فقیه را مطرح می‌کند رجوع در امور سیاسی و کلان جامعه است. اگر اشکالی در روایت باشد در قسمت رجال است. شهید صدر مشکل قسمت رجال را حل می‌کند و به آن قائل می‌شود. شهید صدر در این دوره به سازماندهی سازمان مرجعیت، تربیت طلاب زمان‌شناس و سایر امور تنظیم‌کننده حوزویان توجه ویژه دارد.

ادبیات ولایت مطلقه فقیه معمولا این طور پیش می‌رود که فقیه به لحاظ شرعی موظف است اقدام کند و حکومت تشکیل دهد و در راس حکومت قرار بگیرد تا احکام الهی را در جامعه اجرا کند. از آن طرف مردم هم شرعا موظف هستند به فقیه کمک کنند. در ادبیات مطلقه فقیه اینطور نیست که فقیه نسبت به مردم برتری داشته باشد بلکه همه دارند وظیفه شرعی خودشان را انجام می‌دهند. دوره سوم هم تلفیقی از نظریه شورا و ولایت مطلقه فقیه است. این کلیتی از نظرات ایشان است.

پس در دوره نخست فقط نقش مردم را داریم، اگر فقیه هم می‌آید به خواست مردم وارد عرصه می‌شود. من نمی‌دانم ولی شاید در این دوره ایشان متاثر از فضای فکری حاکم بر مصر بوده است. مصری‌ها خط مقدم مواجهه با تمدن غربی هستند. دانشمندان مصری برای اینکه به جهان نشان دهند در برابر دموکراسی غربی، اسلام هم حرفی برای گفتن دارد و اسلام دین متمدنی است گشتند و نظریه شورا را به عنوان جایگزین دموکراسی غربی مطرح کردند.

شاید شهید صدر هم متاثر از این اندیشه بوده است. به هر ترتیب در دوره اول نقش مردم واضح است. در دوره دوم نقش مردم ذیل ولایت فقیه تعریف می‌شود. البته ایشان وقتی مرجع تقلید را تعریف می‌کند تصریح می‌کند مرجع یکی از همین مردم است که رفته و تخصصی پیدا کرده است. پس حتی حکومت فقیه را هم حکومت یکی از مردم می‌داند. در دوره سوم هم که تلفیق صورت می‌گیرد نقش مردم بسیار پررنگ‌تر می‌شود.

COM_FARA_COMMENT_YOUR_COMMENT

captcha