دکتر سیدعلیرضا واسعی دانشیار گروه هنر و تمدن اسلامی پژوهشکده اسلام تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در همایش بزرگداشت مقام شامخ علمی جناب خواجه نصیرالدین طوسی به ارائه سخن پرداخت که در ادامه از نظر شما می گذرد:
به مناسبت پنجم اسفند، سالروز تولد خواجه نصیر طوسی، به شایستگی در باره او گفتگوهایی درمیگیرد تا ابعاد شخصیتی وی بیش از پیش شناخته شود. او که در زندگی پرفراز و نشیب خود، به ویژه در عهد حملات مغولان و فروپاشی خلافت عباسی حضور و نقشی فعال داشت، عالمی دینی، دانشمندی اخلاقی، فیلسوفی اجتماعی، مدبری سیاسی و از همه مهمتر، متفکری تمدن اندیش بود و بینش تمدنی وی بیش از دیگر ابعاد فکری او قابل مداقه و اعتناست.
وی بر پایه نظریه ارزشمندی اخلاق در شکلدهی به تمدن، کتاب الطهاره ابوعلی مسکویه را به خواست حاکم اسماعیلی مذهب - ابومنصور عبدالرحیم، ناصرالدین ابوالفتح- که در تهذیب اخلاق بود، به فارسی برگرداند، اما تابع دغدغههایی که ذهن اور را به خود مشغول داشته بود، دو مقوله مهم حکمتعملی، یعنی تدبیر منزل و سیاست مدن را که در آن کتاب مورد گفتگو قرار نگرفته بود، به آن افزود تا بتواند پیام تمدنی خود را در لوای امر اخلاقی عرضه دارد، به ویژه آن که رفتار تند و غیرتمدنی اسماعیلیان در دورههای پیشین سائق جدی وی در این حوزه بود.
مباحث گسترده، عمیق و ارزشمند خواجه در این کتاب که با نام اخلاق ناصری نامبردار شد، معطوف به انسانی است که جز همبودگی با دیگران راهزیستی برای وی متصور نیست، ازین رو باید برای ضرورتهای حیات اجتماعی وی اندیشه کند و تمدن همان چیزی است که وی بدان پناه برده و ذیل آن، با بهرهگیری از تجارب فکری پیشینیان به عرضه اندیشههای خویش پرداخت. فلسفه تمدن او را در سه اصل مهم میتوان برجستهسازی کرد.
۱.اصل تقدم اخلاق اجتماعی بر اخلاق فردی یا تبیین اخلاق فردی در چارچوب اخلاق اجتماعی. خواجه به رغم تأکیدی که بر تهذیب اخلاق فردی دارد و مقاله مفصل آغازین کتاب را به آن اختصاص میدهد، اما نگاه وی به آن با درنظرداشت انسان اجتماعی است. فضایل اخلاقی و رذایل آن، از منظر او تنها در پرتو حیات اجتماعی قابل ارزشگذاری است و سعادت انسانی را که غایت زندگی آدمی است در چهار جنس میداند؛ حکمت، شجاعت، عفت و عدالت که همگی در جامعه معنا می یابند.
۲.اصل تعریف عدالت در پرتو محبت یا تقدّم محبت بر عدالت. عدالت که به اعتقاد خواجه اشرف فضائل انسانی و مایه قوام هستی و دوام جوامع انسانی و پایه همه فضایل دیگر است، به معنای مساوات و انصافگری است، یعنی انسان همان گونه که دوست دارد با وی به انصاف رفتار شود، عمل نماید، اما بیگمان زمانی نیاز بهعدالت پیدا میشود که آدمیان در ستیز و ناسازگاری و رقابت با یکدیگر و تصاحب بیشتر باشند و چون پای محبت به میان آید، دیگر نیازی به عدالتورزی پیدا نمیشود، از این رو باید بر گسترش محبت و ترویج آن پافشاری کرد و البته او به دقت تمایز آن با الفت، مودت و عشق را مینمایاند.
۳. مهمتر از آن دو، اصل شناسایی دیانت در چارچوب تمدن یا تقدم تمدن بر قوانین شریعت است و این تقدمانگاری، پایه همه تبیینهای دیگر خواجه قرار دارد. از منظر او ناموسالهی که توسط پیامبران و رسولان آورده شده، برای تنظیم روابط میان آدمیان و اصلاح زندگی اجتماعی آنان است و هر گاه داده و آموزهای از ای چنین کارکردی خالی باشد و عملا زمینه ناسازگاری انسانها و مایه اخلال روابط آدمیان گردد، باید خوانش دیگری از آن داشت؛ تمدن، ملاک و معیار ارزشیابی قوانین و شرایع آسمانی است و تنها در پرتو آن میتوان اعتبار یا کارآمدی ادیان را سنجید و اندازهگیری کرد.
اندیشههای تمدنی خواجه که بر کل کتاب اخلاق ناصری و نیز کتاب اوصافالاشراف او سیطره دارد، کمتر مورد تحقیق و پردازش مدققانه واقع شده، هر چند تأثیرات آن بر افرادی چون ابن خلدون و از آن طریق به جهان بعدی، برجسته و آشکار است و امروزه بیش از هر زمانی باید به آنها پرداخت