متن زیر یادداشتی است که دکتر سیدمحمدرضا تقوی استاد روانشناسی بالینی دانشگاه شیراز نوشته است:
در پژوهش آل عمران (۱۴۰۰) که با روش پدیدار شناسی بر روی ده نفر از افراد افسرده انجام گرفت از روش مصاحبه عمیق استفاده شد و متغیر«تعلقات دنیوی» مورد بررسی قرار گرفت. متناسب با تحقیقات پیشین، افراد افسرده سه دسته اصلی تعلقات را نشان دادند. اولین مضمون اصلی به دست آمده «تعلق به افراد» بود که از مضامین فرعی آن می توان «تعلق به دوستان اعم از جنس موافق و مخالف، تعلق به خانواده مثل همسر، پدر و مادر و فرزند، تعلق به تایید دیگران و تعلق به افراد خاص مثل معلم و مشاور» نام برد.
دومین مضمون اصلی، «تعلق به دارایی» نام گرفت که از مضامین فرعی آن می توان به «تعلق به خانه و ملک و تلاش برای ازدیاد آنها، وسائط نقلیه شخصی و ارتقاء آن، پول و حرص پول، خوراک و پوشاک» نام برد. سومین مضمون اصلی «تعلق به موقعیت» نام گرفت که از مضامین فرعی آن می توان به «تعلق به قدرت و اعتبار مثل داشتن وجاهت اجتماعی، برخورداری از قدرت و جایگاه اجتماعی ویژه، حب ریاست و تسلط بر زیردستان، تعلق به شغل و موقعیت شغلی، حب شهرت به شکل عام، خاص و در فضای مجازی، حب تحصیلات از طریق برتری رشته تحصیلی و تحصیل در دانشگاه های معروف از مضامین فرعی آن بودند.
از مقایسه کدهای بدست آمده با پژوهش تقوی (۱۳۹۶) می توان بیان داشت: کد تعلق به افراد با زیر گروه تعلق عاطفی و کد تعلق به دارایی ها با زیر گروه به مادیات و کد تعلق به موقعیت ها با زیر گروه تعلق به وضع موجود دارای انطباق نسبتا بالایی است .به شکلی که بسیاری از کد های فرعی در مصاحبه با گویه های ذکر شده در سوالات تطابق دارد. ….
نکته قابل توجه، علت شناسی اندیشمندان مسلمان از بیماری افسردگی است که با نگاه این پژوهش (نقش تعلق در افسردگی) تطابق دارد: «یعقوب ابن اسحاق کندی» (۲۹۴-۲۲۱ق، به نقل از عباس،۱۴۳۷،ص۲) با تألیف کتاب «فیالحیله لدفع الحزان» در قرن نهم میلادی، از اولین دانشمندان مسلمانی است که به علتشناسی و درمان حزن (افسردگی) پرداخته است.
کندی (۲۲۱-۲۹۴ق؛ به نقل از عباس،۱۴۳۷،ص۲) افسردگی را یک «درد روانی» تلقی میکند که دلیل آن را منحصر در دو علت «از دست دادن امور محبوب» و «عدم دستیابی به امور مطلوب» میداند. از نگاه وی از آنجا که زندگی دنیایی پایدار نبوده و هیچکس نمیتواند بر همه آنچه رغبت دارد، برسد و یا مانع از دست دادن شیء و یا شخص و یا موقعیت مورد علاقه خود شود، پس باید امور محبوب خود را از یک دنیای پایدارتر انتخاب نماید تا از بقای آن اطمینان حاصل کند.
کندی (۱۴۰۴،ص۱۱) با تقسیم افسردگی به دو نوع معتقد بود که حالات افسرده وار یا از اراده خود افراد ناشی شده و یا به واسطه امور بیرونی شکل میگیرد. او همچنین راهکارهای دهگانه ای را جهت درمان افسردگی ارائه کردهاست. پس از کندی، شاگرد وی «ابوزید احمد بن سهل بلخی» (۳۲۲-۲۳۵ق) از دانشمندان شیعی قرن دهم میلادی در کتاب «مصالح الابدان و الأنفس» به تبیین علل افسردگی انواع و راهکارهای درمانی آن پرداخته است. بلخی نیز علت افسردگی را «از دست دادن شیء محبوب» دانسته و با تقسیم افسردگی به دو نوع، منشاء یکی را جسمانی و منشأ دیگری را روانی تلقی کرده است .
مقایسه نتایج تحقیق حاضر با دیدگاه آیت الله حائری شیرازی
از نگاه آیت الله حائری شیرازی (۱۳۹۶) می توان تعلقات را به دو دسته خاکی و مافوق خاکی تقسیم کرد. با این دیدگاه تعلقات متکثر نیستند و واحدند. انسان یا به خاک و دنیا تعلق دارد و یا به مافوق آن و تکثرات تنها در ظاهرند و نه بیشتر و ترحیجی نسبت به یکدیگر ندارند. اگر کنه تعلق دنیوی را در افراد، دچار تردید کنیم و از دلبستگی به امور لرزه پذیر رهایشان کنیم می توانیم سلامت روانی را برایشان به ارمغان بیاوریم.
درمان افسردگی از دو منظر سکولار و دینی
حالتی را در نظر بگیرید که افسردگی فرد به دلیل احساس گناهی است که به دلیل آسیب رساندن بیمار به یک شخص ثالث رخ داده است. درمانگر روانشناسی رایج سعی میکند به هر ترتیبی شده، فرد را به زندگی معمولی برگرداند؛ چرا که در این دیدگاه، افسردگی همیشه مذموم است؛ زیرا فرد افسرده، سربار جامعه است و نمی تواند در نظام سرمایه داری به چرخۀ تولید کمک کند (به ظاهر گفته می شود که هر کس حق دارد اشتباه کند).
اما همین مسئله را وقتی یک درمانگر روانشناس با دیدگاه دینی تحلیل می کند، اجازه می دهد که افسردگی فرد در این حالت ادامه یابد؛ زیرا بر مبنای اعتقادات دینی، افسردگی بر دو نوع است: افسردگی مذموم و افسردگی ممدوح. افسردگی ممدوح وقتی است که انسان خطایی مرتکب شده یا باعث آسیب رساندن به شخص دیگری شده یا گناهی مرتکب شده و … . در این حالت، افسردگی ممدوح است؛ چون موجب تعالی فرد و جامعه می شود.
در دیدگاه دینی، به انسان مانند نظام سرمایه داری، ابزاری نگاه نمیشود که تحت هر شرایطی باید در خدمت توسعه باشد. اینجا تعالی جایگزین توسعه می شود. هدف از درمان، رشد و تعالی و تکامل فرد است و از آنجا که حیات، فراتر از نشئۀ مادی جریان خواهد داشت، پس این نوع از افسردگی گرچه ممکن است در نشئۀ دنیا آسیب رسان باشد اما در نهایت، موجب کمال فرد و جامعه می شود، البته این بحث ظرایف بسیاری دارد که از حوصلۀ نوشتار فعلی خارج است، اما اگر به همین مختصر توجه شود، مشخص میشود که چگونه یک مشکل واحد بر مبنای دیدی متفاوت که ادیان الهی از هستی، انسان و غایت او، در نظر گرفتن نظام تکوین، در نظر گرفتن هدف خلقت تجربی رایج نیز به غلط جای وحی و دانش الهی انسان و … دارند؛ میتواند در علوم انسانی- اجتماعی تحولی شگرف ایجاد کند.
همین جا باید متذکر شد که منظور از طرح این موضوع، نادیده گرفتن دانشهای موجود نیست، بلکه دانشهای رایج باید در جایگاه واقعی خود قرار گیرند. قطعاً این جایگاه جلوتر و حتی همارز دانشی که از طریق وحی به ما رسیده و خطاناپذیر است، نیست و باید جایگاه علوم تصحیح شود. این جایگاه پس از طرح دیدگاه ایجابی علوم انسانی اسلامی و با ارائه منطق ویژه خود، مشخص می گردد.
بیمار افسرده ای را در نظر بگیرید که به دلیل از دست دادن شیء یا شخص مورد علاقه اش و همچنین به دلیل انجام کار نادرستی که منجر به آسیب به شخص دیگری شده، دچار افسردگی شده است. برای مشکل نخست، درمانگر روانشناسی رایج سعی می کند خطای بیمار در میزان اهمیت دادن به شیء یا شخص مورد علاقه اش را بررسی کند و در صورتی که فرد در ارزیابی از اهمیت شیء/فرد دچار اشتباه شده است، آن خطا را شناسایی کرده، در اصلاح آن بکوشد.
دیدگاه دینی علاوه بر این کار سعی می کند میزان تعلّق فرد به شیء یا شخص از دست رفته را نیز شناسایی و رفع کند؛ زیرا تعلّق به اشیا یا هر گونه تعلّقی به دنیا از دیدگاه ادیان مشکل زاست و انسان باید با رها کردن تعلّقات، خود را برای طی طریق به مراتب بالاتر آماده کند. البته ورود درمانگر به این حیطۀ معنوی درمان بستگی به میزان آمادگی مراجع دارد. حالت دوم، حالتی است که واقعاً چیزی که فرد از دست داده، آن قدر مهم بوده است که به طور معمول، یک شخص بهنجار را افسرده می سازد.
درمانگر درمانهای رایج در این قبیل موارد بیان می کند که مشکل به وجود آمده یک واقعیت است و از طریق تکنیک سود و زیان سعی می کند بیمار را متقاعد کند که پذیرفتن واقعیت به نفع اوست. در طرف دیگر، استراتژی درمانگر دینی آن است که به بیمار توجه دهد که بررسی کند در این اتفاق چه نکتۀ پندآموزی وجود داشته که اگر چه در کوتاه مدت موجب افسردگی فرد شده، اما در درازمدت (با در نظر گرفتن گستره زندگی فرد که ابدیت باشد) به نفع اوست؛ زیرا از نظر دینی، هیچ چیز به طور تصادفی اتفاق نمی افتد. تمام نعمتها و چیزهایی که ما ظاهراً آن را نقمت می دانیم، همه طراحی شده از سوی رب العالمین و به منظور تربیت ماست. بنابراین باید نکتۀ حادثه را برای پیشرفت یافت و از موقعیت به دست آمده برای تکامل و رفع ضعف های احتمالی سود جست.