نشست معرفی و بررسی کتاب «تنوع و تمدن در اندیشه اسلامی» روز گذشته در خانه کتاب و ادبیات ایران با حضور حجتالاسلام والمسلمین حبیب بابایی(مولف) و محمدهادی همایون(منتقد) برگزار و به صورت زنده از پلتفرم اسکای روم و آپارات پخش شد.
در ابتدای نشست معرفی و بررسی کتاب «تنوع و تمدن در اندیشه اسلامی» حجتالاسلام والمسلمین حبیب بابایی با بیان اینکه ایده نوشتن این کتاب از حدود ۱۰سال پیش و مانند قطعات پازلی کنار هم چیده شده است، گفت: موضوع تنوع یکی از موضوعات قرآنی در اندیشه اسلامی است و ریشههای تنوع را باید در تفکر اسلامی جست وجو کرد. تنوع در خلقت برای منِ مسلمان و محقق این سوال را ایجاد میکند که نسبت بین این تنوع خلقی چیست؟ چگونه میتوانیم نگاه پارادوکسی را پاسخ دهیم؟ چیزی که انگیزه من را در نگاه به تمدن جدیتر میکند نگاه تاریخی است. در تاریخ گذشته به حدی تنوعات فکری داشتیم که کتابهایی را در این زمینه تالیف کردیم. ما در یک واقعیت و بستر واقعی تنوع، فارغ از اینکه تنوعات کدام حق و کدام باطل است، زندگی کردیم.
این نویسنده عنوان کرد: تنوع در تفکر مدرن از دیگر موضوعاتی بود که باعث شد به سمت موضوع تمدن و تنوع در اندیشه اسلامی بروم. سه لایه از تنوع را در مسیر تاریخی طی کردیم؛ تنوع برخاسته از خلقت، تنوع بعد از اسلام و تنوع بعد از ورود مدرنیته به دنیای اسلام. پرسش اصلی این است که در این تکثرهای لایه به لایه چگونه میتوانیم صحبت از تمدن توحیدی به میان بیاوریم؟ چگونه میتوانیم در لابه لای تنوعات مختلف، خلوص تمدنی خود را حفظ کنیم؟ این پرسش اصلی است که من در کتاب به آن پرداختم و سعی کردم ابعادش را گسترش دهم. مساله دیگر این است که آیا میتوان در بستر فرهنگ مدرن صحبت از تمدن اسلامی کرد یا خیر.
وی همچنین بیان کرد: ما در تنوعاندیشی دو مشکل عمده داریم؛ ما مسلمانان نوعا به بحث توحید خو گرفته و عادت کردیم و غلبه بحثهای توحیدی کمتر اجازه داده به بحثهای تنوعی بپردازیم. رابطه توحید، تکثر و تفکر اسلامی چیست؟ چرا تنوعاندیشی برای ما مشکل شده است؟ ما همیشه نگران بودهایم که اگر وارد بحثهای تنوع و تکثر شویم دچار نوعی از نسبیّت و دوری از حقانیت بشویم. این دو نگرانی و واقعیتی که در بین مسلمانان و نخبگان جهان اسلام وجود داشته و هر دو دغدغهها علیرغم درست بودن به نتیجه غلط منتهی شده است؛ به این صورت که ما موضوع تمدن را از جغرافیای پژوهشی حذف کردیم و در کلام، الهیات و فلسفه با رویکرد اجتماعی به آن نپرداختیم؛ هر جا صحبت از تنوع شد مدام محتاطانه صحبت کردیم.
او تصریح کرد: در بررسیهای تمدن اسلامی از سوی شرقشناسان عملا چون تکثر، تنوع و چند فرهنگی در دنیای مدرن و جهان مسیحیت، برایشان مساله بوده وقتی با شابلونهای نظری خود تمدن اسلامی را قرائت کردند یکی از سوالات مرکزی آنها این بود که تکثر و تنوع اسلامی با یگانگی در اسلام چه نسبتی دارد؟ در این کتاب، جای این تعدد و تنوع را در تمدن اسلامی نشان میدهم و حدود ۲۰۰ صفحه از کتاب را به چیستی تمدن در فلسفه، الهیات، تاریخ، جامعهشناسی و… اختصاص دادم. وقتی در کتاب وارد بحث اسلامی بودن تمدن میشوم از میان مسائل تمدن اسلامی روی قرآن تاکید کردم و کمتر سراغ روایات رفتم.
حبیب بابایی در پایان سخنان خود گفت: اصلیترین صحبت من در این کتاب به فصل وحدت و تنوع برمیگردد و سعی کردم الگویی از منظر قرآنی ارائه دهم که در آن، الگویی برآمده از نسبت و رابطه سُبل و سَبیلها(که یک امر متکثر و متنوع در قرآن است) با صراط (که یک امر واحد در قرآن است) را نشان دهم و از این رابطه الهام بگیرم برای اینکه چه بسا بتوانیم این رابطه را در تمدن اسلامی لحاظ کنیم و رابطه صراط یگانه و سبل چندگانه در عالم تحقق تمدنی را هم منظور کنیم. اگر صراط تمدنی بخواهد در میان مسلمانان شکل بگیرد باید ظرفیتهای سُبل الهی در جامعه مسلمانان فعال و این سبیلها با هم متراکم شوند؛ از انباشته شدن سَبیلهای الهی میتوانیم صراط تمدنی تراکم یافته را روی زمین به راه کنیم.
در ادامه این نشست، محمدهادی همایون از حجتالاسلام والمسلمین حبیب بابایی به دلیل پایمردی در موضوع تمدن در کارهای شخصی و به راه انداختن جریان در بین اهل تمدن و تمدنپژوهان تشکر کرد و افزود: موضوع تمدن یک فرصت خوب برای ما است که در سادهترین حالت به هیچ وجه از لحاظ غنای ادبیات از ادبیات جهان در این حوزه عقب نیستیم؛ شاید در دانشهای دیگر عقب مانده باشیم و نیاز باشد به سرعت و با طی مسیر میانبُر، داشتههای جهان امروز را داشته باشیم و بر اساس نگاه علمی خودمان عمل کنیم. اما در حوزه تمدن پا به پای ادبیات جهانی پیش میرویم. فرصت انقلاب اسلامی و ایده بزرگی که با نام تمدن اسلامی بر پیشانی جریان انقلابی اسلامی به عنوان یک ایده اصلی، عملیاتی و امر نهایی، قرار داده شده است و کمک کرد تا بتوانیم روی این ادبیات مسلط شویم.
او همچنین اظهار کرد: نویسنده کتاب به صراحت ادعاء دارد که ادعای مهمی است و به دنبال چهارچوب نظری کاملا آرمانی برای تمدن نیست. امروز اگر نسخهای برای تمدن میپیچیم باید نیازهای واقعی را ببینیم. نویسنده به جای اینکه الگوی کلان را توضیح دهد یک مساله مهم که جزء مسائل مهم و محوری تمدن است را مطرح میکند. البته به این تبیین صحیح و دقیق، نقد وارد است. این امر در مقام عمل باید رخ دهد. فکر میکنم نباید از این مساله غفلت کنیم که اگر چه باید علم را در اختیار مردم قرار دهیم اما در مقام ملکوت و مقام پایههای محکم نظری باید کاملا موضوع را حل و فصل کرده باشیم. دلیلی ندارد که سفارشدهندگان نسخه ما به همه چیزهای پشت صحنه مسلط شوند تا ما بتوانیم نسخه خود را بگیریم.
این منتقد در ادامه تصریح کرد: ما از گفتوگو در مقامات بالاتر و ساحتهای نظریتر بینیاز نیستیم. نسخههای ما به این دلیل زیاد است که در مبانی بالا تکیلفمان مشخص نشده است. ما باید با هم توافق کنیم که اساسا تمدن چیست چرا که از حوزهای صحبت میکنیم که بسیاری از مبانی آن با هم مشترک است. نویسنده نگاه بومی و دینی دارد و مساله را به دقت متوجه شده و تشخیص داده است. همچنین به موضوعی مهم پراخته و مساله محور است.
همایون بیان کرد: تصویری که از تمدن داریم برخاسته از تحولاتی است که در قرنهای ۱۷ و ۱۸ از دل سرزمینهای اروپایی اتفاق افتاده است و این اتفاق برای ما یک تصویر کلان ساخته است و هر زمان که صحبت میکنیم، ناخودآگاه ما به این سمت میرود که این تصویر را اصل قرار دهیم. به اعتقاد من اتفاقی که در سرزمینهای اروپایی رخ داده حلقهای از مجموعه به هم متصل تاریخی است که دین در آن تاثیر صد در صدی داشت.
او با اشاره به اینکه باید بپذیریم که موضوعی که به سمتش میرویم برخاسته از جامعه ظهور و روابط در جامعه رجعت باشد، مطرح کرد: تنوع در نظام تمدنی غرب ضد وحدت و بر اساس تشتت است و این را در عرصه ادیان، روش تحقیق، فرهنگ، هنر، روش تجارت و… میبینیم. بنابراین این جزء ویژگیهای تمدنی است که ما را مجبور میکند این تنوع را بپذیریم. اما تنوع ما در یک سلسله مراتب ما را به سمت قله میبرد. این نگاه ذیل امام تعریف میشود و حقیقت امام تمام درجات توحید را برای ما تعریف میکند. تنوع و تکثر در بهشت، تشتت در غرب نیست. تنوع فرهنگی به معنایی که ما میشناسیم در تمدن غرب جایی ندارد چون ما به سمت جامعه امام زمانی در حال حرکت هستیم. اگر ما به سمت وحدت حرکت کنیم جغرافیایی هم که برای خودمان ترسیم میکنیم به همین سمت خواهد بود.
محمدهادی همایون در پایان گفت: نویسنده در کتاب به اخلاق توجه دارد و به عبارتی موضوع را تحت اخلاق قابل حل شدن میداند. سه نظام فقه، اخلاق و عقاید داریم که نمیتوان حد میانی را نگه داریم. زبان اخلاق، زبان جهانیتر است. وقتی از اخلاق منهای فقه صحبت میکنیم به هیچ وحدت و درکی نخواهیم رسید. باید بر روی اخلاقی توافق کنیم که بر یک نظام فکری استوار باشد.