نخستین نشست از سلسله جلسات تخصصی «فصل تحول» با عنوان «دولت سیزدهم: گفتمان عدالت و جمهوریت» در دانشگاه تهران برگزار شد.
دکتر سیدسعید زاهد زاهدانی استاد دانشگاه و رئیس پژوهشکده تحول و ارتقاء علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه شیراز در این نشست درباره عدالت و جمهوریت به ارائه سخن پرداخت که در ادامه از نظر شما می گذرد:
مطالب خود را پیرامون عدالت و جمهوریت ذیل دو شعار اصلی انقلاب اسلامی؛ استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی، خدمت شما عزیزان ارائه می کنم:
ابتدا لازم است دو واژه عدالت و جمهوریت را تعریف کنیم و بعد به ارتباط بین این دو مفهوم و شعارهای اصلی انقلاب اسلامی بپردازیم. همان طوری که گفته شده و مشهور است عدالت یعنی هر چیزی را در جای خودش قرار دادن. وقتی می خواهیم عدالت را در امور اجتماعی رعایت کنیم، معنایش این است که مسئولیت ها و اختیارات را به دست اهلش بسپاریم، به دست کسانی که شایستگی آن مسئولیت را دارند بسپاریم. امانت را در سر جای خودش قرار دهیم؛ یعنی مسئولیت و اختیار را سر جای خودش قرار دهیم. البته باید توجه داشته باشیم که عدالت، یک راستا هست، یک ایستگاه نیست و ما، در جهت عدالت حرکت می کنیم و هر روز تلاش می کنیم تا این مسئولیت ها و اختیارات را به گونه شایسته تری تقسیم و توزیع کنیم.
در مورد جمهوریت هم باید عرض کنم که جامعه یک وجود متکثر است و مسئولیت های متعددی در آن تعریف شده است، اگر ما به توزیع بهینه مسئولیت ها براساس قابلیت ها بپردازیم، طبیعتا این وجود متکثر جمهوریت با توزیع اختیارات مناسب تری رو به رو خواهد شد. برای اینکه بتوانیم مسئولیت ها را درست توزیع کنیم، باید به تربیت نیروی انسانی بپردازیم، یعنی برای توزیع بهینه اختیارات نیاز به تربیت استعدادها داریم و از این رو نهادهای تربیتی و فرهنگی جامعه باید به گونه ای عمل کنند که هر روز استعدادهای بیشتری برای مناصب مختلف اجتماعی تربیت شوند. هر چه که این اختیارات را بیشتر توزیع کنیم طبیعتا جمهور را بیشتر درگیر اداره امور کرده ایم.
حال ببینیم راه حل درست ارتباط برقرار کردن بین عدالت و جمهوریت چیست؟ یعنی چگونه می توان عدالت و جمهوریت را با هم ترکیب کنیم؟ به عبارت دیگر راهبرد اشاعهء عدالت در جمهوریت چیست؟ در پاسخ باید عرض کنم: عدم تمرکز. یعنی اگر بخواهیم عدالت را در جمهوریت پیاده کنیم می باید هر روز تلاش کنیم تا تمرکزات را بیشتر بشکنیم. هر چه که تمرکزات بیشتر شکسته شود طبیعتا توزیع اختیارات بیشتر محقق می شود و همان طور که گفته شد این برعهده دستگاه های تربیتی جامعه هست که برحسب مسئولیت های مختلف نظام اسلامی، اختیارات را هم تربیت کنند. به عبارت دیگر محور تعلیم و تربیت در جامعه اسلامی، تربیت اختیار افراد می شود و واگذاری اختیار در حد تربیت. یعنی هر جا که می خواهیم مسئولینی را منصوب کنیم با توجه به تربیت اختیارشان برای آن منصب، می باید اقدام کنیم.
طبیعتا وقتی که بحث عدم تمرکز مطرح شود، آزادی معنا پیدا می کند. آزادی در حد مسئولیت فراهم می شود، چون ما اختیار را تربیت کردیم، شخص آزاد است که اختیار خودش را در حد وظایفی که برای مسئولیتش تعریف شده، اعمال کند. همین جا بحث قدیمی که اوایل انقلاب هم با آن مواجه بودیم، یعنی متخصص و متعهد مطرح می شود. طبیعی است که اوایل انقلاب به علت اینکه نیروهای انقلابی کاملاً پرورش پیدا نکرده بودند، بنا بود مناصب در اختیار افراد متعهد به انقلاب قرار گیرد، هرچند تخصص شان در آن رشته ضعیف به نظر می رسید. اما امروز به حمدالله بعد از بیش از چهل سال جمهوری اسلامی شخصیت و متخصصین تربیت شده بسیاری دارد. بنابراین متخصص متعهد باید در منصب قرار بگیرد.
اگر شخصی تخصص در کار مورد نظر را نداشته باشد که موضوع اعطاء مسئولیت منتفی است و نباید به فکر نصب او در جایی که تخصص اش را ندارد باشیم. اما اگر متخصص شد، در بین متخصصین طبیعتا متعهدترین، یعنی کسی که اختیارش بیشتر از دیگران تربیت شده، که به عبارتی عمومی می توانیم بگوئیم اخلاق اسلامی، تقوای اسلامی اش در رابطه با آن پُست و موضعی که می خواهد در آن قرار گیرد بیشتر باشد به آن کار بگماریم. به شرحی که آمد، در واقع آزادی و جمهوریت اسلامی را توضیح دادیم.
ممکن است ایراد گرفته شود که راهبرد عدم تمرکز ممکن است هرج و مرج ایجاد کند. اگر انحصارات قدرت شکسته شود و اختیارات را در کل جامعه توزیع کنیم ممکن است هرج و مرج ایجاد شود؟ در پاسخ خدمت شما عرض می کنم که چنین نیست. ما اختیارات را در نظام سازی اسلامی که حالا در دولت سازی به کارمان می آید – در جامعه سازی اسلامی هم به کار ما می آید – اختیارات را به گونه ای توزیع می کنیم که تَقَوّم جامعه در راستای تبعیت از ولی جامعه باشد؛ به عبارت دیگر انسجام اجتماعی در راستای تبعیت از ولی جامعه تحقق پیدا کند. خود ساختار نظام باید به گونه ای طراحی شود که این اختیارات موجب تقوم در راستای تبعیت از ولی جامعه و در آن راستا قرار گیرد.
همین جا می توان به بحث استقلال هم پرداخت. زمانی که ملت ایران در سال ۵۷ تصمیم گرفتند که از ولی الهی تبعیت کنند، از نائب امام زمان تبعیت کنند و خودشان را به سلسله امامت و نبوت وصل کنند، از نظام جهانی که تحت تسلط آمریکا و به قول مارکسیست ها امپریالیسم جهانی قرار داشت و دارد، جدا کنند استقلالشان آغاز شد. بنابراین جدا شدن از نظام آمپریالیستی آمریکایی که سیطره اش بعد از جنگ جهانی دوم در کل عالم گسترش پیدا کرده است و اتصال به تبعیت از ولی فقیه یا نائب امام زمان(عج)، استقلال جمهوری اسلامی را تضمین می کند.
اگر بخواهیم به شعار نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی هم اشاره ای داشته باشیم، باید عرض کنم وقتی ما می گوئیم نظام اختیارات را در جامعه و نظام سازی دولت اسلامی و جامعه اسلامی در راستای تبعیت از ولی فقیه و پیروی از منویات او و یا ولی جامعه قرار دهیم، معنایش این است که افراد اختیار دارند که به صلاح عمل کنند، نه فساد کنند. این جا همان بحث تربیت نیروی انسانی، تقوا و اخلاق مطرح می شود که اختیارات در راستای خیر به کار گرفته شوند، نه در راستای شر. یعنی ما آزاد نیستیم که به شر عمل کنیم، آزاد می شویم تا کار خیر انجام دهیم. هر چه امکان خیر به دست ما بیشتر فراهم باشد منصب اجتماعی ما بالاتر می رود و هر چه احتمال شر وجود داشته باشد طبیعتا منصب اجتماعی ما پائین تر می آید.
در نظام های سرمایه داری، توزیع اختیارات بر حسب دارایی و مالکیت است، یعنی هر کس آزاد است در حد مالکیت خودش عمل کند. وقتی مالکیت هر چیزی در دست اوست، اختیار آن را دارد، البته در بعضی از نظام های اجتماعی می آیند تا حدی نظارت مصالح اجتماعی هم روی آن اضافه می کنند، یعنی اگر کسی می خواهد مال خود را تلف کند، محدودیت برای آن قائل می شوند، اما بنای اصلی بر این است که اگر کسی مالک چیزی است اختیار آن را هم دارد و هر کاری که دلش خواست می تواند با آن انجام دهد؛ یعنی حد آزادی با حد مالکیت تعریف می شود، نه مثل آنچه که در نظام اسلامی خدمت شما عرض شد که به حد تقوا و تربیت اختیار می باشد. در نظام سرمایه داری در حد مالکیت، اختیار وجود دارد هر چه مالکیتش بیشتر باشد آزادی اش بیشتر می شود.
در نظام های سوسیالیستی توزیع اختیارات به طور تساوی است، یعنی اصل را بر این می گیرند که همه مساوی اند، همه دارای یک رأی هستند. بنابراین آزادی برای همه، مساوی است و هر کسی طبیعتا در منصب اجتماعی که قرار می گیرد، یعنی بر حسب میزان قدرتی که نظام اجتماعی در اختیارش قرار می دهد امکان بیان آزادی خودش یا ابراز آزادی خودش یا عمل به آزادی خودش را دارد، اما اصل را در بحث نظری، بر روی توزیع مساوی آزادی گذاشته اند تا هر کسی بتواند احساس آزادی کند. اما در عمل مثل این است که ما بگوئیم توزیع مساوی اختیارات کنیم، که طبیعتا امکان اجرایی و عملی ندارد و به همین مناسبت هم هست که نهایتا و البته با دلایل متعدد دیگری: مانند ناهماهنگی و عدم انسجامی که در نظریه های سوسیالیستی مشاهده می شود، موجب فروپاشی شوروی شد. بنابراین تفاوت ما وقتی که می گوئیم نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی؛ با نظام های دیگر، در دادن آزادی به مردم در همین است که مردم امکان اَعمال خیر را دارند و در هر حدی که در توانشان باشد باید این امکان را برایشان فراهم کنیم و امکان انجام شَر را ضیق کنیم.