نشست رونمایی از کتاب «حقیقت مرگ؛ تحلیلی از چیستی، چگونگی و علل مرگ از منظر ابنسینا و ملاصدرا»، اثر حجتالاسلام والمسلمین حیدر همتی برگزار شد.
در این نشست، علاوه بر مولف، سیدیحیی یثربی، فیلسوف و استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبایی، احد فرامرز قراملکی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و مجید احسن، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه امام صادق(ع) به ایراد سخن پرداختند. در ادامه متن سخنان حجتالاسلام و المسلمین حیدر همتی را میخوانید؛
مواجهه انسان با مرگ هم یک مواجهه فردی است و هم یک مواجهه اجتماعی، فردی، سیاسی و تمدنی. در این مقوله به نوعی با دو مواجهه تاریخی آشنا میشویم؛ یک مواجهه، مواجهه انسان دیندار با مرگ است و مواجهه دوم مواجهه انسانی است که به معاد و تجرد روح باور ندارد. بنابراین ترس انسان دیندار با ترس انسان بیدین متفاوت است. انسان دیندار بیشترین دغدغهاش معطوف به پس از مرگ است و میترسد که چه چیزی قرار است پس از مرگ رخ دهد و به همین دلیل، پرسشهایی که برای او رخ میدهد نیز معطوف به پس از مرگ است، اما انسان غیرمعتقد پرسشهایش، پرسش جاودانگی است؛ یعنی به این صورت که مرگ هویت او را زیر سوال میبرد و به نحوی، بودن او را زیر سوال میبرد. به همین خاطر امروزه در مواجهه اندیشمندان با مرگ، دو نوع مواجهه داریم؛ الهیاتی و ضدالهیات. الهیاتی معطوف به پس از مرگ است و مواجهه ملحدین به این صورت است که مسئله مرگ برای آنها مشکلی را در فرایند زندگی ایجاد کرده است.
در انسان سنتی و دیندار، مواجهه با مرگ ساختارهای اجتماعیاش را به هم میریزد؛ یعنی وقتی که بزرگی از یک خاندان میرود، روابط و نسبتها بههم میخورد، اما انسان مدرن به نوعی چندان مواجهه مستقیمی با مسئله مرگ ندارد، چراکه امروزه متخصصین کفن و دفن در کشورهای مدرن هستند و کاری میکنند که انسان مدرن مواجههای با مرگ نداشته باشد؛ چون مرگ تمام هویت فکری و سبک زندگی انسان مدرن را دچار مشکل میکند.
وقتی زندگی مدرن را تعریف میکنیم، براساس اصالت لذت و براساس رقابت و شهوت و زندگی در لحظه و استفاده از لذتهای دنیوی است و اینجا وقتی که مسئله مرگ مطرح میشود، تمام مبانی فکری او را زیر سوال میبرد و میگوید دنیا برای چه؟ برای اینکه با این مسئله روبهرو نشود؛ لذا تلاش میکند مواجهه با مرگ را به حداقل برساند، به همین خاطر در زندگی مدرن سعی میشود قبرستانها از شهر دور باشند، اما در نگاه سنتی، قبرستان آمیخته با سبک معماری شهر است و در شهرهای کوچک، هر روز این انسان با قبرستان روبهرو است.
امروزه اثبات بسیاری از گزارههای دینی مطرح است که تفسیرهایی درباره آنها وجود دارد. گاهی اوقات تفسیر دنیاگرایانه ارائه میکنند تا بگویند دین برای دنیا است و وقتی آخرت حذف میشود، اثبات ماهیت دین نیز زیرسوال میرود و مفاهیمی مانند ایثار و … از بین میرود، اما چیزی که انسان به آن اعتقاد و اعتراف دارد، مسئله مرگ است. مرگ ماهیت محسوس و نامحسوسی دارد. اگر معاد با روش تجربی زیر سوال میرود، اما معاد دوهویتی است و هویت محسوس و نامحسوس دارد.
مواجهه با جشن تولد زاییده انسان مدرن است؛ چون مقیاسی برای حذف اندیشه در مورد مرگ است، اما در درون نگاههای جریانهای الهیاتی نیز با دو نوع گرایش مواجه هستیم؛ یکی صوفیانه است که اصالت را به تجرد میدهد و نتیجه آن فراموشی ماده و دنیا است که نگاه افراطی به مرگ است و این نیز به نوعی در سبک زندگی انسان موثر است و مواجهه با مرگ تعیینکننده سبک زندگی است. دیدگاه دوم نیز برای انسان مدرن است که وقتی مرگ را نفی میکند یک نوع سلوک برایش رقم میخورد و در مقابل آن، زندگی صوفیانه است که به نوعی به نفی ماده منجر شده است؛ یعنی به دنبال این است که با معطوف داشتن اراده انسان به مرگ دنیا را فراموش میکند.
اما در نگاه دینی، متعادل میاندیشیم و انسان دینی متعادل است و ارادهاش معطوف به مرگ و زندگی به صورت افراطی نیست. به همین خاطر فرمودهاند اگر در اوج خوشحالی بودید، به قبرستان مراجعه کنید و در اوج ناراحتی نیز به قبرستان مراجعه کنید؛ چون انسان در دو نقطه دچار افراط و تفریط میشود؛ وقتی انسان در اوج لذت و قدرت بود، سر از طغیان درمیآورد و مرگ پرسشی برای او ایجاد میکند که این قدرت گذرا است و انسان متعادل میشود و مواجهه دیگر انسان نیز زمانی است که انسان دچار یأس است، اما مرگ به انسان میگوید این غم نیز تمامشدنی است و این یک نگاه متعادلی را در مواجهه با مرگ برای انسان ایجاد میکند.
دغدغه ما این بود که حقیقت مرگ را از دیدگاه دو فیلسوف بزرگ بررسی کنیم که یکی از از اینها ابنسینا است و با دو علم، مرگ را بررسی کرده است؛ یکی علم طب که میخواهد طول مدت حیات انسان را بیفزاید و دوم الهیات ابن سینا که در الهیات شفا متبلور است. این مواجهه را در کمتر فیلسوفی داریم؛ چون عمده گرایشها عرفانی هستند و زندگی را نفی میکنند و ابن سینا بین این دو دیدگاه، جمع کرده است. دومین فیلسوف نیز ملاصدرا است که مرگ بما هو مرگ را مسئله فلسفی خود قرار داد و باب مستقلی در فلسفه برای آن باز کرد؛ چون مرگ را وجودی میداند.
تتبع زیادی در آثار اندیشمندان صورت گرفت و مواجهههای مختلف در باب مرگ را مورد بررسی قرار دادیم و تنها کسی که در این حوزه ابتکار عمل داشته و میتوان گزارههای قرآن را با نگاه او تفسیرپذیر کرد، دیدگاه ملاصدرا است و تنها براساس اصالت وجود و حرکت جوهری است که همه دیدگاهها در مورد مرگ قابل تفسیر است. پس از اینکه بحثهای فلاسفه و … دیده شد، مواجههای با احادیث داشتیم. سپس نوبت به تفسیر احادیث رسید و مهمتر اینکه به نوعی سطح و عمق بیان دین را میتوان ملاحظه کرد. برای نمونه، سنت خدا بر این بوده که ما دچار نوعی مرگفراموشی شویم. در حدیث فرمود اگر انسانها دچار مرگفراموشی نبودند، یک بنا در عالم بنیانگذاری نمیشد. نکته بعدی اینکه چطور میتوان نگاه متعادل به زندگی داشت که به حدیثی از رسول خدا(ص) استناد میکنیم که فرمود برای دنیا چنان کار کن که گویی در ابدیت هستی و برای آخرت چنان کار کن که گویی آخرین عبادت خود را انجام میدهی.
در نگاه به مدل مواجهه نفس و بدن، جمعبندی این است که ما قائل هستیم تمدن نوین اسلامی براساس وحدت اتفاق میافتد. در مدرنیته، توجه به مادیات بود و در دورهای نیز توجه به نفس و نفی ماده بود، اما باید دید چطور میتوان بین اینها جمع کرد و باید سبک زندگی را ساخت که نفس و ماده را بههم گره زده است و این یکی از شاخصههای تمدن نوین اسلامی است.
*منبع: ایکنا