جلسه شصتم از نشستهای «حکمرانی در قرآن»، ۸ خردادماه، به صورت مجازی و با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین نجف لکزایی، رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد که در ادامه متن آن را میخوانید؛
بحث حکمرانی در قرآن را در دو بخش تقسیم کردیم؛ یکی حکمرانی انبیای الهی قبل از رسول خدا(ص) بود و بعد وارد بخش دوم شدیم که حکمرانی حضرت رسول(ص) بود. در حکمرانی نبوی، چارچوب ما براساس نهادهای اساسی بود. براساس نظر جامعهشناسان برای نظم پیدا کردن زندگی انسان و بقای انسان، شکلگیری پنج نهاد ضروری است که اساسی هستند؛ در هر جامعه و دوره تاریخی که ورود کنیم این پنج نهاد ضرورت دارند و هریک از این نهادها یک کارویژه دارند و علیرغم گذشت هزاران سال از تاریخ تکوین بشر، این نهادهای کلیدی و اساسی همچنان همراه بشر هستند.
یکی از آنها نهاد خانواده است که اگر نباشد، هیچ نهاد دیگری نمیتواند وظیفه تولیدمثل را برعهده داشته باشد. دیگری نهاد اقتصاد است که معیشت را تأمین میکند. اگر معیشت نیز دچار مشکل شود، بقای انسان دچار مشکل میشود و نهاد سوم نهاد بهداشت است و کارویژه این نهاد سلامت جامعه است و اگر به سلامت انسان توجه نشود، یک ویروس میتواند بشر را از بین ببرد و دیدیم که نهاد بهداشت به تنهایی نمیتوانست از عهده برآید. نهاد چهارم، نهاد تعلیم و تربیت است. هر کسی که متولد میشود، باید یاد بگیرد چطور سخن بگوید، فرهنگ قبلی او چه بوده و آنچه تاکنون به عنوان دستاوردهای بشر مطرح است، باید از سوی مراکز تعلیم و تربیت به نسلهای جدید منتقل شود. نهاد دیگر نیز عبارت از نهاد حکومت است که کارویژهاش تأمین امنیت است و امنیت چهار نهاد پیش را تأمین میکند.
امنیت مربوط به انسان و هر چیزی است که به انسان مربوط باشد. نکته مهم نسبت این نهادها با دین است. این نهادها به لحاظ نسبتی که با دین دارند، ممکن است دینی یا غیردینی باشند. اگر این نهادها با ارزشهای دینی به معنای عام دینی و با حدود الهی اشراب شوند، این نهادها دینی میشوند و اگر اشراب نشوند، غیردینی خواهد بود. اگر تأمل مختصری در تعالیم قرآن داشته باشیم، این را نشان میدهد که در مورد همه این نهادها در قرآن مباحث مهمی مطرح شده و در سیره رسول خدا(ص) و سیره ائمه(ع) نیز مباحث زیاد و مهمی داریم.
از اینرو است که حکمرانی در اولویت اول و در نگاه اول، حتماً پنج فصل اصلی خواهد داشت؛ یعنی باید حکمرانی خانواده را مورد توجه قرار دهیم و همچنین حکمرانی اقتصاد، تعلیم و تربیت، بهداشت و سیاسی را هم مورد توجه قرار دهیم. حکمرانی سیاسی به بخشهایی تقسیم میشود و نخستین بخش آن مربوط به حکمرانی امنیتی است و سپس نوبت به مولفه دوم حکمرانی سیاسی میرسد که عبارت از قانون است.
در ادبیات سیاسی رایج در میان مسلمین، بحث حکمرانی خیلی پررنگ بوده و به این مباحث خیلی پرداخته شده است و برای نخستینبار است که مباحث سیاست قرآنی را از منظر حکمرانی مورد توجه قرار میدهیم، آن هم به مثابه یک فرایند که میخواهد از طریق یک شبکهای از مبانی، اصول قواعد و زنجیرهای از رفتارها و تصمیمگیریها و ایدهها را تبدیل به رفتار کند و میخواهد آنچه را که اسلام به دنبالش بوده، به مثابه یک نظام کامل در رفتارها متجلی کند که از طریق بهرهگیری از قدرت است؛ یعنی با ابزار قدرت به اهدافی که اسلام دارد نایل شویم. بدین معنا که یک رویکرد سیستمی داریم و اسلام و قرآن به مثابه یک کل در نظر گرفته میشوند و اجزایی دارد و وقتی میتوانیم کل را بفهمیم که از اجزا اطلاع داشته باشیم.
برای نمونه، یک انسان، یک کل است و دست و گوش و پا و … دارد و یک انسان یعنی هر کدام از این اجزا باید در جای خود باشند. اگر چشم را از سر جایش درآوریم و در یک بشقاب بگذاریم، دیگر نمیتواند ببیند و هر یک از این اجزاء باید در جای خود باشند و ارتباط شبکهای و سیستمی باهم داشته باشند و همه برای تحقق هدف واحد همکاری داشته باشند. اگر من میخواهم مضمونی را منتقل کنم، باید چشم و گوش و … در این جهت به کمک بیاید و همه کل و اجزای کل باید متمرکز شوند تا آن هدف محقق شود و نمیشود اینها علیه هم اقدام کنند و در تعارض باهم باشند.
از این حیث در حوزه حکمرانی فقط به نهاد حکومت توجه نمیشود، بلکه به نهاد مردم و امت نیز توجه میشود؛ یعنی یکی از عناصر اصلی حکمرانی، رهبری جامعه اسلامی است و عنصر دوم، میشود امت اسلامی که در قرآن تقسیمات زیادی یافته است؛ برای نمونه مومنین هستند که درجاتی دارند و سپس متقین و … قرار دارند. همچنین منافقین و فاسقین و … نیز هستند تا به کافرین و خارجان از امت میرسیم یا کافرانی که ممکن است در درون جامعه اسلامی باشند. سپس دولت اسلامی را داریم که آن را یک رکن مستقل میگیریم.
وقتی امت شکل گرفت، با رهبر بیعتی صورت میگیرد که رهبر به کمک امت میتواند دولت را تأسیس کند و تشکیل دهد و هدفش نیز اجرای شریعت و تأمین امنیت امت اسلامی است. از این حیث میگوییم مهمترین وظیفه دولت اسلامی تحت رهبری رهبر اسلامی، جامعهسازی است. جامعهسازی نیز از طریق فردسازی صورت میگیرد و فردسازی نیز از طریق تهذیب و تزکیه و آموزش معارف اتفاق میافتد. پس حکمرانی اسلامی فقط متکی بر حکمران و یا حکمرانان نیست، بلکه سهم عمده را مومنین دارند. در ماجرای طالوت نیز این طور آمده که بر قدرت علمی و بدنی تأکید شده و وقتی ماجرای یوسف را میخوانیم، بر دو ویژگی حفیظ و علیم تأکید شده است و در آیات سوره نساء نیز بر ادای امانت و شایستهسالاری تأکید شده است.
همچنین بحث ولایت را داریم که در عرصه شبکهسازی مطرح میشود؛ یعنی جامعه اسلامی به مثابه یک شبکه و کل است و در ولایت، عناصری داریم؛ یکی پیوند مومنین با یگدیگر که مومنین همهدف شوند و در بُعد سلبی نیز دشمن را باید بشناسند و در مقابل دشمن ید واحده باشند. در عرصه تولی و تبری نیز باید در پیوند با ولی و رهبر باشند که بحث رهبر در اینجا مطرح میشود و دارای این اضلاع است که همه مبتنی بر صبر و تقوا هستند.
*منبع: ایکنا