متن زیر یادداشتی است که علی عسگری پژوهشگر در زمینه چیستی علم دینی در دستگاه محاسباتی آیت الله مصباح یزدی نوشته است:
بحث از نسبت میان علم و دین و علم دینی در طی چند دهه گذشته، به واسطه حضور جریانهای متعدد، در حکم تلاقیگاه اندیشههای مختلف بوده است، در این میان جریانهای حداکثری و افراطی در هر دو سر طیف موافقین و مخالفین علم دینی حضور داشته و این قضیه منجر به بازتولید مباحث مکرر در دل این گفتمان شده است. اما در این میان، آیت الله مصباح یزدی با رویکردی معقول و میانه در خصوص علم دینی در تلاش بودهاند تا نظامی همساز میان علم و دین برای رفع نیازهای جامعه اسلامی تولید نمایند. در ادامه گزارشی از اندیشههای ایشان در این خصوص را عرضه خواهیم داشت.
انگیزه ورود به علم دینی
هرچند که تأثیر صریح انگیزه در انگیخته در فلسفهاسلامی و معرفتشناسی آن مورد خدشه واقع شده است، اما نمیتوان از اثر نهان آن چشمپوشی کرد.
به نحو کلی دو انگیزه را میتوان در میان ایدهپردازان علم دینی عنوان ساخت، نخست طرح بحث سازش میان دین و علم و سپس طرح نرم افزار اداره جامعه اسلامی.
هرچند که تفکیک منطقی در میان دو انگیزه فوق راه ندارد اما به نحو جدّی باید مدعی شد که انگیزه استاد مصباح یزدی از ورود به این مبحث، استخراج نرمافزار اداره جامعه اسلامی است. ایشان در این زمینه خود متذکر هستند که تا پیش از انقلاب، در خصوص نحوه کشورداری سه نظر وجود داشت، برخی معتقد بر آن بودند که سخن از این مسائل، مانع جدی مبارزه بوده و باید حکم آنکه بعد پیروزی جامعه را چگونه اداره نماییم به همان موقع واگذار کنیم، دسته دوم با طرحی اجمالی، قرآن را کتاب اداره اجتماع میدانستند، اما دسته سوم که استاد مصباح خود را از آنان بر میشمارد، معتقد بر آن بودند که قرآن کتاب اداره جامعه است، اما این کتاب همچون گنجی است که نیاز به فرآوری دارد[۱]، در نتیجه ایشان در همان زمان، طرح بحث علمدینی را در ذهن میپروراندند.
یکی از اثرات جدی چنین انگیزهای توجه و اقبال به علوم انسانی در میان دیگر رشتههاست، چرا که عمده شخصیتهایی که با انگیزه نخست به چنین صحنهای ورود کردهاند، به علوم تجربی و رفع تعارض آن با دین پرداخته اند.
علم چیست؟ دین کدام است؟
به علت کثرت نظرات موجود در زمینه علم دینی و ابتناء این مقوله، بر دو واژه پر تعریف دیگر علم و دین، استاد مصباحیزدی معتقد بر آن هستند که بیش از نیمی از چالشهای این حوزه، مربوط به مغالطات لفظی است، بهعبارت دیگر موافقان علم دینی چیزی را اثبات میکنند و مخالفان نیز چیز دیگری را نفی میکنند، از همین رو تعریف دقیق واژگان لازمه ورود به بحث خواهد بود.
اما مراد از علم در نظریه استاد مصباحیزدی عبارت است از:
«مجموعه مسائلی کلی که گرد یک موضوع جمع شدهاند، طالب نفی و یا اثبات بوده و هرگونه تلاش برای کشف آنان، علم محسوب میشود. روش و منبع در تعریف آن راه ندارد در نتیجه شامل تفقه، تفلسف و پژوهش متعارف علمی نیز میشود».[۲]
در توضیح تعریف فوق باید گفت که موضوع علوم در یک تقسیمبندی به جزئی و کلی منقسم میشود. مراد از جزئی یعنی بررسی یک حادثه متشخص و خاص؛ بنابراین علم تاریخ و علم رجال دارای موضوع جزئی هستند چرا که از یک حادثه و یا شخص متشخص سخن میگویند، اما در دیگر علوم، موضوع به نحو کلی وجود دارد، برای مثال یک فیزیکدان که گزاره آب در ۱۰۰ درجه به جوش میآید را مطرح میسازد، مرادش نه یک آب متشخص بیرونی، بلکه مطلق آبهایی است که در آینده، حال و گذشته بودهاند، همچنین است کار فیلسوف و یا دیگر اندیشمندان حاضر در علوم مختلف.
از طرفی علم گاهی به یک مسئله خاص اطلاق شده و گاهی به مجموعه مسائلی که حول یک موضوع جمع شدهاند اطلاق میشود. در اصطلاح دوم به این مجموعه مسائل، رشته علمی میگویند، مانند مسائلی همچون قومیت، جنسیت، خانواده، مذهب و… که حول موضوع کنش جمعی انسان جمع شده و رشته جامعهشناسی را تشکیل میدهند.
همچنین علم گاهی به شناخت مطابق با واقع اطلاق میشود، از همین رو چنانچه ببینیم دانشی در آینده خلاف با واقع بوده است، به آن جهل میگوییم، و یا همچنین است نظرات متعارض دو اندیشمندند معاصر که قطعاً یکی علم و دیگری جهل خواهد بود، اما در منظری دیگر، علم به تلاش روشمند برای کشف واقع گفته میشود، خواه به واقع اصابت نماید و یا خیر. بنابراین تعریف، میتوان به نظرات هر دو داشمند معاصر خطاب علم نمود.
در مجموع استاد مصباح یزدی علم را با سه وصف زیر توضیح میدهند:
- موضوع آن کلی است.
- ناظر به تک گزارهها نبوده بلکه مجموعه گزارهها را در بر میگیرد.
- تلاشی روشمند برای کشف واقع است، خواه مصیب به واقع گردد و یا خیر.
بنابراین تعریف استاد مصباح یزدی از علم، در نظریه علمدینی ایشان مشخص گردید.
اما در خصوص تعریف دین باید گفت که ایشان دین را نه مبتنی بر سه گانه عقاید، اخلاق و احکام بلکه مبتنی بر غایت و شأن نزول تعریف مینماید. به عبارت دیگر دین عبارت است از چیزی که از ناحیه پروردگار عالم، با غرض سعادت انسان نازل شود. چنین مجموعهای حاوی دو دستۀ هستها و نیستها و بایدها و نبایدها میشود.[۳]
علم دینی، در حوزه بایدها موجه است
مبتنی بر چنین تعاریفی در حوزه دین و علم، آیتالله مصباحیزدی بر آن است که در حوزه کشف روابط علی و معلولی در میان علم و دین، هیچ مرز مشترکی وجود نداشته و نمیتوان سخن از ارتباط دین و علم نمود. ایشان در خصوص تحلیل تعارض موجود در حوزه علم و دین، معتقد است که گزارههای دین در خصوص هستها به سه دسته تقسیم میشوند، یا جزء گزارههای بنیادین بوده( همچون اصل اعتقاد به توحید) و یا جزء گزارههای فرعی(کیفیت توحید، معاد، هستیشناسی و…) و یا از اساس با هدف دیگری صادر شدهاند(مانند اشاره به زنبور عسل و برخی حیوانات دیگر در قرآن کریم)، در این میان هیچگونه تعارضی میان گزارههای بنیادین دین با علم و فلسفه وجود ندارد، در حیطه تعارض در گزارههای دسته دوم و سوم نیز در طول تاریخ، سیره علما بر انتخاب آن دسته از گزارههایی است که برای انسان یقینآورتر بوده، بر همین اساس گزارههای دسته مقابل را توجیح مینموده اند. بنابراین سخن از تعارض علم و دین مبحث تازهای نبوده و در گذشته نیز در قالب تعارض میان دین و فلسفه بروز و ظهور داشته و علما برای حل آن سیره و راهبرد داشتهاند.
اما در رشتههای مختلف علمی، برخی از دانشها همچون علوم انسانی، محصور در گزارههای هست و نیستی نبوده، بلکه شناخت را مقدمه تجویز و صدور گزارههای از جنس باید و نباید میدانند. ایشان به دلیل مبنای معرفتشناسی خاص خود در زمینه این دسته از گزارهها و اعتقاد به ابتنای آنان بر نظام ارزشی و تعریف خاص از سعادت انسان، معتقد بر آن هستند که دین در این زمینه مداخله داشته و طرح علم دینی در این بخش موجه میشود. بدین ترتیب ایشان با عرضه قرائتی معقول از علمدینی، مرزی اعتدالی از آن را معرفی مینمایند.[۴]
پینوشت:
[۱] تحول در علوم انسانی: دیدار اعضای فرهنگستان علوم انسانی با استاد مصباح یزدی، ج ۱، دیدارها و مصاحبهها، صص۵۴-۵۵. [۲] مصباح یزدی، محمد تقی: رابطه علم و دین، (قم، انتشارات موسسه امام خمینی، ۱۳۹۲)، ص۸۰. [۳] همان، ص ۸۹. [۴] خسروپناه، عبدالحسین: در جستجوی علوم انسانی اسلامی، ج۱، (قم، نشر معارف، ۱۳۹۲)، صص۴۹۱-۴۹۴.