نهمین کنگره سالانه اخلاق پزشکی ایران به صورت مجازی و به میزبانی دانشگاه علوم پزشکی کرمان با محوریت ملاحظات اخلاقی در پاندمی کووید ۱۹ و دستیابی دانشجویان علوم پزشکی به هویت حرفه ای، با سخنرانی دکتر باقر لاریجانی، آیتالله علیاکبر رشاد، دکتر حمیدرضا رشیدینژاد، همراه با پنلهای تخصصی دیگر به پایان رسید.
آیتالله رشاد ضمن تقدیر از دستاندرکاران و برگزار کنندگان این کنگره و عرض تسلیت به مناسبت ایام سوگواری شهادت حضرت زهرا(س) و سردار دلها حاج قاسم سلیمانی گفت: غالباً گفته میشود که اسلام دارای سه بعد است، یعنی اضلاع و ابعاد هندسهی معرفتی دین سه ضلع عقاید، احکام و اخلاق است. اما هندسه معرفتی دین از نظر ما دارای پنج بعد و پنج ضلع است.
در ادامه متن کامل سخنان آیتالله علیاکبر رشاد در نهمین کنگره سالانه اخلاق پزشکی ایران از منظرتان عبور خواهد کرد:
هندسه معرفتی دین از نظر ما دارای پنج بعد و پنج ضلع است. ضلع عقائد، ضلع باورها که دانش کلام عهده دار تبیین و ترویج آن است و بر اساس ارزشهای دینی مبانی برآمده از دین و با روش معتبر دینی آنها را به دست آورد، ضلع سوم ضلع معنویت است چهارچوب مواجهه با باطن هستی و رفتار بر اساس این مواجهه که معنویت نام دارد، ضلع چهارم نیز ضلع اخلاق است، فضائل و رذائل، مواجهه با فضائل و رذائل، مواجهه مثبت با فضائل و مواجهه سلبی با رذائل و پنجمین ضلع، ضلع احکام است به معنای خاص، که فقه عهده دار بیان آن است.
دین دارای پنج ضلع است و اسلام به مثابه دین کامل و جامع از یک هندسه پنج ضلعی برخوردار است. دین تنها یکی از این اضلاع نیست. دین عبارت نیست از، تنها قواعد، تنها احکام، تنها اخلاق و حتی تنها عرفان، تنها معنویت و احیاناً آموزهها و گزارههای علمی بر آمده از دین یا معتبر از نظر دین؛ بلکه دین عبارت است از: همه این ابعاد و اضلاع. دین به معنای کلمه و به معنای درست آن یعنی عقائد علم دینی، معنویت دینی، اخلاق دینی و احکام دینی.
پزشکان اصحاب علم و امر سلامتاند ولیکن سلامت بدنی رسالت اولیه و ذاتی آنان است. سلامت بدنی مهم و بعد بسیار بسیار اساسی سلامت آدمی است، لکن سلامت به معنوی کلمه یعنی سلامت کامل. سلامت جامعالاطراف آن سلامتی است که آدمی را در همه این ابعادی که دین در پی تحصیل و تامین آن است به حد تراز برساند. ترازمندی انسان و توانمندی انسان در همه این ابعادی که دین در اندیشه تامین آن برای بشر است یعنی سلامت در واقع سلامت مطلق.
سلامت جامع عبارت است از ترازمندی انسان و توانمندی او در اضلاع و ابعاد مختلفی که دین برای تحصیل و تبیین آن فرود آمده است. در واقع به تعبیری دیگر سلامت دارای ابعاد گوناگون و اضلاع مختلفی به ابعاد شخصیت انسان است. شخصیت انسان یک منشور واره است. انسان هم محتاج عقیده است تا زیست کند. برای زیستن نیازمند مجموعهای از باورهاست باید باور داشته باشد به جهان، جهان محتاج جهان بینی است و نیز محتاج جهان شناسی. جهانینی را کلام و الهیات به انسان میبخشد و جهان شناسی را علم به انسان می بخشد. انسان همانگونه که نیازمند به جهانبینی است محتاج جهانشناسی نیز است. انسان نیازمند است که با باطن عالم مواجه شود با باطن کائنات روبرو گردد این عالم ملکی دارد و ملکوتی؛ آدمی میخواهد با ملکوت این عالم هم مواجه شود همان طور که با علم و ملک این عالم روبهرو و آشنا میشود و آن را میشناسد، نیازمند است که با ملکوت این عالم هم مواجه شود و علم و دانشی نسبت به باطن عالم معرفت کسب کند.
همان گونه که محتاج است بر اساس آنچه از علم به دست آمده است رفتار کند و مطابق علم عمل کند، نیازمند است که مطابق فهم معنوی از عالم و آن مواجههاش با باطن عالم نیز سلوک و رفتار کند. چنانکه این انسان نیازمند است با ارزشها زیست کند فضائل را بشناسد و بدان ملتزم باشد و اگر آسیب دید درمان کند و رذائل را بشناسد و از آنها پرهیز نماید و اگر مبتلا شد درمان کند و نیز این انسان محتاج است که سلوکی شرعی داشته باشد. آنسان که خالق او گفته است از خلقت و از تربیت او انسانی زندگی کند فقه که حاصل استنباط شریعت است عهده دار بیان این قسمت بوده و انسان به این نیز محتاج است.
انسان به همه این موارد احتیاج دارد آنگاه که همه این ابعاد حاصل شد او سالم است. سلامت هر چند اولاً در معنای خاص ناظر است به بدن؛ غالباً وقتی گفته میشود سلامت ذهن، به سمت سلامت بدنی منعطف میگردد. اما بشر که فقط بدن نیست، بشر دارای روان نیز هست، پس احتیاج به سلامت روان دارد.
بشر فقط فرد نیست باید با دیگران روابطی داشته باشد و نیازمند سلامت در حوزه مناسبات با دیگران است. پس بنابراین به سلامت اجتماعی هم محتاج است بشر تنها و تنها بنا نیست با ملک عالم مواجه شود، با حوزه مادی عالم مواجه شود، با قلمرو فرامادی و با حوزه ملکوت عالم هم میخواهد که مواجه شود. آنچه از ملکوت عالم به دست میآورد به او نوعی از رفتار را دیکته میکند و رفتار کردن مطابق با این مواجهه همان رفتار و سلوک معنوی و عرفانی خواهد شد و آنگاه که به حد ترازی از این نحوه مواجهه و این گونه سلوک رسید او از لحاظ معنوی هم، سالم قلمداد میشود.
در حوزه اخلاق نیز همین طور است. انسان با مجموعهای از ارزش ها باید زیست کند باید فضائل را دریافت و از رذائل دوری کند آنگاه که در حد تراز از این جهت بود او سالم اخلاقی است. در حوزه رفتار و بایدها و نبایدها که اگر در مقام بایدها و نبایدها برابر شریعت الهی رفتار کرد او از این جهت سالم خواهد بود. در واقع باید گفت که سلامت دارای ابعاد و لایههای گوناگون است سلامت جسمی، سلامت روانی، سلامت در مناسبات اجتماعی، سلامت از حیث معنوی، سلامت به لحاظ باور و اعتقاد، سلامت به لحاظ ادراک و سلامت به لحاظ اخلاق و جز اینها.
سلامت ابعاد گوناگونی دارد. هرچند اطبا عهدهدار تامین سلامت جسم هستند، اما تامین سلامت جسم بدون سلامت روح میسر نیست. تحصیل سلامت جسمانی بدون حصول سلامت اخلاقی ممکن نیست. تدارک سلامت بدنی بدون فراهم آمدن سلامت معنوی امکان ندارد. لهذا ما اگر سلامت را به معنای جامع و وسیع آن با لحاظ همه ابعادی که باید حاصل شود بخواهیم تعریف نماییم، سلامت عبارت است از: برخورداری آدمی از حد تراز به لحاظ جسم یا روان یا مناسبات اجتماعی یا معنویت یا باورـاعتقاد یا ادراک یا اخلاق یا جز اینها. هر یک قسمی از سلامتاند اما سلامت کامل آن است که کسی از همه این جهات تراز باشد و از توانایی لازم و طبیعی برخوردار باشد.
تأمین سلامت بدنی بدون سلامت معنوی میسر نیست. تامین سلامت بدنی بدون سلامت اخلاقی میسر نیست. تامین و تدارک سلامت بدنی بدون تامین و تدارک سلامت اعتقادی و باورهای درست میسر نیست. چنانکه در ابعاد دیگر هم همین است یعنی دیگر ابعاد سلامت هم در گرو تامین سایر انواع آن هستند. یعنی اصولاً سلامت ادراکی، روانی، حتی سلامت اخلاقی و سلامت معنوی بدون اینکه حدی از سلامت بدنی فراهم باشد و تامین شود ممکن نیست. یعنی ما نباید این موضوع را یک سویه ببینیم و به آن تک ساحتی بنگریم.
مسئله سلامت دارای ابعاد گوناگونی است که هر بعد از این ابعاد در رهن تحقق سایر ابعاد است. البته هر یک از اصحاب معرفت در هر حوزه و رشتهای رسالت ذاتی و عرضی دارند. اطبا دارای رسالت ذاتی در قلمرو سلامت بدنی هستند. رسالت ذاتی پزشکان تامین و تدارک سلامت بدنی و جسمی است اما همانطور که گفته شد، مگر میسر است بی آنکه سلامت روحی حاصل شود، بی آنکه سلامت اخلاقی حاصل گردد، بی آنکه سلامت معنوی فراچنگ آید، سلامت بدنی آنسان که باید و شاید حاصل شود و بالعکس. بنابراین طبیب بدن به تعبیر رواییاش، آنکه عهدهدار تامین طبالادیان است باید کم و بیش در حد دانش خود و در حد ضرورت به حیث طبالعبدانی توجه نماید و این که معروف است می گویند عقل سالم در بدن سالم است، این مطلب عامیانه نیست، بلکه مطلبی است حکیمانه، دقیق، درست و از این جهت است که شما عزیزان و اساتید و دانشمندان و پزشکان متخلق به این امر اهتمام دارید که در حوزه پزشکی به اخلاق در ابعاد مختلف آن بپردازید.
اینکه پزشکان یک سلسله اصول اخلاقی را باید ملتزم باشند، پرستاران باید به یک سلسله ارزشهای اخلاقی پایبند باشند، مراجعان و بیماران و همراهان نیز همانگونه باید به این موارد اخلاقی پایبند باشند و همه عناصر انسانی که با امر سلامت مواجه هستند باید یکسری سلسله ارزشهای اخلاقی را رعایت نمایند. مجموعه ارزشهای اخلاقی مشترک و احیاناً هر یک عاری از ارزشها و دستورهای اخلاقی خاص، اما بنده میخواهم عرض کنم که اخلاق هر چند بعدی از ابعاد هندسی و معرفتی دین و ضلعی از اضلاع منشور و وجود منشورواره انسان است و از ارزش خاصی برخوردار است، خود به خود و ذاتاً، اما اخلاق بدون معنویت در خطر تبدیل شدن به آداب خشک بی روح است.
اگر ما پایهها و ریشههای اخلاق را به معنویت، یعنی باطن ملکوت، باطن عالم، باطن کائنات و درون هستی و لایههای زیرین هستی پیوند نزنیم، اخلاق تضمینی نخواهد داشت و عملاً به حدود آداب تنزل خواهد کرد. در مطالعاتی که کم و بیش بنده در حوزه اخلاق حرفهای داشتهام و مواجهاتی که با بعضی از اصحاب این حوزه معرفتی اخلاق کاربردی و اخلاق حرفهای داشتم و با برخی از بانیان این قلمرو و بعضی از مدعیان این حوزه که غیر ایرانی بودند ملاقلت داشتم، به بعضی از این آقایان عرض کردم که اخلاق خود به خود ارزشمند است، چون اصولاً عهدهدار تبیین ارزشها و ضد ارزشها و عهده دار مدیریت انسان در این قلمرو است، اما اگر این اخلاق را به باطن عالم و به معنای عالم پیوند نزنیم، چه بسا تاحد آداب تنزل کنیم. یعنی در دین هم همینطور است، در دین، عقاید، علوم، اسرار، اخلاق، احکام و آداب داریم. بعضی بزرگان در همین زمینهها نوشتاری دارند مثل حضرت امام رضوانالله تعالی علیه که میدانیم ایشان هم فیلسوف، هم عارف، هم فقیه، هم اخلاقی بودند و کتاب فلسفی و کتاب عرفانی و کتاب اصولی و فقهی و کتاب معطوف به اسرار نیز دارند و بسا در قیاس با تمامی کتابهایی که در این زمینه بزرگانی نوشتهاند، دقیق تر است؛ اما خود ایشان در کنار اینکه اسرار الصلاه دارند آداب الصلاه هم دارند که میگویند آداب غیر از اخلاق است. لهذا سنن بیشتر معطوف به سبک زندگی است به معنای محدود آن وگرنه سبک زندگی شامل تمامی جهات میشود. اخلاق بامعنویت اخلاق عمیقی است. اصولاً مکاتب اخلاقی گوناگون است. مانند اخلاق فلسفی، اخلاق عقلی، اخلاق روایی و همچنین اخلاق معنوی که از جمله آنها است.
مثلاً نمونه امثال مرحوم آقای قاضی رضوانالله تعالی علیه که به عنوان عارف شناخته شدهاند، پیش از این ایشان به عنوان عارفی اخلاقی معنوی هستند. یعنی اخلاق ایشان پشتوانه معنوی دارد. لهذا بنده در پایان تاکید میکنم که شما عزیزان و اساتید بزرگوار و دانشمندان دردمند که در این محفل اجتماع فرمودهاید اهتمام درست و به جایی است که ما هم خود مبادی آداب و اخلاق باشیم و هم از همکارانمان بخواهیم که چنین باشند. هم بیماران و همراهان بیماران باید چنین باشند اما بدانیم که اخلاق آنگاه که به معنویت پیوند می خورد پایدار و معنیدار میشود و ضمانت پیدا میکند. اگر بدانیم رفتار اخلاقی ما با بیمار ناشی از آن است که ما در مقابل این بیمار به عنوان امانت، با سلامت او به عنوان نعمت خدا و با جسم او به عنوان آفرینش خدا روبرو هستیم، در نتیجه به جای اینکه مسئله را مثلا در حد رعایت حقوق یا اخلاق متعلق به این بیمار تنزل بدهیم، خود را با خدا روبه رو می بینیم و میدانیم که با خداوند طرف هستیم چنان که این سلامت نعمت خداست، این بدن خلقت خداست، این انسان عبد خداست و خدا از ما مطالبه میکند که چنین و چنان رفتار کنیم. یعنی رفتار اخلاقی را پیوند بزنیم به روح و باطن هستی که خداوند متعال است. به این ترتیب اخلاق معنی دارتر میشود و علاوه بر این که میدانیم ضمن اینکه اخلاق به مثابه ابزار برای تامین سلامت مفید است، اخلاق معنوی مفیدتر است؛ چنانکه معنویت نیز ابزار و روش خوبی است برای تامین سلامت و امنیت جسمی و روحی انسانها.