گاه بر امکان علم دینی به طور عام و امکان علوم اسلامی به طور خاص، چنین اشکال میشود که “اگر علم، حاصل تلاش عقلی و تجربی است، چرا آن را اسلامی مینامید؟ این علم، فرا دینی و جهان شمول است نه اسلامی.”[1] و به تعبیر برخی دیگر: اگر ارزشهای دینی و فرهنگی، در ساختن علم، حضور تقویمی ـ نه تزیینی و تبرکی ـ پیدا کند، در آن صورت، آفاقیت علم از بین میرود.[2]
اخیرا آیت الله علی اکبر کلانتری مدیر پژوهشکده علوم انسانی اسلامی آیت الله حائری شیرازی (ره) در کتاب خود با عنوان «درآمدی بر مبانی، اصول و منابع تولید علوم انسانی اسلامی» دیدگاه فوق را در این زمینه به چالش کشیده و نقد می کند:
بررسی و نقد
برخی از طرفداران علم دینی و حامیان علوم اسلامی، گاه در مقام پاسخ به این نقد، به اصل مبنای آن یعنی آفاقی و جهان شمول بودن علم خرده گرفته و میگویند: چه کسی گفته است که علوم تجربی، آفاقیاند یا حتی باید آفاقی باشند؟ اگر تحقیقات سه دهۀ اخیر در فلسفۀ علم را در مجلّات بینالمللی مرور کنیم، درمییابیم که امروزه در مفهوم آفاقیت، مناقشات جدّی صورت گرفته، معالاسف باز هم ما با سهولت تمام میگوییم علوم، آفاقیاند و لذا دین نمیتواند و نباید در آن نقشی داشته باشد. مفاهیم “آفاقیت” و “معقولیت” که در قرن هجده و در جریات نهضت روشن فکری و به شدت تمام، مورد استفاده قرار گرفت، امروزه، به شدت زیر سؤال رفته است. لذا فلاسفۀ غربی در مقام عمل و استفاده از این مفاهیم، با مشکلات بسیار جدّی مواجه شده و خود را ناچار به تأمل و تجدیدنظر در آنها دیدهاند.[3]
و گاه برخی از طرفداران علم دینی، با پذیرفتن مبنای این نقد یعنی جهان شمول بودن علم، در صدد تبیین این نکته برآمدهاند که علم دینی و اسلامی نیز برخوردار از این ضابطه است.
در این زمینه یکی از ایشان مینویسد:
ریشۀ این اشکال، در نوع نگاهی است که خصوصاً در فضای مدرنیته دربارۀ دین و دین داری شایع شده است. براساس این نگاه، دینداری از مقولۀ ارزشهای وابسته به فرهنگ است و ارزشهای فرهنگی هم یک دسته از امور سلیقهای و غیر مرتبط با واقع خارجی است که انسانها و اقوام مختلف، صرفا به خاطر علائق شخصی و قومی و ملی و... آنها را برگزیدهاند و لذا “اسلامی بودن” یعنی مربوط به یک فرهنگ و قومیت و علائق خاص بودن است. در حالی که اولاً: اگرچه پارهای از جهت گیریهای انسانها، سلیقهای یا ناشی از وهم و هوا و هوس است، اما ارزشهایی وجود دارند که ربط و نسبتی با عالم واقع دارند و لذا بحث از آنها و اتخاذ موضع در قبال آنها (یعنی مباحث مربوط به حکمت عملی) مشخصاً یک بحث و اقدام معرفتی است.
ثانیاً ما اسلام را به عنوان یک دین حق و ناظر به حقیقت معرفی میکنیم، نه صرفا به عنوان اعتقادی در میان اعتقادات و علاقهای در میان علائق... (و بر اساس این نگاه) آن چه حقیقی است، اسلامی نیز هست.[4]
میتوان پاسخ اخیر را این گونه نیز بیان داشت: براساس دلیلهای متقن فراوان، اسلام، دینی است جهانی و فرا قومی، بنابراین فرآوردههای آن و هرگونه دستاوردهای علمی که براساس اصول و مبانی این دین و طبق روشهای مورد تایید آن از جمله تجربه حاصل شود نیز آفاقی و جهانی خواهد بود. هم چنان که منابع اسلامی یعنی قرآن و سنت و عقل و علوم متعارف برگرفته از آنها مانند فقه و کلام نیز جهانی است.
پانوشت ها:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]ـ ر.ک: سوزنچی، معنا، امکان و راه کارهای تحقق علم دینی، ص340 ـ 341
[2]ـ ر.ک: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، علم دینی، دیدگاهها و ملاحظات، ص3
[3]ـ ر.ک: همان، ص127
[4]ـ ر.ک: سوزنچی، معنا، امکان و راه کارهای تحقق علم دینی، ص340 ـ 341