امروز پنج شنبه 1403/02/06
Skip to main content
×

هشدار

اجزای کامپوننت را به یک آیتم منو اختصاص بدهید

 

 متن زیر یادداشتی است که دکتر سید سعید زاهد زاهدانی جامعه شناس و استاد دانشگاه شیراز و رئیس پژوهشکده تحول و ارتقاء علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه شیراز در مورد رسالت انقلاب اسلامی نوشته است:

فرهنگ دریافتهای پذیرفته شده و یا به توافق جمع رسیده است. این دریافتها از طریق سه ابزار شناخت عقل، قلب و حس به دست می آید. می توان گفت فرهنگی پر بارتر و تکامل یافته تر است که از این سه ابزار بیشترین و بهترین استفاده را ببرد و گنجینه های خود را از هر سه پربارتر کند.

تمدنها عملیاتی شدهء فرهنگ ها هستند. با توجه به آن چه در مورد فرهنگ گفته شد، می توان گفت تمدنی تکامل یافته تر است که بیشترین و بهترین دریافت را از این سه ابزار در فرهنگ پشتیبانش کسب کرده باشد.

به مناسبت دهه فجر که ایامِ جشن انقلاب اسلامی است، نظریه فوق را در یک تحلیل جامعه شناختی تمدنی به کار می گیریم تا تبیینی از جایگاه انقلاب اسلامی در تاریخ ارائه شود.

همان طور که می دانید اولین تمدن بشری تمدن بین النهرین می باشد که تمدنی شهری است. گسترهء حاکمیت این تمدن در بین دیوار های یک شهر محصور می شد. دومین تمدن، تمدن مصر است که گستره ای در حد دره رودخانه نیل داشت، اما سومین تمدنی که گستره ای جهانی، با توجه به جهان زمان خود دارد، تمدن ایران باستان است. یکی از ویژگی های بارز این تمدن خردگرائی است؛ به طوری که فردوسی در ترجمه منظومِ با کتابت فارسیِ دریِ کتاب خدای نامه، با این شعر آغاز می کند:

به نام خداوند جان و خرد

کزین برتر اندیشه بر نگذرد.

بعد از تمدن ایران باستان تمدن یونان است که تقریباً همان گستره جغرافیائی را دارد و اندیشه های ایده آلیستی یا مبتنی بر قلبِ افلاطون را به فرهنگ و تمدن عمدتاً خردگرای ایرانی اضافه می کند.

کمال تمدنی بعد در تمدن اسلامی رخ می دهد. در این تمدن، با گستره جغرافیائی بیشتری از تمدنهای گذشته، تکیه بر عقل و قلب به نحوی رشد می کند و با یکدیگر ترکیب می شود که هنوز مثال زدنی است. به طوری که مثلاً حکمت در گلستان و بوستان سعدی در کنار غزلیات او و حکمت و عرفان حافظ و نیز حکمت و عرفان در مثنوی مولوی، نشان از تکامل معرفت شناسی انسان های آن عصر در استفاده از این دو ابزار شناخت دارد.

بعد از افول این تمدن با تمدن حس گرای غرب مواجهیم که بنیان های فرهنگی خود را بر علوم تجربی قرار داده و کل کرهء زمین را تحت تاثیر خود قرار داده است.

امروز انقلاب اسلامی داعیه تمدن سازی جدید دارد؛ تمدنی که به لحاظ معرفت شناختی می خواهد عقل و قلب و حس را به گونه ای کنار هم قرار دهد که معارف رشد یافته تحت آن، نه گرفتار ساختارهای اجتماعی بسته و ظالمانهء دورهء ساسانیان شود، و نه به فلسفه و ایدآل گرائی تمدن یونانی مبتلا گردد و نه خوانش خود از اسلام، دین آخرین را، در چارچوب فلسفه و عرفانی محبوس سازد که نتواند نیازهای حسی انسان امروز را بر آورده کند.

همچنین می خواهد با این ترکیب مشکل فقدان معنویت تمدن مدرن را که تنها در جنگ های جهانی اول و دوم خود بیش از ۵۵ میلیون نفر را به هلاکت رساند، حل نماید.

از این نظر است که می توان گفت رسالت انقلاب اسلامی یک رسالت تاریخی در مقیاس جهانی است. این حرکت نورانی می خواهد فرهنگی تکامل یافته تر از فرهنگ های گذشته با ترکیبی شایسته و اسلامی از سه ابزار شناخت انسان به دست دهد. راهبرد تحول در علوم انسانی که نرم افزار ساخت این تمدن است می خواهد میراث گذشته علوم انسانی را نه تنها متحول نماید، بلکه ارتقاء بخشد تا همهء نیازهای مادی و معنوی و دنیوی و اُخروی بشر را حل کند.

 

 

 متن زیر یادداشتی است که دکتر سید سعید زاهد زاهدانی جامعه شناس و استاد دانشگاه شیراز و رئیس پژوهشکده تحول و ارتقاء علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه شیراز در مورد رسالت انقلاب اسلامی نوشته است:

فرهنگ دریافتهای پذیرفته شده و یا به توافق جمع رسیده است. این دریافتها از طریق سه ابزار شناخت عقل، قلب و حس به دست می آید. می توان گفت فرهنگی پر بارتر و تکامل یافته تر است که از این سه ابزار بیشترین و بهترین استفاده را ببرد و گنجینه های خود را از هر سه پربارتر کند.

تمدنها عملیاتی شدهء فرهنگ ها هستند. با توجه به آن چه در مورد فرهنگ گفته شد، می توان گفت تمدنی تکامل یافته تر است که بیشترین و بهترین دریافت را از این سه ابزار در فرهنگ پشتیبانش کسب کرده باشد.

به مناسبت دهه فجر که ایامِ جشن انقلاب اسلامی است، نظریه فوق را در یک تحلیل جامعه شناختی تمدنی به کار می گیریم تا تبیینی از جایگاه انقلاب اسلامی در تاریخ ارائه شود.

همان طور که می دانید اولین تمدن بشری تمدن بین النهرین می باشد که تمدنی شهری است. گسترهء حاکمیت این تمدن در بین دیوار های یک شهر محصور می شد. دومین تمدن، تمدن مصر است که گستره ای در حد دره رودخانه نیل داشت، اما سومین تمدنی که گستره ای جهانی، با توجه به جهان زمان خود دارد، تمدن ایران باستان است. یکی از ویژگی های بارز این تمدن خردگرائی است؛ به طوری که فردوسی در ترجمه منظومِ با کتابت فارسیِ دریِ کتاب خدای نامه، با این شعر آغاز می کند:

به نام خداوند جان و خرد

کزین برتر اندیشه بر نگذرد.

بعد از تمدن ایران باستان تمدن یونان است که تقریباً همان گستره جغرافیائی را دارد و اندیشه های ایده آلیستی یا مبتنی بر قلبِ افلاطون را به فرهنگ و تمدن عمدتاً خردگرای ایرانی اضافه می کند.

کمال تمدنی بعد در تمدن اسلامی رخ می دهد. در این تمدن، با گستره جغرافیائی بیشتری از تمدنهای گذشته، تکیه بر عقل و قلب به نحوی رشد می کند و با یکدیگر ترکیب می شود که هنوز مثال زدنی است. به طوری که مثلاً حکمت در گلستان و بوستان سعدی در کنار غزلیات او و حکمت و عرفان حافظ و نیز حکمت و عرفان در مثنوی مولوی، نشان از تکامل معرفت شناسی انسان های آن عصر در استفاده از این دو ابزار شناخت دارد.

بعد از افول این تمدن با تمدن حس گرای غرب مواجهیم که بنیان های فرهنگی خود را بر علوم تجربی قرار داده و کل کرهء زمین را تحت تاثیر خود قرار داده است.

امروز انقلاب اسلامی داعیه تمدن سازی جدید دارد؛ تمدنی که به لحاظ معرفت شناختی می خواهد عقل و قلب و حس را به گونه ای کنار هم قرار دهد که معارف رشد یافته تحت آن، نه گرفتار ساختارهای اجتماعی بسته و ظالمانهء دورهء ساسانیان شود، و نه به فلسفه و ایدآل گرائی تمدن یونانی مبتلا گردد و نه خوانش خود از اسلام، دین آخرین را، در چارچوب فلسفه و عرفانی محبوس سازد که نتواند نیازهای حسی انسان امروز را بر آورده کند.

همچنین می خواهد با این ترکیب مشکل فقدان معنویت تمدن مدرن را که تنها در جنگ های جهانی اول و دوم خود بیش از ۵۵ میلیون نفر را به هلاکت رساند، حل نماید.

از این نظر است که می توان گفت رسالت انقلاب اسلامی یک رسالت تاریخی در مقیاس جهانی است. این حرکت نورانی می خواهد فرهنگی تکامل یافته تر از فرهنگ های گذشته با ترکیبی شایسته و اسلامی از سه ابزار شناخت انسان به دست دهد. راهبرد تحول در علوم انسانی که نرم افزار ساخت این تمدن است می خواهد میراث گذشته علوم انسانی را نه تنها متحول نماید، بلکه ارتقاء بخشد تا همهء نیازهای مادی و معنوی و دنیوی و اُخروی بشر را حل کند.

 

نظر شما

captcha