امروز یکشنبه 1403/02/16
Skip to main content
×

هشدار

اجزای کامپوننت را به یک آیتم منو اختصاص بدهید

شکی نیست که نهاد علم، در جامعه جایگاه خاص و ویژه‌‎ای دارد. این امر بازگشت به فلسفه اصل اجتماع و هدف از تشکیل اجتماع دارد. در فلسفه، انسان موجودی مدنی بالطبع معرفی می‌‎شود؛ به این صورت که طبیعت خلقت انسان، او را به سوی اجتماع و تعامل با دیگران سوق می‌دهد. در بحث از طبع مدنی انسان، آدمی نیازها و استعدادهایی دارد که به تنهایی نمی‌‎تواند آن نیازها را تامین کند و آن استعدادها را شکوفا سازد و از همین رو، در جهت برآوردن آنها، اجتماع را تشکیل می‌دهد. اما جایگاه نهاد علم در این چارچوب، نقش داشتن در علوم و پیشرفت آن، تأمین نیازها و شکوفا کردن استعدادهای است که اجتماع انسان‌ها، برای آنها شکل گرفتن است؛ چرا که در اصل انسان موجودی است که قوای فعاله او، بر اساس معرفت و آگاهی به جنبش در می‌آید و بر خلاف سایر موجودات زنده صرفاً از روی غریزه و طبیعت، عمل نمی‌کند.

در فلسفۀ همین مسأله یعنی مجهز بودن انسان به قوه معرفت یکی از اصول پایه برای تشکیل اجتماع است و همین مسأله در شکل دادن نهاد علم در یک جامعه نقش بنیادین دارد. با شکل دادن نهاد علم دست یافتن به نیازها و احتیاجات برای عموم افراد جامعه تسهیل شده و مسیری برای افراد یک اجتماع ترسیم می‌شود که به تأمین نیازها و شکوفا کردن استعدادهای خود بپردازد. نمونۀ این امر را می‌توان در بحث از ساخت ابزار، طرح و پی گیری است. بنابراین مشخص می‌شود که نهاد علم در ارتباط مستقیم با اصل مسأله طبع مدنی انسان و فلسفۀ تشکیل اجتماع است.

اصل فوق، می‌‎تواند در آسیب شناسی نهاد علم و همچنین بحث از تمدن نوین اسلامی ما را بسیار یاری کند. آنچنان که ذکر شد نیازها و استعدادها است که انسان را به سوی اجتماع سوق می‌‎دهد. اما وجود انسان در بردارنده مراتب محتلف هستی و مجموعه‌ای درهم تنیده از استعدادها و نیازهای مختلف مادی و معنوی است و هر کدام آز آنها می‌تواند اصلی برای تشکیل اجتماع باشد. مانند اینکه اجتماعی صرفاً برای تأمین نیازهای مادی و حیاتی شکل می‌گیرد و اجتماعی دیگر بر اساس به دست آوردن سود و یا لذت بیشتر و اجتماعی دیگر هم بنا به تعبیر استاد شهید مطهری، برای دست یافتن به آزادی حقیقی انسان. از این رو پرسشی که مطرح می‌شود؛ این است که در تشکیل یک اجتماع خاص، کدامیک از مراتب انسان و نیازهای مرتبط با انسان به عنوان اصل محوری؛ او را به سوی تعامل با دیگران سوق داده است؟

واضح است که مشخص کردن جایگاه نهاد علم در جامعه، مرتبط با غایت و هدفی است که اجتماع بر اساس آن شکل گرفته و میان این دو ارتباط و پیوند مستقیمی برقرار است. به عنوان مثال اگر هدف یک اجتماع، سود و یا لذت باشد؛ هویت و جایگاه نهاد علم در جامعه، بر اساس این هدف و غایت تعریف می‌گردد. افراد آن جامعه هم از نهادهای علمی، انتظار دارند که مسیر دست یافتن به سود و یا لذت بیشتر را برای آنها تأمین کنند و به عنوان مثال ابزاری در اختیار عموم افراد جامعه قرار بدهد که این غایت را به شکل کامل‌‎تر و سریع‌‎تر تأمین کند.

بنابراین اعتبار و هویت نهاد علم در جامعۀ به این است که هماهنگ با اهداف تشکیل دهندۀ یک اجتماع باشد و در غیر این صورت نهاد، جایگاه و هویت خود را در جامعه از دست می‌‎دهد و این امر منجر به قطع ارتباط جامعه و نهادهای علمی یک جامعه می‌شود.

با توجه به این پیش زمینه، در یک نگاه کلی، می‌توان سه آسیب در نسبت با نهاد علم در جامعۀ ایران پس از انقلاب اسلامی ایران ذکر کرد:

آسیب اول به جامعۀ انقلاب اسلامی باز می‌گردد. این مسأله که خواسته‌ها و نیازهای جامعۀ انقلاب اسلامی، هنوز به شکل تفصیلی و مشخص در نسبت با نهاد علم مطرح نشده است. به یک معنا، نهاد علم هنوز به شکل واضح و مشخص نمی‌داند که جامعۀ انقلاب اسلامی چه نیازها و خواسته‌های مشخصی دارد؛ تا نسبت علوم مختلف را با این غایات و اهداف مشخص کند و در ادامه با به کار گرفتن علوم مختلف مسیر تأمین آنها را تسهیل و یا کامل‌‎تر کند. بازگشت این مسأله، به این امر است که آیا جامعۀ انقلاب اسلامی اساساً به عنوان یک جامعه ممتاز و مجزا از سایر جوامع بشری مد نظر قرار می‌گیرد یا نه؟

در بیانی کوتاه که در اینجا جای شرح آن نیست، می‌‎توان در تحلیل انقلاب اسلامی این مطلب را ذکر کرد که اساساً جامعۀ انقلاب اسلامی، یک جامعه ممتاز است. در اینجا می‌‎توان اجمالاً به این بحث در تمدن سازی اشاره کرد که تحقق تمدن جدید، تنها زمانی امکان پذیر است که اجتماعی با هویت و مرتبه متفاوت شکل بگیرد و در غیر این صورت، چنین اجتماعی ظرفیت تمدن سازی ندارد. اما این مسأله چگونه محقق می‌شود؟

طبق مطالب بیان شده امتیاز یک اجتماع از اجتماع دیگر در این است که کدامیک از نیازها و استعدادهای مراتب وجودی انسان، اصلی برای تشکیل اجتماع می‌‎شود. انقلاب اسلامی هم از آن جهت که در جهت اصل قرار دادن استعدادهای و نیازهای معنوی و توجه به ارزش‌های والای الهی و انسانی شکل گرفته و تعامل افراد با یکدیگر در این جهت بوده؛ بنابراین ممتاز از جوامع غربی است که هدف از آنها اصالت دادن به سود و یا لذت است.

آسیب دیگر به شکل عمده نسبت به نهاد دانشگاه مطرح می‌‎شود. عاریۀ گرفتن نهاد علم از جامعه دیگر با غایات و اهداف متفاوت است. به عنوان مثال در جوامع غربی غایت از زندگی اجتماعی، اصالت دادن به لذت و یا سود بیشتر است. بنابراین نهاد علمی برای خود تعریف می‌کند که غایت و اهداف متناسب با این غایت را دارد و لذا پیاده کردن این نهاد در جامعه انقلاب اسلامی و تقلید کردن آن برای جامعۀ انقلاب اسلامی نمی‌‎تواند تأمین کننده غایات و اهداف این جامعه باشد. بلکه به یک معنا نتیجه و اثر معکوس دارد و از این لحاظ نهاد علم در معرض آسیب قرار می‌گیرد.

آسیب سوم هم ناظر به عقب ماندگی نهاد علم از نیازهای اجتماع جدید و عدم هماهنگی و تطابق با نیازها و اقتضائات جامعه جدید است که این امر بیشتر در رابطه با نهاد حوزه علمیه صادق است. این آسیب به این شکل است که ممکن است نهاد علم به شکلی سنتی در گذشته متناسب با نیازهای جامعه حرکت می‌کرده اما با تشکیل اجتماع جدید، نیازها و خواسته‌های جدیدی شکل گرفته که نهاد علم سعی می‌کند در چارچوب نگاه سابق آن را پاسخ بدهد. از آنجا که توفیق چندانی هم در این امر پیدا نمی‌کند، در نهایت رو به انزوا می‌آورد و ارتباط آن نهاد با جامعه ضعیف می‌‎شود.

در بحث از راه حل، با نگاهی به این سه آسیب می‌‎توان گفت بازگشت به اصل اجتماع انقلاب اسلامی و بازخوانی اجتماع تشکیل شده در انقلاب اسلامی؛ راه حل اصلی و کلیدی در یافتن جایگاه مناسب برای نهاد علم است. زیرا هر سه آسیب، در یک نگاه کلّی به این مسأله باز می‌گردد که جایگاه اجتماع انقلاب اسلامی، غایات و خواسته‌‎های آن، هنوز برای عموم افراد جامعه و قشر تحصیل کرده و نخبگان آن، هنوز مشخص نشده است؛ اما این بازخوانی چگونه باید اتفاق بیافتد؟

آنچه به طور خلاصه در اینجا می‌‎توان مطرح کرد؛ این است که بازخوانی اجتماع انقلاب اسلامی، از سوی نهاد علم همراه با نوعی تحول و ترقی دادن نگاهِ به این اجتماع است. شاید کامل‌ترین تعبیر را در بیانات مقام معظم رهبری می‌‎توان یافت. ایشان در دیدار با نخبگان بر دو مسأله اساسی تاکید بسیاری می‌‎کنند: یکی مسأله «تحول در علوم انسانی» و دیگری مسأله «اسلامی سازی علوم انسانی» است. هر دو مسأله ناظر به علوم انسانی است و این نشان از جایگاه علوم انسانی در بازیابی هویت نهاد علم می‌‎دهد. زیرا که اساساً بازخوانی اجتماع انقلاب اسلامی، مبتنی بر نوعی تحول در مبانی معرفتی انسان شناسی غربی و جامعه شناسی غربی است که به همین دلیل اقتضای تحول و اسلامی سازی علوم انسانی را دارد. از همین رو مشخص می‌‎شود که این بازخوانی، یک بازخوانی صرف نیست بلکه آغازی برای فرآیند تحول نهاد علم در جامعۀ انقلاب اسلامی است و در این میان، علوم انسانی نقش اصلی را ایفاء می‌کند.

مسألۀ دیگری که در بیان راه حل، بسیار مهم و اساسی است، بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی است. این بیانیه به یک معنا، بیانگر اهداف، غایات و خواسته‎‌های انقلاب اسلامی است و امری است که نشان می‌دهد اساساً جامعه انقلاب اسلامی، یک جامعه ممتاز از سایر جوامع بشری است. آن چنان که ذکر شد امتیاز یک جامعه، به غایات و خواسته‌های یک اجتماع است. بیانیۀ گام دوم انقلاب اسلامی، در جهت به وجود آوردن بینش و بصیرتی خاص برای آحاد و عموم افراد جامعه است تاخواسته‌‎ها و غایات آن‌ها را ممتاز از سایر جوامع بشری گرداند. بنابراین می‌­توان گفت که بیانات مقام معظم رهبری کاملاً در جهت بازیابی نهاد علم و نقش آفرینی آن در تحقق تمدن اسلامی است.

یادداشت: محسن ابراهیمی

 

شکی نیست که نهاد علم، در جامعه جایگاه خاص و ویژه‌‎ای دارد. این امر بازگشت به فلسفه اصل اجتماع و هدف از تشکیل اجتماع دارد. در فلسفه، انسان موجودی مدنی بالطبع معرفی می‌‎شود؛ به این صورت که طبیعت خلقت انسان، او را به سوی اجتماع و تعامل با دیگران سوق می‌دهد. در بحث از طبع مدنی انسان، آدمی نیازها و استعدادهایی دارد که به تنهایی نمی‌‎تواند آن نیازها را تامین کند و آن استعدادها را شکوفا سازد و از همین رو، در جهت برآوردن آنها، اجتماع را تشکیل می‌دهد. اما جایگاه نهاد علم در این چارچوب، نقش داشتن در علوم و پیشرفت آن، تأمین نیازها و شکوفا کردن استعدادهای است که اجتماع انسان‌ها، برای آنها شکل گرفتن است؛ چرا که در اصل انسان موجودی است که قوای فعاله او، بر اساس معرفت و آگاهی به جنبش در می‌آید و بر خلاف سایر موجودات زنده صرفاً از روی غریزه و طبیعت، عمل نمی‌کند.

در فلسفۀ همین مسأله یعنی مجهز بودن انسان به قوه معرفت یکی از اصول پایه برای تشکیل اجتماع است و همین مسأله در شکل دادن نهاد علم در یک جامعه نقش بنیادین دارد. با شکل دادن نهاد علم دست یافتن به نیازها و احتیاجات برای عموم افراد جامعه تسهیل شده و مسیری برای افراد یک اجتماع ترسیم می‌شود که به تأمین نیازها و شکوفا کردن استعدادهای خود بپردازد. نمونۀ این امر را می‌توان در بحث از ساخت ابزار، طرح و پی گیری است. بنابراین مشخص می‌شود که نهاد علم در ارتباط مستقیم با اصل مسأله طبع مدنی انسان و فلسفۀ تشکیل اجتماع است.

اصل فوق، می‌‎تواند در آسیب شناسی نهاد علم و همچنین بحث از تمدن نوین اسلامی ما را بسیار یاری کند. آنچنان که ذکر شد نیازها و استعدادها است که انسان را به سوی اجتماع سوق می‌‎دهد. اما وجود انسان در بردارنده مراتب محتلف هستی و مجموعه‌ای درهم تنیده از استعدادها و نیازهای مختلف مادی و معنوی است و هر کدام آز آنها می‌تواند اصلی برای تشکیل اجتماع باشد. مانند اینکه اجتماعی صرفاً برای تأمین نیازهای مادی و حیاتی شکل می‌گیرد و اجتماعی دیگر بر اساس به دست آوردن سود و یا لذت بیشتر و اجتماعی دیگر هم بنا به تعبیر استاد شهید مطهری، برای دست یافتن به آزادی حقیقی انسان. از این رو پرسشی که مطرح می‌شود؛ این است که در تشکیل یک اجتماع خاص، کدامیک از مراتب انسان و نیازهای مرتبط با انسان به عنوان اصل محوری؛ او را به سوی تعامل با دیگران سوق داده است؟

واضح است که مشخص کردن جایگاه نهاد علم در جامعه، مرتبط با غایت و هدفی است که اجتماع بر اساس آن شکل گرفته و میان این دو ارتباط و پیوند مستقیمی برقرار است. به عنوان مثال اگر هدف یک اجتماع، سود و یا لذت باشد؛ هویت و جایگاه نهاد علم در جامعه، بر اساس این هدف و غایت تعریف می‌گردد. افراد آن جامعه هم از نهادهای علمی، انتظار دارند که مسیر دست یافتن به سود و یا لذت بیشتر را برای آنها تأمین کنند و به عنوان مثال ابزاری در اختیار عموم افراد جامعه قرار بدهد که این غایت را به شکل کامل‌‎تر و سریع‌‎تر تأمین کند.

بنابراین اعتبار و هویت نهاد علم در جامعۀ به این است که هماهنگ با اهداف تشکیل دهندۀ یک اجتماع باشد و در غیر این صورت نهاد، جایگاه و هویت خود را در جامعه از دست می‌‎دهد و این امر منجر به قطع ارتباط جامعه و نهادهای علمی یک جامعه می‌شود.

با توجه به این پیش زمینه، در یک نگاه کلی، می‌توان سه آسیب در نسبت با نهاد علم در جامعۀ ایران پس از انقلاب اسلامی ایران ذکر کرد:

آسیب اول به جامعۀ انقلاب اسلامی باز می‌گردد. این مسأله که خواسته‌ها و نیازهای جامعۀ انقلاب اسلامی، هنوز به شکل تفصیلی و مشخص در نسبت با نهاد علم مطرح نشده است. به یک معنا، نهاد علم هنوز به شکل واضح و مشخص نمی‌داند که جامعۀ انقلاب اسلامی چه نیازها و خواسته‌های مشخصی دارد؛ تا نسبت علوم مختلف را با این غایات و اهداف مشخص کند و در ادامه با به کار گرفتن علوم مختلف مسیر تأمین آنها را تسهیل و یا کامل‌‎تر کند. بازگشت این مسأله، به این امر است که آیا جامعۀ انقلاب اسلامی اساساً به عنوان یک جامعه ممتاز و مجزا از سایر جوامع بشری مد نظر قرار می‌گیرد یا نه؟

در بیانی کوتاه که در اینجا جای شرح آن نیست، می‌‎توان در تحلیل انقلاب اسلامی این مطلب را ذکر کرد که اساساً جامعۀ انقلاب اسلامی، یک جامعه ممتاز است. در اینجا می‌‎توان اجمالاً به این بحث در تمدن سازی اشاره کرد که تحقق تمدن جدید، تنها زمانی امکان پذیر است که اجتماعی با هویت و مرتبه متفاوت شکل بگیرد و در غیر این صورت، چنین اجتماعی ظرفیت تمدن سازی ندارد. اما این مسأله چگونه محقق می‌شود؟

طبق مطالب بیان شده امتیاز یک اجتماع از اجتماع دیگر در این است که کدامیک از نیازها و استعدادهای مراتب وجودی انسان، اصلی برای تشکیل اجتماع می‌‎شود. انقلاب اسلامی هم از آن جهت که در جهت اصل قرار دادن استعدادهای و نیازهای معنوی و توجه به ارزش‌های والای الهی و انسانی شکل گرفته و تعامل افراد با یکدیگر در این جهت بوده؛ بنابراین ممتاز از جوامع غربی است که هدف از آنها اصالت دادن به سود و یا لذت است.

آسیب دیگر به شکل عمده نسبت به نهاد دانشگاه مطرح می‌‎شود. عاریۀ گرفتن نهاد علم از جامعه دیگر با غایات و اهداف متفاوت است. به عنوان مثال در جوامع غربی غایت از زندگی اجتماعی، اصالت دادن به لذت و یا سود بیشتر است. بنابراین نهاد علمی برای خود تعریف می‌کند که غایت و اهداف متناسب با این غایت را دارد و لذا پیاده کردن این نهاد در جامعه انقلاب اسلامی و تقلید کردن آن برای جامعۀ انقلاب اسلامی نمی‌‎تواند تأمین کننده غایات و اهداف این جامعه باشد. بلکه به یک معنا نتیجه و اثر معکوس دارد و از این لحاظ نهاد علم در معرض آسیب قرار می‌گیرد.

آسیب سوم هم ناظر به عقب ماندگی نهاد علم از نیازهای اجتماع جدید و عدم هماهنگی و تطابق با نیازها و اقتضائات جامعه جدید است که این امر بیشتر در رابطه با نهاد حوزه علمیه صادق است. این آسیب به این شکل است که ممکن است نهاد علم به شکلی سنتی در گذشته متناسب با نیازهای جامعه حرکت می‌کرده اما با تشکیل اجتماع جدید، نیازها و خواسته‌های جدیدی شکل گرفته که نهاد علم سعی می‌کند در چارچوب نگاه سابق آن را پاسخ بدهد. از آنجا که توفیق چندانی هم در این امر پیدا نمی‌کند، در نهایت رو به انزوا می‌آورد و ارتباط آن نهاد با جامعه ضعیف می‌‎شود.

در بحث از راه حل، با نگاهی به این سه آسیب می‌‎توان گفت بازگشت به اصل اجتماع انقلاب اسلامی و بازخوانی اجتماع تشکیل شده در انقلاب اسلامی؛ راه حل اصلی و کلیدی در یافتن جایگاه مناسب برای نهاد علم است. زیرا هر سه آسیب، در یک نگاه کلّی به این مسأله باز می‌گردد که جایگاه اجتماع انقلاب اسلامی، غایات و خواسته‌‎های آن، هنوز برای عموم افراد جامعه و قشر تحصیل کرده و نخبگان آن، هنوز مشخص نشده است؛ اما این بازخوانی چگونه باید اتفاق بیافتد؟

آنچه به طور خلاصه در اینجا می‌‎توان مطرح کرد؛ این است که بازخوانی اجتماع انقلاب اسلامی، از سوی نهاد علم همراه با نوعی تحول و ترقی دادن نگاهِ به این اجتماع است. شاید کامل‌ترین تعبیر را در بیانات مقام معظم رهبری می‌‎توان یافت. ایشان در دیدار با نخبگان بر دو مسأله اساسی تاکید بسیاری می‌‎کنند: یکی مسأله «تحول در علوم انسانی» و دیگری مسأله «اسلامی سازی علوم انسانی» است. هر دو مسأله ناظر به علوم انسانی است و این نشان از جایگاه علوم انسانی در بازیابی هویت نهاد علم می‌‎دهد. زیرا که اساساً بازخوانی اجتماع انقلاب اسلامی، مبتنی بر نوعی تحول در مبانی معرفتی انسان شناسی غربی و جامعه شناسی غربی است که به همین دلیل اقتضای تحول و اسلامی سازی علوم انسانی را دارد. از همین رو مشخص می‌‎شود که این بازخوانی، یک بازخوانی صرف نیست بلکه آغازی برای فرآیند تحول نهاد علم در جامعۀ انقلاب اسلامی است و در این میان، علوم انسانی نقش اصلی را ایفاء می‌کند.

مسألۀ دیگری که در بیان راه حل، بسیار مهم و اساسی است، بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی است. این بیانیه به یک معنا، بیانگر اهداف، غایات و خواسته‎‌های انقلاب اسلامی است و امری است که نشان می‌دهد اساساً جامعه انقلاب اسلامی، یک جامعه ممتاز از سایر جوامع بشری است. آن چنان که ذکر شد امتیاز یک جامعه، به غایات و خواسته‌های یک اجتماع است. بیانیۀ گام دوم انقلاب اسلامی، در جهت به وجود آوردن بینش و بصیرتی خاص برای آحاد و عموم افراد جامعه است تاخواسته‌‎ها و غایات آن‌ها را ممتاز از سایر جوامع بشری گرداند. بنابراین می‌­توان گفت که بیانات مقام معظم رهبری کاملاً در جهت بازیابی نهاد علم و نقش آفرینی آن در تحقق تمدن اسلامی است.

یادداشت: محسن ابراهیمی

 

نظر شما

captcha